یادداشت وجیهه مهرابی
1402/4/29
(0/1000)
نظرات
1402/5/2
راستش این یادداشت را چند سال پیش نوشتم و حالا مثل اون روزها پافشاریاش را تحسین نمیکنم. چون خودش هم درگیر سنت و جمودی شد که خودش به وجود آورده بود. اتفاقا حالا فکر میکنم ایتالو کالوینو هم با اغراق در داستان کوزیمو، میخواد این طرف داستان را هم نقد کنه.
0
1402/5/21
بارون رو هیچوقت جزو شاهکارها محسوب نمیکنم، به دلایل مربوط به قلم، فرم و سبک. اما احساس خاص و ویژهای بهش دارم. همزمان که قسمتی از قصه رو دوست ندارم (به دلیلی که خودتون در کامنت گفتید) دقیقا قصهست که برای بارون توی دلم جای مخصوصی باز میکنه. چیزی که تو قصهی بقیهی داستانهایی که حول موضوع (پیرنگ) عصیان، سرپیچی و آزادی چرخ میزنن وجود نداره (یا من نخوندم هنوز)؛ عصیان به صرف عصیان نه برای چیزی، فقط برای اینکه محدود شدی. بارون دنبال چیزی روی درخت نمیره جز اینکه عصیانش رو نشون بده، نه دنبال دریاست، نه پرواز نه هیچ چیز دیگه. و اینه ارزش زندگی من. اما به قول شما از اونجایی که این براش تبدیل به سنت میشه و حاضر نمیشه به هیچعنوان ازش سرکشی کنه مسئلهی مهم دیگهای رو باز میکنه.
0
1402/5/21
آفرین، چقدر خوب چیزی که توی ذهن من بود را بسط دادید. من تا مدتها عاشق کوزیمو بودم اما انتظار داشتم بالاخره یه روز به مبارزه و عصیان خودش معنا بده؛ به ویژه وقتی عاشق میشه و پدرش هم دیگه نیست. اما کوزیمو هرگز اون نتیجه را رقم نمیزنه و این موضوع شکوه سرکشی اون رو تو چشم من میشکنه.
0
فهیمه . مؤذن
1402/5/2
0