چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان

چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان

چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان

سعاد العامری و 1 نفر دیگر
3.5
15 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

28

ناشر
نشر مد
شابک
9786229495551
تعداد صفحات
176
تاریخ انتشار
1401/10/1

توضیحات

کتاب چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان، مترجم بهمن دارالشفایی.

لیست‌های مرتبط به چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان

پست‌های مرتبط به چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان

یادداشت‌ها

          کتاب‌های احمد محمود را به خاطر شخصیت‌های زیاد، حراف و صمیمی‌اش دوست دارم، شخصیت‌هایی که «از آن‌ها خواندن» برابر با «با آن‌ها زیستن» است و این کتاب شبیه داستان‌های احمد محمود بود. کتابی دربارۀ آدم‌ها؛ مَردم؛ پدر من یا برادر تو؛ شخصیت‌های ملموس و خاکی. اما از دو جهت ارزشمندتر از آدم‌های توی داستان، یکی اینکه این‌ها واقعی هستند (بوده‌اند)، دوم اینکه قرابتشان به مرگ و «دست‌از‌جان‌شستگی»شان، به لهجه و دیالوگ‌هایشان صراحت و صداقت و غرابت بخشیده. نمی‌توانی یقین داشته باشی این‌ها در صفحۀ بعدی هنوز در داستان هستند یا کشته و دستگیر می‌شوند؟ برای همین حرف‌هایی که می‌زنند مثل پدیدآمدن یک سیارۀ جدید در فضا، روی روح آدم اثر می‌گذارند. مثل همین دیالوگ ابویوسفِ بینوا: «چیزی برای از دست‌دادن ندارید جز جان‌هایتان».
بعضی کتاب‌ها مهجور مانده‌اند، این هم از آن‌هاست.
مراد آدمی نیست که سُعاد بتواند به گردِ پایش برسد و همراه او باشد، مراد نماد مردانی است که در فلسطین برای زنده‌ماندن می‌جنگند و دست فهم خیلی‌ها به امثال او نخواهد رسید.
        

13

          «روایتی تازه از مردم فلسطین»

همین اول بدون تعارف بگویم که با نخواندن کتاب «چیزی برای از دست دادن ندارید جز جان‌هایتان» چیزی از دست نمی‌دهید اما خواندنش، شبیه تماشای یک عکس است! عکسی کمتردیده‌شده از مردم فلسطین که برای معیشت و زنده ماندن باید به تکاپو و تقلا بیفتند.

چیزی که من را به‌صرافت خواندن کتاب انداخت، واقعی‌بودن روایت و تلاشِ خانم سعاد العامری برای همراهی با گروهی از مردان فلسطینی است که برای معیشت مجبورند خود را به آن سوی دیوار -یعنی اسرائیل- برسانند تا بتوانند به‌عنوان کارگر روزمرد برای اسرائیلی‌ها کاری کنند.

اگرچه نویسنده ادعا دارد که قرار است راویِ مردان فلسطین و مصائب آن‌ها در این مسیر باشد، اما کتاب بیش از هر چیزی روایتِ خودِ اوست: زنی که با گروهی از مردان همراه شده، مدام از آن‌ها عقب می‌ماند، باید حفظِ ظاهر کند، لحظه‌های زیادی برای رهایی از آن اضطراب کُشنده به دنیایِ خیال و رؤیا و خاطرات کودکی پناه می‌برد و... و همه این‌ها باعث می‌شود که خواندن کتاب به‌عنوان یک روایت مستند -که ظرفیت پخته‌ترشدن را داشت- برای ساعت‌هایی دل‌چسب و البته همراه با تجربه اندوه و همدلی با مردمانی باشد که زندگی و استعمار، آن‌ها را مدام در تقلای همیشگی می‌خواهد.
        

18

          { عجیب است. بعضی‌هایشان ما را از دور می‌بینند و بعضی دیگر بهمان شلیک می‌کنند، بعضی دنبالمان می‌افتند و بعضی دیگر ما را در تله می‌اندازند. بعضی بازداشت‌مان می‌کنند و بعضی دیگر کتکمان می‌زنند. بعضی می‌گذارند از دروازه‌ای حفاظت‌شده رد شویم و بعضی دیگر چشمشان را بر ما می‌بندند.

