بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محمد رئوف سیبویه

@sib66

41 دنبال شده

143 دنبال کننده

                      

                    
mrsib66
raoofsibeveih

یادداشت‌ها

نمایش همه
                
رمان بند ها یک درام خانوادگی و روانشناختی است که خواننده را به درون پیچ وخم روابط زوجی می‌برد که دوره‌ای بحرانی را از سر گذرانده‌اند. ماجرای خانواده ای که بنیان‌های رابطه‌ی میان اعضای آن به سبب انبوه مشکلاتی که در طول سال‌ها روی هم تلنبار شده‌اند، در آستانه فروپاشی قرار گرفته.
داستان سه راوی دارد. زن وشوهری به نام های 《واندا》 و 《آلدو》 و دخترشان به نام《آنا》. نویسنده با هنرمندی، مسائل و اتفاقات داستان را هربار از نگاه یکی از راوی‌ها بیان می‌کند و در عین کامل کردن پازل داستان و باز شدن‌گره‌ها و روشن شدن جنبه‌ای از ماجرا برای مخاطب ، با ظرافت از عواطف و احساسات ضد و نقیض شخصیت‌ها در رابطه با یکدیگر سخن می‌گوید
بندها قصه وابستگی‌ها و عوامل از بین رفتن آنهاست.
، عوامل تبدیل شدن عشق به نفرت و وفاداری به خیانت!
همه چیز داستان عالی کار شده. شروع گیرا و پایانی تکان‌دهنده،
شخصیت‌پردازی بسیار دقیق، واقعی و عمیق، و داستانی پر کشش.
بند ها از آن قصه‌هاست که در طول خواندنش بارها به یاد اتفاقات مشابه در زندگی خودتان خواهید افتاد و با شخصیت‌ها همزادپنداری خواهید کرد. یا بعدها در طول زندگی در اثر اتفاقات و چالشهای پیش رویتان صحنه‌هایی از کتاب را به یاد خواهید آورد.
کتاب آنقدر برایم جذاب و گیرا بود و من را غرق خودش کرد که با وجود گذشت چند روز از خواندنش، هنوز ذهنم درگیرش است.
بند‌ها از آن دسته کتاب‌هاست که حتما دوباره سراغش‌ خواهم رفت و خواندنش را به همه مخصوصا زوج‌ها توصیه خواهم کرد.


        
                بنظرم نوشته های بوکفسکی را یا اصلا نباید خواند یا اگر قصد مطالعه آثار این نویسنده خاص را داریم باید ترجمه دقیق(بدون سانسور) و یا متن زبان اصلی را تهیه کنیم!
شهرت نوشته های بوکفسکی به استخدام کلمات خاص و بی قیدی نوشته های اوست و قطعا "عامه پسندِ" ترجمه پیمان خاکسار که اتفاقا یدطولایی در دست بردن و تغییر در نوشته های نویسنده بخت برگشته دارد،نمیتواند گزینه مناسبی برای مطالعه آخرین اثر این نویسنده باشد.
برای همین هر طور شده ترجمه آرش یگانه را تهیه کردم که اتفاقا در مقدمه اش نقد خیلی خوبی به ترجمه خاکسار زده.

"پالپ" داستانی است درباره مرگ و بوکفسکی مرگ را به شکل زنی زیبا و فریبنده توصیف کرده که امکان فرار از او غیر ممکن است و "نیک بلان" شخصیت اصلی داستان میباشد که شباهت های واضح و غیر قابل صرف نظری به نویسنده دارد که میتوان گفت بدل پلیسی خود اوست! 

"پالپ" کتاب روان و خوشخوانیست و برای زمانی که از خواندن کتابهای پیچیده و فلسفی خسته شده اید گزینه خوبی میتواند باشد.
اعتراف میکنم چند جای داستان کتاب را بسته و برای دقایقی بلند بلند خندیدم!و هنوز هم وقتی یاد بعضی اتفاقات داستان می افتم خنده ام میگیرد!
بله 
سوگنامه خودنوشت بوکفسکی با موضوع محوری مرگ که بارها شما را به خنده می اندازد!
        

