معرفی کتاب اما اثر جین آستین مترجم نوشین احمدی

اما

اما

جین آستین و 2 نفر دیگر
3.3
188 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

43

خوانده‌ام

463

خواهم خواند

191

شابک
9786002533937
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1398/11/13

توضیحات

        رمان های جین آستین از پرخواننده ترین آثار ادبیات جهان هستند و حدود دویست سال است که نسل ها و سلایق مختلف، آنها را می خوانند. «اما» داستان دوشیزه ای زیبا و باهوش به نام اما وودهاوس است که در اوج جوانی و در آستانه اتفاقی بزرگ قرار دارد. اما با خود عهد بسته است که ازدواج نکند، اما در اثر رفت وآمدها و آشنایی های تازه ای که شکل می گیرد، طعم دلباختگی را حس می کند و زندگی اش دستخوش تغییر می شود.
      

پست‌های مرتبط به اما

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          در داستان «اما» هم تیپ کاراکترهای معمول جین آستین دیده می‌شوند. آقای نایتلی خیلی شبیه کلنل برندون «عقل و احساس» و آقای دارسی در «غرور و تعصب» بود. فرانک چرچیل هم البته تا حدی شبیه ویلوبی در «عقل و احساس» و ویکهام در «غرور و تعصب» بود. در اینجا هم کاراکترها هر کدوم عیب و ایراداتی دارن که در طول داستان کم‌کم برطرف می‌شن. اما به‌نظرم این داستان خیلی پیچ‌وخم‌های بیشتری داشت نسبت به داستان‌های قبلی. مثلاً خود اِما خیلی شخصیت جالبی داره؛ هم می‌تونه روی اعصاب آدم باشه با تمام دخالت‌هایی که در زندگی بقیه می‌کنه، هم قابل‌درک و ملموسه و آدم می‌تونه باهاش همدلی کنه. اِما به‌شدت تنهاست و پدرش به اون خیلی وابسته است و از بچگی انگار همیشه ازش انتظار می‌رفته بی‌نقص باشه و در همه چیز سرآمد بقیه. اینکه سعی می‌کنه با هریت دوست بشه و کمکش کنه بهش نشون بده مهم نیست از خانواده‌ای بااصل‌و‌نسب نباشی، خیلی جالبه و درعین‌حال انگار نشون می‌ده اِما حتی در روابط دوستانه‌اش هم می‌خواد مطمئن باشه که طرف برتر رابطه است و برای همین خطر نمی‌کنه با کسی مثل جین صمیمی بشه که از خیلی جهات برتر از خودشه. فرانک چرچیل هم جالبه؛ در عین شباهتش به کاراکترهایی مثل ویکهام و ویلوبی، نسبت به اونا اخلاق‌مدارتره و در نهایت با وجود دروغ‌گویی‌هایش خیلی هم خوشبخت می‌شه. اما فرانک هم کودکی سختی داشته؛ وقتی مادرش می‌میره می‌ره پیش دایی و زن‌دایی‌اش و زن‌دایی‌اش خیلی کنترل‌گر بوده و نمی‌گذاشته فرانک نفس بکشه. برای همین باز فرانک هم در عین بی‌نقص نبودن قابل‌درک می‌شه شخصیتش. من خیلی دلم برای هریت می‌سوخت، دختر یتیمی که ناگهان وارد فضای طبقهٔ بالای جامعه می‌شه و مدام این حقیقت تو صورتش کوبیده می‌شه که تو اینجا جایی نداری. البته نیت اِما از دخالت در زندگی هریت خیر بود، اما خب هریت آسیب زیادی دید از این حس عدم تعلق و ناکافی بودن صرفاً چون خانوادهٔ بااصل‌ونسبی نداره؛ چیزی که اصلاً تقصیر خودش نبوده. آقای التون من رو یاد آقای کالینز در «غرور و تعصب» می‌انداخت و واقعاً همون‌قدر رفتارها و کارهاش آدم رو عصبانی می‌کرد؛ شخصیت نمایشی و خودخواه و جالبه که در هر دو مورد این دو شخصیت کشیش بودند. آقای نایتلی خیلی مرد آقامنش و دوست‌داشتنی‌ای بود، اما گاهی از اینکه نقش پدر اِما رو ایفا می‌کرد و مدام بهش درست و غلط رفتارش رو یادآوری می‌کرد اذیت می‌شدم، البته اینکه چقدر با هم صمیمی و دوستانه رفتار می‌کردن زیبا بود. جین فیرفاکس تا حدی من رو یاد جین در غرور و تعصب می‌انداخت، البته فقط از لحاظ شخصیت آروم و خوددارش. جین زندگی خیلی سختی داشت و اینکه با تمام استعداد و توانایی‌هاش صرفاً به‌خاطر فقر مجبور بود شرایط سختی رو تحمل کنه خیلی ناراحت‌کننده بود ولی شخصاً دلم می‌خواست بتونه کار کنه و مستقل بشه نه اینکه ماجرای اون هم به ازدواج ختم بشه.
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          من عاشق رمان‌های کلاسیک، انگلستان ویکتوریایی و داستان‌هایی با محوریت زنان هستم اما اما را زیاد دوست نداشتم. بار اول که خواندم اصلا نپسندیدم اما در بار دوم بیشتر خوشم آمد. همان‌طور که از اسم کتاب مشخص است این کتاب داستان اما وودهاوس است. برویم سراغ چیزهایی که در این کتاب دوست نداشتم:
داستان را دوست نداشتم، داستان غرور و تعصب و حتی عقل و احساس به نظرم بسیار قوی‌تر است اما در این کتاب به نظرم داستان قوی نیست، شخصیت اما دوست‌داشتنی نیست و حتی کمی شبیه شخصیت زن‌های بوالهوس کتاب‌های دیگر جین آستین است که اینجا قهرمان کتاب است و من نمی‌فهمم چرا. داستان هریت به نظرم خوب جلو نمی‌رود و قطع ارتباط یک مرتبه‌ای‌شان ضربه‌ی بدی بود. از طرف دیگر در این کتاب نگاه از بالا به پایین خیلی وجود دارد. آقای نایتلی هم از سیزده سالگی عاشق اما شده که زیاد جالب نیست. البته که برای نویسنده‌ها و کتاب‌های آن دوره عجیب نیست اما از آن جا که جین آستین نظریات مترقی زیادی در کتاب‌هایش دارد و از زمانه جلوتر است برایم عجیب است. حتی در این کتاب هم این نظریات مترقی وجود دارد که همین باعث شد به کتاب سه ستاره بدهم و به آن‌ها می‌رسیم.
کتاب را به طور کلی دوست داشتم به دلیل طنز جین آستین و پیشرو بودنش که بالا گفتم. در این کتاب جین آستین چندبار به صراحت نظراتش را می‌گوید که به نظرم خواندنی و آینده‌نگرانه بوده. مثلا در صفحه‌ی ۳۰ در مورد مدرسه‌های دخترانه می‌گوید: «خانم گادارد مدیر مدرسه بود... نه از آن جور مدرسه‌های رسمی یا موسسه‌های که در آن‌ها با جمله‌های پرآب و تاب و مطالب پوچ و شسته رفته سعی می‌کنند تعالیم روشنفکرانه را طبق اصول جدید و نظام‌های جدید با اخلاقیات آراسته و نظیف تلفیق کنند... خلاصه، نه از آن جور جاها که خانم‌های جوان کلی پول می‌دهند تا سلامت‌شان مختل شود و عاطل و باطل و ظاهربین شوند.. بلکه یک مدرسه‌ی شبانه‌روزی واقعی و درست حسابی به سبک قدیم که در آن مقدار معقولی فضل و کمالات به قیمت معقول فروخته می‌شود و دخترها را به آنجا می‌فرستند تا دست‌وپاگیر خانواده نباشند و توی سر خودشان بزنند تا چیزکی یاد بگیرند بدون آنکه هیچ خطری در کار باشد که مثلا علامه یا نابغه گردند.» در این کتاب از این مدل اظهارنظرهای جین آستین بیشتر دیده می‌شود که به نظرم جذاب و و برای دوران خودش بسیار رو به جلو بود.
        