و آن وقت شما از خود می پرسید که فلسطینی‌ها چرا کاملاً گیج و سردرگمند؟! }

طبیعی است که اطلاعات ما دربارهٔ فلسطین (به طور معمول) اطلاعاتی است که از کانال‌ها مرسوم شنیده‌ایم و خوانده‌ایم.
مهم‌ترین ویژگی این کتاب مواجه شدن با مردم فلسطین، از دریچه‌ای جدید بود.
عده‌ای از مردان فلسطین هستند که برای کار و کسب دستمزد، با مشقت، سختی و البته غیرقانونی وارد اسراییل (سرزمین اشغال‌شده) می‌شوند و برای اسراییلی‌ها کار می‌کنند. عجیب نیست؟

سعاد العامری (معمار و نویسندهٔ فلسطینی-سوریه‌ای)، ۱۸ساعت را با جمعی از این مردان همراه می‌شود و هرآنچه را که می‌بیند، می‌نویسد. و تنها و تنها و تنها همین ۱۸ساعت برای ما کافی است. تحمل بیشترش را نداریم...
        

3

          بسم الله الرحمن الرحیم 

دست‌هایش را دراز می‌کند
سوی وطنِ مرده، سوی خیابان‌هایِ لال...
آدونیس

همیشه کسانی هستند که در تاریخ فراموش می‌شوند، جهان چنان سرگرم مسائل مهم‌تر است که جایی برای این افراد نمی‌ماند. براستی کسی می‌داند دقیقا چه بلایی سر قربانیان هولودومور آمده؟ یا همیشه زیر سایه هولوکاست مانده‌اند؟ 
کارگران فلسطینیِ کرانه باختری به چنین بلایی دچارند: فراموش شدن.
در تمام روزهایی که جهان _به حق_ به اسرائیل و حماس می‌پرداخت، کسانی بوده و _شاید_ هستند که برای زنده ماندن، زجرهای غیرقابل‌تصوری می‌کشند.
سعاد العامری در این کتاب سراغ کارگرهای فراموش شده می‌رود. کسانی که ساعت‌ها زحمت می‌کشند تا از کرانه باختری به اسرائیل بروند برای روزی صد و پنجاه شِکِل*. رفت و آمدی که خطر دستگیر شدن یا مرگ را به همراه دارد. اما به پیشنهاد کاپوشنسکی، به گزارشات این کارگران اکتفا نکرده و تصمیم می‌گیرد در سفر هجده ساعته، همراه آن‌ها باشد.**

مهم‌ترین نقطه قوت کتاب، توصیفات فضا و احساسات شخصیت‌ها است. آنقدر توصیفات در انتقال توانمند بوده که خود را همراه کارگران فلسطینی می‌یابیم. تمام امیدها و ناامیدی‌های‌شان را حس می‌کنیم و از سربازان اسرائیلی متنفر می‌شویم.
اما دو اشکال اساسی به کتاب مطرح است:
۱_اشکال اول که مترجم هم در مقدمه اشاره کرده، عدم پردازش به تاریخ اشغال فلسطین و مسئله ندادن جواز کار به کارگران فلسطینی است. 
۲_گذاشتن بعضی کلمات عربی در ترجمه. برای مثال بریده‌ اولی که از کتاب منتشر کردم را بخوانید. وسط جمله کلمه سامحونا بدون دلیل گذاشته شده و ترجمه‌اش در پرانتز آمده.
برخی موارد بودند که به خاطر تفاوت معنای تحت‌اللفظ و ترجمه، این مسئله قابل درک است. چرا که اگر می‌خواست خود عبارت عربی را تحت‌اللفظ ترجمه کند، برای خواننده فارسی‌زبان بی‌معنی می‌شد و به جای آن از اصطلاح فارسی استفاده شده.

در پایان باید گفت کتاب خوبی است و اشکالاتی که به آن مطرح شد آن را از ارزش خواندن ساقط نمی‌کنند.

