معرفی کتاب خانه خوانی اثر علی طباطبایی

خانه خوانی

خانه خوانی

3.8
8 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

8

شابک
6978622619426
تعداد صفحات
134
تاریخ انتشار
_

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب خانه خوانی، نویسنده علی طباطبایی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خانه خوانی

نمایش همه

یادداشت‌ها

صَعوِه

صَعوِه

1403/11/7

          ۴ ستاره.
چون کار نوین و جذابی بود. تو خیابونای مرکز شهر که قدم می‌زدم قبلا؛ خونه‌ها با آجرای قرمز کهنه و مرمرای زخم خورده و شیشه‌هایی که هزار سال بود کسی رنگ سفید آهن‌شونو تمیز نکرده بود رو دوست داشتم. الان خیلی بیشتر.
الان که می‌رم اون سمتا؛ با چشم دورتادور رو می‌گردم پی این خونه‌ها و با استفاده از چیزایی که از جستارای این کتاب یاد گرفتم؛ فکر می‌کنم چه امکاناتی داره این خونه. چند تا ایوون داره؟ حیاط چی؟ وسطش حوض داره؟ پاگرد پله؟ جان‌پناه‌های سفید که روشون چوب براق کار شده و پنجره‌هایی که با شکلای هندسی خاص جلوی دیدت رو تغییر می‌دن و اگر بخوای نفس واقعی بکشی می‌دوی تو ایوون و پشت بوم. و زل می‌زنی به شهرت و کوه‌هاش و عمیق نفس می‌کشی‌.
جملات خیلی خوب و به اندازه‌ای داشت هر جستار. هر چقدر هم که با کتاب بیشتر جلو اومدم ساختارش نظام‌مندتر و به قاعده‌تر شد و طبعا لذت‌بخش‌تر.
پیوست آخر که در خصوص روش‌های نظری بود هم خیلی جالب بود. معنای تجربه‌ی زیسته رو بسیار خلاصه اما قابل فهم توضیح داده بودند و از همه بیشتر؛ نظریه‌ی آقای الکساندر توجهم رو جلب کرد که می‌گفت الگوهای رویدادی با مکان‌ها هماهنگی دارن. این-با فهم من- یعنی در زیرزمین؛ در پشت بام؛ در کنار پنجره‌ای که رو به درختیه و طاقچه‌‌ی بزرگی برای نشستن داره و در حیاط و کنار گل‌ها؛ آدم‌ها قابل پیش‌بینیه رویدادی که براشون اتفاق می‌افته. در عین حال که شبیه هم می‌شن در جزئیات ممکنه متفاوت باشن و همون جزئیات کل تجربه‌ی زیسته رو تغییر می‌دن.
در کل با وجودی که بی‌تمرکز خوندمش؛ خیلی دوستش داشتم و حتما دوباره می‌خونمش. البته نه به این زودی‌ها.
        

21

          کتاب خانه‌خوانی از تجربه‌ی زیسته‌ی ساکنان خانه‌های ۱۳۳۰و ۱۳۴۰ نوشته، خانه‌های مورد علاقه‌ی من. خانه‌هایی که گاهی به عنوان یک کافه یا کتاب‌فروشی یا خانه‌ی قدیمی‌ها لحظاتی به ما پناه داده‌اند. خانه‌هایی که در حال حاضر تخریب می‌شوند تا ساختمان‌های زشت و بدقواره‌ و به قول دیگری با گوشه‌های تیز و بُرنده، ولی پر سود برای سازنده‌اش، جایگزین شوند. ساختمان‌هایی که چهره‌ی شهر را زشت می‌کنند.
یک بار به دوستی گفتم: من به گذشته‌گرا نیستم، ولی در عصر ما ساختمان‌ها، ماشین‌ها، لباس‌ها، نازیبا و بدقواره شده.

البته کتاب خانه‌خوانی به طور کلی جستارهایی بود در مورد مفهوم خانه، ناخانه، بخش‌های مختلف خانه‌ها و احساسی که در آدم به وجود می‌آورند؛ همانطور که نویسنده جایی از کتاب نوشته است: [فضا لحظه‌ایی از گفت‌وگو با آدمی دست نمی‌کشد و در تعاملی همیشگی با انسان، به هویت او شکل می‌دهد.]

من بخش‌های زیادی از این کتاب را درک می‌کردم و در حاشیه‌اش یادداشت‌هایی به آن اضافه کردم در مورد اتاق‌های طبقه‌ی بالا، ترس و ابهام زیرزمین‌ها در کودکی. بخشی را که در مورد خلوت نوشته بود بارها خواندم و بعد خواندنش نوشتم: آدم گاهی از احساس فهمیدن و فهمیده شدن بعد از خواندن بعضی کتاب‌ها دوست دارد برود در کوچه و داد بکشد.

فروردین ۱۴۰۲
        

0