0

مهسا

مهسا

1403/8/27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یادداشتی بر اِما:

اِما، رمان چهارم جین آستن که در سال‌های 1814-15 نوشته شد، به زندگی عمدتا چهار خانواده در ناحیه‌ی هایبری انگلستان می‌پردازد.

اِما شاید دوست‌داشتنی‌ترین قهرمان جین آستن نباشد، اما بی‌شک مدرن‌ترین کاراکتر زنی‌ست که او خلق کرده است. اِما، به‌قول نویسنده، دختری باهوش، زیبا، و با جایگاه اجتماعی بالا و ثروت‌مند است. با این حال او تا حدی لوس، خیالاتی و مغرور است. اِما کاراکتر اصلاح‌پذیری‌ست که در پایان رمان با اوایل آن متفاوت است.

آستن در اِما قدرت نویسندگی‌اش را با طنز قوی و محکمش، و شکل روایت دوگانه‌اش نشان می‌دهد. او درحالی که کل رمان را با دید سوم شخص روایت می‌کند، با ظرافت میان نظرگاه قهرمان داستانش و نظرگاه راوی، با پرده‌ای که یک طرفش حقیقت است و طرف دیگرش خیال، فاصله ایجاد می‌کند. و خواننده بیش از آن‌که در جهان واقعیت قرار گرفته باشد، در دنیای ذهن کاراکتر و خیال‌پردازی‌های اوست و اتفاقات را با گذر از فیلتر دیدگاه کاراکتر مشاهده می‌کند. این هنری بود که بعدها توسط جویس و وولف شکوفا شد. 