پیشنهاد می‌کنم قبل یا بعد از خواندن کتاب، آهنگ بی‌کلام محنت‌آباد از علی دارابی‌فر را گوش دهید. 
پیوند دریافت این آهنگ از تلگرام: https://t.me/Why_the_literature/16

*واحد پول فلسطین
**ریشارد کاپوشنسکی: به باور من، خطاست اگر کسی درباره‌ی آدم‌ها چبزی بنویسد، بی‌آن‌که دست‌کم اندکی از تجربه‌ی زیسته‌شان را تجربه کرده باشد.
        

21

          کتاب روایت‌نگاری نویسنده‌ی فلسطینی‌ش، سعاد العامری، از همراهی هیجده‌ساعته‌ش با کارگرهای فلسطینی‌ایه که هر روز ساعت ۳ صبح از خواب بلند می‌شن، از خونه‌هاشون می‌زنن بیرون و سعی می‌کنن مخفیانه وارد اسرائیل شن تا کارگریِ اسرائیلی‌ها را بکنن و اندکْ پولی دربیارن برای خودشون و خونواده‌هاشون.

ایده‌ی کتاب حرف نداره و قبل از خوندن آدم فکر می‌کنه چه چیز غریبی انتظارشو می‌کشه. منتها وقتی وارد کتاب می‌شین، می‌بینین اون‌قدرا هم چیز دندون‌گیری در کار نیست. نویسنده نه‌تنها اطلاعات کمی درباره‌ی نسبت سیاسی‌تاریخی فلسطین و اسرائیل به ما می‌ده، بلکه یه جاهایی انگار یادش می‌ره احوالات کارگرهای همراهش رو برای ما روایت کنه: می‌ره سراغ احوالات خودش و ترس‌های خودش و اضطراب‌های خودش و از اونا صحبت می‌کنه. حتی شخصیت مراد که اسمش ان‌قدر گل‌درشت توی زیرعنوان کتاب حضور داره و آدم تصور می‌کنه شخصیت محوری کتابه، اون‌قدرها برای من درست جا نیفتاد. به قولی، مرادش کم بود! (این انتظار رو خود نویسنده برام ایجاد کرد با اسمی که گذاشته روی کتاب.)

با همه‌ی این توضیح‌ها، بازم دلیل نمی‌شه کتاب کتاب خوندنی‌ای نباشه. حتماً ارزش خوندن داره، فقط اون‌قدری که باید عمیق نیست. سی درصد آخر کتاب وضعش رو بهتر کرد برای من. تجربه‌ی همراهی با کارگرها برای خود سعاد العامری که فلسطینیه، تجربه‌ی تازه و تکون‌دهنده‌ایه، چه برسه به ما. هیجان‌انگیزه این که آدم با خوندن یه کتاب بتونه، به دور پروپاگاندای سیاسی حکومت ایران یا هر حکومت دیگه‌ای، مواجه بشه با زندگی فلسطینی‌ها و نسبتشون با اسرائیل. ضمناً، ترجمه‌ی بهمن دارالشفایی هم ترجمه‌ی خوبی و تروتمیزی از آب دراومده و باعث می‌شه کتاب روون خونده بشه.

اسم سعاد العامری رو که گوگل بکنین به انگلیسی، یه ویدئو می‌آد ازش، توی TEDx رام‌الله. صحبت‌هاش بی‌نهایت شنیدنیه، مخصوصاً اون‌جایی که درباره‌ی پاسپورت گرفتن سگش، نورا، حرف می‌زنه. پیشنهاد می‌کنم  اون رو هم بشنوین. خیلی علاقه‌مندم که کتاب اولش، شارون و مادرشوهرم، رو هم بخونم، به‌علاوه‌ی کتاب‌های بیشتری درباره‌ی ماجراهای فلسطین و اسرائیل (کتاب کورش علیانی می‌تونه گزینه‌ی خوبی باشه شاید). همین و دلم برای ابویوسف و مراد و بقیه‌ی کارگرها تنگ می‌شه.
        

30