پست‌ها

فعالیت‌ها

            دوستی در تعریف کتاب خوب می گفت"کتابی که همه چیزش راست و ردیف باشد و آن را بخوانی و سر تکان دهی و بگذاری در قفسه ،کتاب خوبی نیست! کتاب خوب کتابی است که تو را به فکر فرو برد.دنبال کسی باشی که در مورد آن گفتگو کنی.ذهنت را مشغول کند و چراها و چگونگی های داستان تو را تحت تاثیر قرار دهد"
کتاب بندها با نام اصلی بند کفش اثر دومنیکو استارنونه یکی از همین بهترینهاست. وقتی کتاب را تمام کردم در بهت فرو رفته بودم و حال غریب و تازه‌ای در قلبم حس می کردم. در سرم افکار گوناگونی چرخ می زد مطمئن بودم که حرف و نگاهی تازه در ذهنم جا گرفته است. 
متخصصان نویسندگی می گویند می‌شود از عادی ترین سوژه‌ها،از اتفاقاتی که بارها و بارها پیش چشم ما رخ داده است،داستان نوشت به شرطی که دریچه‌ی نگاه تازه‌ای به آن واقعه گشوده شود.
بندها بدون شعارزدگی و درگیر کلیشه شدن ،از شخصیت‌هایی می گوید که در خانواده و تحت تاثیر رفتارهای یکدیگر ،کنش های متفاوتی از خود بروز می‌دهند.
ماجرا همان خیانتی است که بارها و بارها موضوع کتاب‌ها و فیلم ها بوده است اما حالا ما به واسطه شناخت روانی درست و نزدیک شدن نویسنده به شخصیتها به شکلی دیگر به آن نگاه می کنیم.
آلدو مردی است که به همسرش خیانت کرده است . فصلی از داستان مختص اوست که از خودش بگوید،از احساسات و دلایل  رفتارهایش.
واندا زنی است که مورد ظلم واقع شده است.او شخصیت بی گناه و سفید داستان نیست او هم قصه ای جالب و شنیدنی دارد و بچه ها مهم‌ترین و برجسته ترین بخش کتاب تاثیر  این حادثه روی رفتار آنهاست.
بندها پر کشش و جذاب شروع می‌شود و در عین سادگی چنان عمقی دارد که علاوه بر تاثیر عمیق روی خواننده،به او اجازه نمی دهد کتاب  را ببندد.بلکه او را ترغیب می کند یک نفس به تماشای داستانی از یک خانواده بنشیند و تا تمام شدن این داستان آرام نگیرد.
عناصر داستان و قلم نویسنده حرفه‌ای و کم نقص است.نحوه پرداخت داستان  ایرادی ندارد. از آن دست کتاب‌هایی است که هیچ وقت فراموشش نخواهید کرد.
همین حالا که مدتی است از خواندن کتاب می گذرد از فکر کردن به ابعاد گوناگون کتاب قلبم به تپش می افتد و دلم می خواهد ساعتها از حیرت و تعجبم و احساسی که از خواندن بندها به من دست داد، صحبت کنم.
کتابی که ساعتها و جلسات زیادی می‌طلبد تا به لایه‌های دقیق و عمیق آن دست یابیم.از آثار بزرگ نمی توان زیاد صحبت کرد.حق مطلب فقط وقتی ادا می شود که خوانندگان این یادداشت ،شروع به خواندن اثر کنند.
یادداشت مترجم در انتهای کتاب نیز(جومپا لاهیری)درخشان  و پر قدرت است و به فهم و درک بهتر و بیشتر اثر کمک خواهد کرد.
داستان مناسب گروه سنی بزرگسال است.
          
