یادداشت
1402/6/14
کتاب روایتنگاری نویسندهی فلسطینیش، سعاد العامری، از همراهی هیجدهساعتهش با کارگرهای فلسطینیایه که هر روز ساعت ۳ صبح از خواب بلند میشن، از خونههاشون میزنن بیرون و سعی میکنن مخفیانه وارد اسرائیل شن تا کارگریِ اسرائیلیها را بکنن و اندکْ پولی دربیارن برای خودشون و خونوادههاشون. ایدهی کتاب حرف نداره و قبل از خوندن آدم فکر میکنه چه چیز غریبی انتظارشو میکشه. منتها وقتی وارد کتاب میشین، میبینین اونقدرا هم چیز دندونگیری در کار نیست. نویسنده نهتنها اطلاعات کمی دربارهی نسبت سیاسیتاریخی فلسطین و اسرائیل به ما میده، بلکه یه جاهایی انگار یادش میره احوالات کارگرهای همراهش رو برای ما روایت کنه: میره سراغ احوالات خودش و ترسهای خودش و اضطرابهای خودش و از اونا صحبت میکنه. حتی شخصیت مراد که اسمش انقدر گلدرشت توی زیرعنوان کتاب حضور داره و آدم تصور میکنه شخصیت محوری کتابه، اونقدرها برای من درست جا نیفتاد. به قولی، مرادش کم بود! (این انتظار رو خود نویسنده برام ایجاد کرد با اسمی که گذاشته روی کتاب.) با همهی این توضیحها، بازم دلیل نمیشه کتاب کتاب خوندنیای نباشه. حتماً ارزش خوندن داره، فقط اونقدری که باید عمیق نیست. سی درصد آخر کتاب وضعش رو بهتر کرد برای من. تجربهی همراهی با کارگرها برای خود سعاد العامری که فلسطینیه، تجربهی تازه و تکوندهندهایه، چه برسه به ما. هیجانانگیزه این که آدم با خوندن یه کتاب بتونه، به دور پروپاگاندای سیاسی حکومت ایران یا هر حکومت دیگهای، مواجه بشه با زندگی فلسطینیها و نسبتشون با اسرائیل. ضمناً، ترجمهی بهمن دارالشفایی هم ترجمهی خوبی و تروتمیزی از آب دراومده و باعث میشه کتاب روون خونده بشه. اسم سعاد العامری رو که گوگل بکنین به انگلیسی، یه ویدئو میآد ازش، توی TEDx رامالله. صحبتهاش بینهایت شنیدنیه، مخصوصاً اونجایی که دربارهی پاسپورت گرفتن سگش، نورا، حرف میزنه. پیشنهاد میکنم اون رو هم بشنوین. خیلی علاقهمندم که کتاب اولش، شارون و مادرشوهرم، رو هم بخونم، بهعلاوهی کتابهای بیشتری دربارهی ماجراهای فلسطین و اسرائیل (کتاب کورش علیانی میتونه گزینهی خوبی باشه شاید). همین و دلم برای ابویوسف و مراد و بقیهی کارگرها تنگ میشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.