دو مسئله ستون‌های اصلی عمده آثار آستن را تشکیل می‌دهند: ازدواج و جایگاه اجتماعی. قرن نوزدهم عصری بود که آدم‌ها براساس چند فاکتور مشخص، جایگاه اجتماعی و ارزش‌شان مشخص می‌شد. فاکتورهایی مانند نام خانوادگی، میزان شهرت، سهم ارث، حلال‌زادگی، ثروت و جنسیت. این فاکتورها مشخصه‌هایی بودند که بیش از خود آن شخص زندگی‌اش را شرح می‌داد. جین آستن با طنز پرقدرت بسیار ظریفش به نقد این جامعه‌ی وابسته به جایگاه‌ها و رتبه‌های اجتماعی می‌پردازد و آن را به سخره می‌گیرد. او این کار را تقریبا در همه‌ی آثار قبلی‌اش نیز انجام می‌دهد. 

و ازدواج، مسئله‌ی دیگری که آستن در آن آن‌قدر تبحر دارد که در رمان‌هایش با خلاقیت‌ و به‌شکل‌هایی گوناگون پرداخته است. در این رمان، اِما با تصور این‌که در بهم رساندن آدم‌ها استعداد دارد، خود را در مسائل عشقی جوان‌ها دخالت می‌دهد و با وجود چندین اشتباه، هم‌چنان نمی‌تواند جلوی خیال‌پردازی‌هایش را بگیرد. اِما گمان می‌کند می‌داند در دل هر کس چه اتفاقاتی در جریان است، غافل از این‌که در آیینه‌ی حقیقت به دل خودش نگاهی بیندازد. رابطه‌ی اِما و آقای نایتلی از بخش‌های دل‌نشین داستان بود.

آستن رمان‌هایش را بصری می‌نویسد. به‌گونه‌ای که قصه را هنگام خواندن می‌توان تماشا کرد و کاراکترها را می‌توان دید. او از توصیف بیش از اندازه‌ی اتفاقات در تشخیصی دقیق و به‌موقع خودداری می‌کند و سعی می‌کند بار عاشقانه‌ی رمانش را در تعادل نگه دارد.

حالا دیگر همه‌ی رمان‌های جین آستن را خوانده‌ام و او را بیش از پیش دوست دارم. آستن یکی از مهم‌ترین
نویسنده‌های زن انگلستان و قرن ۱۸/۱۹ ام است. او رمان عاشقانه‌ی غنی را در ادبیات انگلیسی توسعه داد. به‌تر است پیش از زدن برچسب‌هایی هم‌چون «سطحی» و «بی‌ارزش» به این نویسنده، با خودش و عصر معاصرش آشناتر شد و عمیق‌تر آثار او را مطالعه کرد.
        

13

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بسم اللّه الرحمن الرحیم
خوشحالم بعد از چندین بار تلاش بالاخره برنامه بهخوان یاری کرد تا بیام یادداشت کتاب رو بنویسم:)
و امّا، اِما
چند فصل ابتدایی کتاب ممکنه یک مقدار خوندنش زمان ببره و کشش کافی رو نداشته باشه اما از نیمه دوم به بعد این موضوع بهتر می‌شه و داستان با شتاب بیشتری خواننده رو جذب می‌کنه.
درسته این کتاب داستان هیجان‌انگیزی نداره و نسبت به غرور و تعصب ساده‌تره اما بنظرم نمی‌شه اسم کار سطحی رو روی این اثر گذاشت.
نویسنده بر اساس دغدغه زمان خودش این اثر رو خلق کرده و هر چند مهم بودن موقعیت اجتماعی، هوش، زیبایی و... در زمان حاضر به شعار کم‌رنگ شده باشه اما در واقعیت دغدغه‌های کتاب همچنان زیرپوست فرهنگ مردم این زمان دیده می‌شه:) 
قبل از خوندن کتاب پیشنهاد می‌کنم با جین آستین بیشتر آشنا بشید یا حداقل این کتاب رو بعد از غرور و تعصب بخونید.
و نظرم درباره برخی از شخصیت‌ها: 
آقای نایتلی اینقدر کامل بود که احتمالا همه خواننده‌ها مجذوبش می‌شن و در عوض اِما ما رو عصبی می‌کنه و خودخواهیش می‌زنه تو چشممون، با جین کنار نیومدم اصلا قدرتمند نبود و همچنین هریت، دوست داشتم تا آخر داستان یک رشدی از این دختر ببینم که ندیدم بنظرم اِما راهنما و دوست خوبی نبود براش.


        

3