معرفی کتاب خانه خوانی اثر سیدعلی طباطبایی ابراهیمی

خانه خوانی

خانه خوانی

3.6
63 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

124

خواهم خواند

59

شابک
6978622619426
تعداد صفحات
134
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        کتاب خانه‌خوانی به دنبال بازنمایی روایی تجربۀ زیسته‌ در خانه است؛ تجربه‌‌ای روزمره که همزمان به عمیق‌ترین لایه‌های درون ما پیوند دارد. کتاب با توصیف خاطرات و تداعی‌های مختلف فضاهای خانه، خواننده را به باز زیستن این تجربه دعوت می‌کند. علی طباطبایی از طریق گفت‌وگو با تعدادی از ساکنان خانه‌های برهۀ گذار معماری تهران و نقلِ تجربۀ زندگی در فضای خانه‌ و مفهوم «در‌خانه‌بودن» برای آن‌ها، می‌کوشد معنای زندۀ نهفته در این خانه‌‌ها را کشف کند و راهی تازه برای گفت‌وگو دربارۀ کیفیت خانه بگشاید. او با رجوع به اندیشه‌های متفکران پدیدارشناسی معماری و همین‌طور تجربۀ زیستۀ ساکنان، به دنبال یافتن پاسخ این پرسش‌هاست که در‌خانه‌بودن چگونه تجربه‌ای است و چگونه می‌توان با استفاده از قابلیت‌های روایت از تجربۀ درخانه‌بودن سخن گفت؟
خانه برای همۀ ما مفهومی فراتر از یک ساختمان و سرپناه دارد. ما در خانه زندگی می‌کنیم، بزرگ می‌شویم و از آن خاطره می‌سازیم. به همین خاطر است که همیشه دلبستۀ آنیم و به سختی می‌توانیم از آن دل بکنیم. این موضوع در مورد خانه‌های قدیمی مصداق بیشتری دارد. گو اینکه هر چه عمر یک بنا طولانی‌تر باشد و آدم‌های بیشتری در یک خانه زندگی کرده باشند، آن بنا هم عمق پیدا می‌کند و وسیع‌تر می‌شود. و این وسعت از روایت‌ها و قصه‌های آن خانه می‌آید. ایدۀ کتاب خانه‌خوانی روایت کردن همین قصه‌هاست. علی طباطبائی ابراهیمی در این کتاب به سراغ خانه‌های دورۀ گذار معماری تهران رفته و با ساکنین آن‌ها صحبت کرده تا تجربۀ زیسته‌شان را بشنود. به این امید که به روایت و قصۀ خود آن بنا برسد.

خانه با ما و در ما زندگی می‌کند، به بلوغ می‌رسد و از پا می‌افتد. در همین هم‌زیستی‌ است که از اندیشه و احساس و باورهای ساکنانش شکل می‌گیرد و همزمان به رویدادهای زندگی‌ هم شکل می‌دهد. علی طباطبائی در کتاب خانه خوانی بر روی نکته‌ای دست می‌گذارد که معمولاً مغفول می‌ماند؛ این‌‌که با فهم تعامل بین خانه و تجربه‌های زیستۀ در آن، می‌توان رفتار متقابل معمار و ساکنان خانه را هدفمند کرد و جایی ساخت تا خاطره‌ها و مکان بهتر با هم پیوند بخورند. او این نکته را هم فراموش نمی‌کند که فهم معنای فضاهای خانه کمک می‌کند تا جنبه‌ای از وجود خود را بشناسیم که کمتر به آن پرداخته شده است؛ رابطۀ میان معانی درونی‌مان با مکان‌ها که گاستون باشلار، متفکر پدیدارشناسی، آن را «مکان‌کاوی» می‌نامد. از این رو مخاطب کتاب او نه فقط معماران بلکه تمام کسانی‌اند که روزی در جایی خانه کرده‌اند.