            «ناموس را اگر همان قانون و قواعدِ حاکم بر هستی بداین که همه‌چیز را منظّم می‌کند و ذات پنهان هر شهر است، گویا در جنگ‌ها، آن ذات پنهانی و قاعدهْ زن است. او حقیقتی است پوشیده، امّا موقعیّتی مرکزی دارد و باید مراقبت و حفظ شود. در واقع، حرمی است که اگر از دست برود، همه‌چیز از بین رفته است.»
کتاب باغ‌های معلَّق هفت روایت از محاصرۀ شهر «نُبُل» در کشور سوریّه به‌دست تروریست‌ها است. راوی این ماجرا هفت زن اهل این شهر هستند که دوران محاصره را تجربه کرده‌اند. خانم سمیّه عالمی در مدّت اقامت خویش در سوریه با آموزش قواعد نویسندگی به این خانم‌ها، آن‌ها را آماده کرده‌اند تا ماجرای محاصره و تلخی‌ها و شیرینی‌های آن را برای ما روایت کنند.
از نکات مثبت کتاب که به نظر حقیر جلوه‌گر شد، می‌توانم چنین بنگارم:
۱. روایت زنانه از ماجرای سوریه: عمدۀ روایت‌ها از این ماجرای چند ساله، مردانه است و روایت‌های زنانه کمتر هستند و می‌توان گفت به چشم نیامده‌اند. می‌توان این کتاب را قدمی رو به جلو برای روایت‌های زنانه از جنگ و محاصره دانست.
۲. روایت دستِ اوّل و مستقیم: کتاب شامل روایت‌گریِ افرادی است که از نزدیک در دلِ محاصره بوده‌اند، نه افرادی که از بیرونِ ماجرا در حال گزارش هستند. گزارش‌های بیرونی نیز در جای خویش خوب، بلکه لازم و ضروری‌اند؛ ولی باید گزارش‌های مستقیمِ صادقانه را غنیمت شمرد.
۳. موفّقیّت در ساخت تجربه: در سنجش کتاب‌های غیرداستانی، باید بدین پرسش پاسخ داد که «نویسنده توانسته مخاطب و خوانندۀ خویش را در روایت و گزارش خویش همراه کند یا خیر؟». در بیشترِ بخش‌های این کتاب، من همراه با قلمِ روایتِ این ماجراها بودم و اشک ریختم؛ زیرا با کلماتْ رابطه برقرار می‌کردم و غم و درد مردم شهر نُبُل را لمس می‌کردم، هرچند نتوانم آن را کاملاً ادراک کنم.
۴. حُسنِ ختامِ پسندیدۀ کتاب: این کتاب با نامۀ یکی از نویسندگان به شهید حاج قاسم سلیمانی (بعد از شهادت ایشان) به پایان رسیده و این هوشمندی را می‌ستایم. آخرین روایت کتاب نیز با «تقدیم به شهید ساعت ۱:۲۰» به پایان رسیده.
۵. بعضی از روایت‌های کتاب دارای حجم خوبی از خلّاقیّت است. در این جهت، روایت هفتم (آخرین روایت) را پسندیدم. نویسنده در میان روایت لحظه‌های محاصره، اندیشه‌های خویش را به زیبایی با کلمات بیان کرده.
نکتۀ منفی:
کتاب دارای هفت نویسندۀ گوناگون است و از این جهت، روایت‌ها از جهت ادبی دارای اختلاف و تفاوت هستند. بعضی از روایت‌ها دارای سطحی خوب از خلّاقیّت و استفاده از کلمات و ارزش ادبی به‌نظر می‌آیند و از این جهت و بعضی دیگر نه چندان، در حدّی از جهتِ فُرمْ معمولی به‌حساب می‌آمدند. تا جایی که حقیر با مطالعۀ روایت هفتم، چنین احساس می‌کردم که روایت هفتم، به اندازه‌ای از جهتِ فُرم و ارزش ادبی با دیگر روایت‌ها تفاوت دارد که گویی یک کتاب دیگر است.
نتیجه: کتاب از حیث فُرم در بعضی بخش‌ها معمولی جلوه می‌کند؛ ولی نکته‌های مثبتی که دارد (به‌ویژه خلق یک تجربۀ نو برای مخاطب و همراه کردن احساسات وی با روایت ماجرای محاصرۀ چهار ساله)، مطالعۀ این کتاب را لذّ‌ت‌بخش می‌کند، به‌گونه‌ای که می‌توانم این کتاب را برای مطالعه به شما پیشنهاد کنم.
#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_باغ‌های_معلق
          