کتاب خانه خوانی با کمک گرفتن از اندیشه‌های متفکران پدیدارشناسی معماری و همین‌طور تجربۀ زیستۀ ساکنان به دنبال روشن‌تر ‌کردن پاسخ این پرسش‌هاست که اساساً در‌ خانه بودن چگونه تجربه‌ای است؟ چه رابطه‌ای میان تجربۀ در خانه‌ بودن و کیفیت فضاهای خانه برقرار است ؟ و این‌که چگونه می‌توان تجربۀ در خانه‌ بودن را روایت کرد؟ علی طباطبائی ابراهیمی در این کتاب کویده از مسیر کشف معنای زندۀ نهفته در این دسته از خانه‌‌ها راهی تازه برای گفت‌وگو دربارۀ کیفیت خانه باز کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خانه خوانی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به خانه خوانی

پست‌های مرتبط به خانه خوانی

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ابتدا که خانه خوانی به عنوان یکی از کتاب های حلقه مبنا معرفی شد، چندان برای خواندنش مشتاق نبودم؛ تصورم این بود که با یک متن خشک یا یک متن بیش از حد توصیفی از فضاهای خانه روبرو خواهم شد! بالاخره نوبت به خواندن خانه خوانی رسید و پیشگفتار را که خواندم، متوجه شدم موضوع کتاب ارتباطات است: ارتباط ما با خانه. کلمه پدیدارشناسی که به گوشم خورد، کتاب برایم جذاب شد. حالا فهمیدم که نویسنده در پی توصیف معنای خانه از سوی کسانی است که تجربه زیسته خاص و مشترکی در خانه های دهه سی و چهل تهران داشته اند. می‌دانستم که از دل پدیدارشناسی، خلق روایت های بسیار جذاب امکان پذیر است و در پایان مطالعه پیشگفتار همان سوال همیشگی به سراغم آمد که چرا چنین موضوع جالبی تا به حال به ذهن من نرسیده بود؟!
اما فصل های اصلی کتاب که شروع شد، کمی توی ذوقم خورد. توقع روایت بیشتری از زبان ساکنان خانه ها داشتم. اگر قرار است معنای خانه از خلال تجربه زیسته آنها فهم شود، چرا تنها به بیان یکی دو پاراگراف از زبان ساکنان برای هر بخش بسنده شود؟
فصل دوم را که تمام کردم، فهمیدم نویسنده تنها از ادبیات علمی و نظری پدیدارشناسی استفاده کرده و خبری از گفتگوهای عمیق پدیدارشناسانه با ساکنان خانه ها در کار نبوده است! حتی گفتگوها و مصاحبه های مردم نگارانه هم انجام نشده است. شاید اگر در کنار نویسنده یک متخصص مردم نگاری حضور داشت، معناهای عمیق تر و روایت های جذاب تری از دل گفتگو با ساکنان خانه ها بیرون کشیده می شد.
در هر فصل، نویسنده ابتدا به روایات کوتاهی از تجربه ساکنان خانه ها پرداخته و بعد تبیین های شخصی خود را بیان کرده است. اما در برخی موارد، ارتباط یافته هایی که از گفتگو با ساکنان خانه ها برآمده، با تبیین های بعدی نویسنده مشخص نیست. 

۱. قالب از ما هست شد: این فصل می‌خواهد بگوید همانطور که تن من متناظر با من است، خانه من هم متناظر با من است... اتفاق های خانه هم اتفاق های من هستند. به نظر من، برای چنین تبیینی، یافته ها و روایت های بیان شده کافی نیستند. مثلا نویسنده میتوانست به روایتی اشاره کند که یکی از ساکنان گفته باشد وقتی حوض خانه مان را برداشتند انگار بخشی از من گم شد! اما هیچ روایت اینچنینی که نشان داده باشد خانه من متناظر با من است از زبان ساکنان خانه ها بیان نشده است.
۲. جای بالاتر: در ابتدای این فصل، نویسنده به یادآوری خاطرات گذشته از طریق حضور در خانه ای که خاطرات در آن شکل گرفته است، می‌پردازد؛ با این عبارت کلیدی که "انگار پله ها برایش سفری در زمان اند و نه در مکان". روایتی که برای این بخش ذکر شده، کاملا متناسب است. تجربه زیسته فردی که پاگرد پله ها را کتابخانه کرده تا مجبور شود از آن بالا برود و حس کند عزیزانش هنوز هم در کنارش هستند. 
در ادامه فصل، نویسنده به طور خاص به معنای طبقه بالا می‌پردازد و طبقه بالا را امکانی برای بودنی متفاوت توصیف می‌کند. تبیین های نویسنده بیانگر آن است که یک معنای طبقه بالا، آزادی است. برای این تبیین، این جمله از تجربه زیسته یک کودک از حضورش در طبقه بالای خانه شان متناسب به نظر میرسد: "از مامان و بابا دور بودیم و راحت بازی میکردیم. همه اش نگاهمان نمیکردند که بفهمند داریم چه میکنیم". معنای دیگر طبقه بالا، در اعتماد به نفس ناشی از دید و تسلط به اطراف توصیف شده است و روایت مرتبط با آن، باز هم از زبان کودک در متن حضور دارد: "راحت کوچه را میبینم و میفهمم کی به کوچه آمده و لازم نیست بچه ها بیایند و در بزنند تا بروم پیش شان". یک معنای دیگر طبقه بالا برای نویسنده، صعود و موفقیت است و این در حالی است که بخشی از روایت ساکنان خانه ها که چنین تبیینی از دل آن برآمده باشد، مشاهده نمی‌شود. 
در مجموع هر جا تبیین ها از دل روایات ساکنان بدست آمده و ارتباط مستحکمی با آن روایت ها دارد، برای من جذاب است و هرجا چنین پیوند و ارتباطی بین این دو بخش مشاهده نمی شود، ناخوشایند است...
        

19

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب خانه‌خوانی رو تموم کردم😭
این کتاب توی ژانر ناداستان (Non-fiction) قرار می‌گیره که از اسمش مشخصه داستان و رمان نیست.
روی جلد کتاب نوشته: تجربه‌ی زندگی در خانه‌های دوره‌ی گذار معماری تهران
همون خونه‌های ویلایی که حوض و ایوون داشتن. مطمئنم این خونه‌ها واسه همه ایرانیا یه حالت نوستالژی‌ای داره حالا چه زندگی کرده باشن توشون یا نه.
این کتاب در واقع پژوهش کارشناسی ارشد علی طباطبایی هست که توی دانشگاه شهید بهشتی معماری می‌خونده و اومده مقاله‌اش رو به یه حالت کتابی در آورده که عموم مردم بتونن بخوننش که بنظرم خیلی کار جالب و خوبی بوده(از نشر اطراف هست کتاب)
حالا اصلا این کتاب چیه و چی میگه؛
توی این کتاب علی طباطبایی(در واقع توی پژوهشش) اومده تجربه‌ی زندگی مردم رو توی خونه‌ها بررسی کرده، رفته با آدم‌هایی صحبت کرده که سال‌ها ساکن یه خونه‌ای بودن و موضوع خونه‌ی خوب و زیسته‌ی مطلوب رو مورد بررسی قرار داده.
دیده که اصلا چی میشه که آدم‌ها اون حس توی خونه بودن رو پیدا میکنن و چی باعث میشه یه بنای شاید ساده و حتی با نقص و ایراد اون فضای امن رو واسه انسان ایجاد کنه.
اینکه چجوری حالات درونی انسان‌ها در ارتباط با خونه و فضایی که توش زندگی میکنن تغییر میکنه و در مقابل خونه هم تغییر میکنه با توجه به خواست و شرایط ساکنانش.
و همینطور این موضوع که "ما در خانه زندگی نمی‌کنیم بلکه با خانه زندگی می‌کنیم"
این چندتا چیز که اشاره کردم بهشون بیشترین چیزایی بودن که توی ذهن من پررنگ‌ بودن ولی توی هر فصل این کتاب با یه زبون روون به یه موضوعی مرتبط با زندگی توی خونه میپردازه که خیلی خوندنش واسه‌ی من جالب بود.
نمیدونم درموردش بیشتر از این چی میتونم بگم ولی خیلی بهتون پیشنهاد میدم که بخونیدش.
        

43

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نمی‌دانم چه کسی بیشتر حالش خوب می‌شود  آن‌که با او همذات‌پنداری می‌کنند یا او که با کسی همذات‌پنداری می‌کند؟ خانه‌خوانی برای "من"، مملو از حس "خوب" همذات‌پنداری‌ست؛  هم به عنوانِ یک مخاطبِ هم‌میهن و تقریباً هم‌سن و سال با  نویسنده، هم به عنوان یک دانش‌آموخته معماری و هم به عنوانِ کسی که بودن و خانه‌کردن در خانه‌هایی  را تجربه کرده که نویسنده از آن‌ها نوشته و با ساکنانشان مصاحبه کرده است.
در  حینِ خواندن کتاب و حتی پس از پایانش، آن‌چه مرا به وجد می‌آورد توانِ نویسنده در بیانِ  ساده ولی شفاف موضوعات بود. شاید آن‌چه در حالِ نوشتنش هستم نیز بیشتر در ستایش قدرتِ قلم او  در بابِ مطالبی‌ست که  خودم بار‌ها آن‌ها را ادراک کرده بودم اما نتوانسته‌ بودم این‌گونه به رشته تحریر در بیاورم. نویسنده نه فقط در جای یک طراح و معمار  بلکه در جای  یک کاربرِ فضا، چنان ابعاد گوناگونِ تاثیر فیزیکی و روانیِ فضا در آدمی  را به زیبایی بیان می‌کند که برای من این اطمینان حاصل می‌شود که فردی بسیار عمیق و دقیق است. گویی اوقات زیادی را در خلوت، به شناخت خود و رصد کردنِ احوالاتش  و نیز حرکات و فیزیکِ بدن و تناسبات آن  و البته شناختِ محیط و مطالعه میدانیِ فضاها گذرانده است. این اطمینان  در پیِ جملات بدیهی و ساده اما بسیار واقعی و قابل لمس، حاصل می‌شود و خیال من خواننده را راحت می‌کند که در پایان کتاب، می‌توانم به پاسخی قابل، برای پرسشی که مطرح کرده بود، دست یابم. 
کتاب خانه‌خوانی، در جستجوی پاسخی برای پرسشِ"منظور از خانه خوب، چیست؟"، فارغ از جنبه پژوهشی آن برای اهالی معماری و طراحی، می‌تواند کتابی برای "یادآوری" باشد. کتابی برای  هر که می‌خواهد به تنهایی یا در کنارِ یار و خانوار، در گوشه‌ای از  میهن، "خانه‌‌ کُند"  اما در پسِ گرانی‌ها، بازارگرمیِ دلالان، پلشتی‌های  ناشی از حکمرانیِ ظالمان و افکارِ پریشانِ پدید‌آمده از نگرانیِ آینده و ناامیدی‌ها،  فراموش کرده خانه آن‌ جایی‌ست که  قرار است  برایش مناسب باشد. خانه جایی‌ست که بتواند تجربه‌ی زیسته‌ای مطلوب که حاصل تناسب بین خانه و ماجرای زندگیِ ساکنان‌اش است، فراهم آورد؛ آن‌جا که ساکنان به واسطه‌ی کالبد بنا، تناسبی میان درون و بیرونِ خود ببینند.
خانه‌خوانی ، اگر نتواند راهنمای خوبی برای  افراد و جویندگانِ مکانی برای خانه‌کردن، در یافتنِ خانه باشد، لااقل یادآورِ خوبی برای  معرفی برخی مولفه‌های کالبدی در فضای خانه است. مولفه‌هایی که بنا را از سطح ِ سرپناه  و خوابگاه، به سطحِ "خانه" می‌رساند. 

سپاس از علی طباطبایی برای نگاهِ دقیق و زیبا و کوشش‌هایش در خلق این اثر ارزشمند.
        

21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

15

          این کتاب را شاید دو سال پیش خواندم شاید هم بیشتر اما حالا  میخواهم درباره اش یادداشت بنویسم.
کتاب در حقیقت پایان نامه نویسنده است. پایان نامه دانشجوی معماری درباره خانه های دوره گذار تهران.
از آن دست خانه ها که حس خاطرات ناب کودکی دارند.
در این ناداستان، ما با خانه به عنوان یک عضو بی جان روبه رو نیستیم. خانه در این روایت روح دارد و می‌شود آن را با مفاهیمی انسانی معنا کرد.
در این لحظه که دارم این یادداشت را می‌نویسم یعنی 4.4.4 دو هفته است  که مدام یاد این کتاب می افتم.
دو هفته ای که خانه برایم معنای جدیدی پیدا کرده.
خانه انگار عضوی دیگر از خانواده ماست. این دو هفته شاید بیشتر از همیشه خانگی بوده ام.
خانگی به معنای مهری که به خانه داری و دوست داری آن را با تمام جزئیات و آدم های آن حفظ کنی.
خانه مان انگار عضوی از خانواده بود که دلم نمی‌خواست تنهایش بگذارم و البته که او هم تکیه گاهم بود.
مفهوم خانه به دور از هرگونه تزئینات دیگر، مفهوم غریبی است که فقط برای ساکنین آن خانه قابل درک است.
نمی‌دانم چرا یاد تیتراژ انیمیشن (خانه ما) افتادم؛ آنجا که کل خانواده خمیری شکل داد می‌زدند: خانه ما کوچک است اما یک جای کوچک... و من چقدر این خانگی بودن این انیمیشن با این قدمت (البته که خیلی هم پیر نشدم) را دوست داشتم. 
داشتم فکر می‌کردم هر جنگی حتی اگر عضوی از خانواده را نگیرد، اگر این عضو علی البدل یعنی خانه را ویران کند (فارغ از هر گونه خسارت مالی) سوگی به اندازه خراب شدن خاطرات یک عمر را دارد.
مجله ناداستان، در جلد "خانه" روایتی درباره  آدم هایی است که خانه شان را در جنگ رها کردند و رفتند تا چند هفته بعد بیایند و  آن چند هفته شد هشت سال... 
آن روایت ها هم  فوق العاده بودند و البته تکان دهنده. 
در جنگ اما علاوه بر خانه با آن مفهوم عام، با خانه بزرگ تری مواجه هستیم که برای حفظش یک ملت در تلاش اند و انگار مثل همان کاراکترهای خمیری شکل در آخر کار فریاد می‌زنند: خانه مان را با هم می‌سازیم...( وطن را می‌گویم ...) 
همین دیگر 
همین
خانه تان همیشه سبز 🌱
پ. ن: وقتی بهخوان محدودیت پست داره مجبورم از این قابلیت استفاده کنم:) 
        

42

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ‍ خانه‌خوانی نوشته‌ی  علی طباطبایی کتابی با موضوعی متفاوت است. موضوعی که نام کتاب را برازنده خود می‌کند. در این کتاب، ما خانه ها را به شکل دیگری می بینیم و از آنها می‌خوانیم یا شاید بهتر است بگویم، خانه‌ها را می‌خوانیم.
طباطبایی که در رشته معماری تحصیل کرده است، برای پایان‌نامه خود، سراغ خانه‌های دوره‌ی گذار معماری تهران، که حدودا دهه‌های ۳۰ الی ۴۰ است می‌رود. و جستجویی متفاوت آغاز می‌کند. جستجویی فرای ساختمان و شکل و ظاهر. جستجویی در پی یافتن مفهوم «خانه» برای ساکنان خانه، مفهومی که خواه ناخواه، با معماری عجین شده است.
در یاداشت اول، که از استاد معماری دانشگاه شهید بهشتی خانم دکتر تفضلی با چرایی و چگونگی شکل گرفتن این کتاب تا حدی آشنا می‌شویم و در بخش صفر، طباطبایی ماجرای خود و پایان‌نامه‌اش و دغدغه‌هایش را که منجر به شکل گیری این جستارها شد شرح می‌دهد و ما را برای رویارویی با کتاب آماده می‌کند.
هر بخش با عنوانی جذاب، تصویری سیاه و سفید از بخشی از خانه که بخش جاری به آن می‌پردازد است و بعد متنی کوتاه، قصه‌گونه، که در محیط مذکور رخ می‌دهد. پس از آن نویسنده، جستار خود در مورد آن بخش خانه را آغاز می‌کند. 
تصاویر کتاب، جذاب اما بسیار کم است و امکان هماهنگ کردن تصویر ذهنی که از متن نویسنده در ذهن ساخته می‌شود با واقع را دشوار می‌کند. قطعا نویسنده عکس‌های بیشتری داشته که به هر دلیل در کتاب گنجانده نشده. انتظار اولیه من این بود که در انتهای کتاب، آلبومی از حداقل مکان‌هایی که نویسنده از آنها گفته ببینم، اگر شامل ساکنین هم می‌شد که چه بهتر. سیاه و سفید بودن تصاویر هم، اندکی از جذابیت کم کرده،هرچند که دلیل این مورد، احتمالا کاهش هزینه‌های چاپ و قیمت نهایی کتاب بوده. اما ای کاش نویسنده و ناشر، جایی در سایت ناشر (یا مکان آنلاین مناسب دیگری) مجموعه تصاویر بیشتر و رنگی را در اختیار خواننده مشتاق می‌گذاشت.
زبان کتاب، اگرچه از نظر ادبی جذاب و خیال‌گونه است، اما در عین حال چندان روان و ساده‌خوان نیست و همین شاید باعث شود بخشی از خواننده‌ها نتوانند با کتاب به راحتی ارتباط بگیرند. تجربه شخصی من برای خوانش این کتاب،  لزوم وجود محیط مناسب برای مطالعه و ذهن باز برای درک نوشتار بود. اطلاعات تخصصی که در متن وجود داشت هم کمی به سخت‌خوانی افزوده بود. با این همه تازگی حرف‌های کتاب، خواننده را به خواندن مشتاق می‌کند.
چاپ و صفحه بندی کتاب، طرح جلد و ... هم به جذابیت کتاب افزوده است.
 در پایان کتاب نیز پیوستی است که به نظریه‌های تخصصی که در متن جستارها به آنها اشاره شده است.
این کتاب توسط نشر اطراف چاپ و روانه بازار شده است.
        

2