            هر مواجه های راویان خاموش خودش را دارد. از مواجهه غدیر و سقیفه به بعد را خوب می دانم. فاطمه گردان تک نفره علی بود. ایستاد و روایت کرد. روایتش را به دستان کوچک حسن و حسین و زینبش سپرد و زینب شد راوی  کربلا. از آن به بعد بود که زنان مقاومت یاد گرفتند باید روایت کنند. باید شبها توی گوش بچه هایشان، به جای قصه سیندرلا و شنل قرمزی، از مبارزه و کم نیاوردن بگویند. از سرزمین بگویند و از ایمان. نمونه بارزش را حالا در فلسطین می بینیم. کودکانی که محله هایشان در فلسطین را ندیده اند اما وقتی ازشان می پرسند اهل کجائید اسم همان محل خاص را به زبان می آورند و این یعنی پیروزی گمنامان روایت. 
باغ های معلق هم روایت مادران و زنهایی است که راوی‌اند. 7 زنی که در بین صدها و هزاران زن انتخاب کرده اند که روایتِ روایتهایشان را برای دنیا بازگو کنند. یکی از آنها می گوید که ما مثل زنان ایرانی و لبنانی نبودیم که مقاومت بلد باشیم. آنها توی مقاومت و مبارزه بوده اند و بلدند چه کنند اما ما بلد نبودیم. و به یکباره یاد می گیرند که توی مساجدشان جمع شوند و درس بخوانند و پیشاهنگ شوند و به بچه هایشان درس مقاومت بدهند. 
جبهه مقاومت زن و مرد ندارد. که همه شان بعد از مدتی مثل هم می شوند. مادرهای ما پشت جبهه پتوهای خونی می شستند و بچه هایشان را مدرسه می فرستاند و پرستاری می کردند و مادری و همسری. حالا زنان لبنانی، سوری و فلسطینی هم اینگونه اند. با حماعت است که رنگها توحیدی می شود. یکرنگی هست اما از نوع خداگونه اش.
ترکیب راویان گمنام جبهه ها با خون مردان مجاهد است که سنگرها را مقاوم می‌کند و دستها را بیشتر از پیش در هم گره می‌اندازد. 
#باغ‌های‌معلق
#‌با‌کتاب‌نفس‌بکش
          
            "این داستان «نبل» ما بود. ما باقی ماندۀ آن گذشتۀ تلخیم که باشکوه از دهان مرگ بیرون آمدیم و با غرور رو به دنیا، زخمی، اما سربلند ایستاده ایم" 

کتابهای باغ‌های معلق روایت ۷ زن سوری است که سعی کردند با قلم نوآموز خود، سختی‌های چهارسال محاصره‌ی شهرشان را با کلمات نشان دهند؛ ترس از موشکهایی که برایشان فرقی نمی‌کند کجا فرود آیند؛بیمارستان، مدرسه، مسجد و یا خانه‌‌ایی که چند زن و کودک ساکنش هستند؛ کمبود غذا، بحران دارو و کمک‌های پزشکی؛  از دست دادن عزیزانشان و هزار مشکلی که من درکی از آن ندارم. 

برخلاف تصورم کتاب به قلم خانم عالمی نیست و نقش ایشان آموزش نویسندگی و بعد جمع‌آوری روایتهای زنانی است که برای بیان خاطرات آن دوره‌ی سخت و سنگین، به نوشتن پناه برده‌اند. 

خواندن این کتاب در ایامی که غزه در محاصره‌ی  رژیم کودک کش است و چه بسا شرایط زنان غزه خیلی سختتر از نبل و الزهراست، توصیه می‌شود. 

می‌دانم تکراری است ولی  ما نیاز داریم  هرازگاهی داشتن امنیت و آرامش در خانه‌ و زندگی‌مان ، یادآوری شود تا قدر بدانیم. 

روح شهدای مقاومت و بخصوص سردار دلها شاد‌ 

#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_باغ‌های_معلق


          
            باغ‌های معلق، روایت هفت زن سوری ساکن شهرهای نبل و الزهرا از چهارسال محاصره این دو شهر است.  ارزش این کتاب به‌خاطر روایت‌های دسته‌اول از کسانی است که محاصره، بمباران، گرسنگی و ترس را چهارسال تجربه کرده‌اند. هیچ‌کدام از راویان، نویسنده‌ی حرفه‌ای نیستند اما به واسطه‌ی تجربه‌ی زیسته‌ای که دارند روایت‌هایی خواندنی خلق کرده‌اند.

 من خودم را در نبل و الزهرا تصور کردم، میان بمباران، دود و آتش. در حمام، زیرزمین و کوه پنهان شدم، برای زنده ماندن. به روز آزادی فکر کردم، به روز‌هایی که هیچ بچه‌ای گرسنه، زخمی و ترسان نباشد، به روزهایی که همسرم نگهبان شهر نباشد و پسرم در صف محافظین‌. آرزو کردم همه‌ی اعضای خانواده سر سفره افطار و سحر کنار هم نشسته باشیم. من همراه زنان این کتاب برای آزادی نبل و الزهرا اشک ریختم. 
‌
من با خواندن این کتاب فکر کردم به روزهایی که دیگر غزه در محاصره نباشد، فلسطین آزاد باشد، مثل سوریه. به روزی که روایت هفت زن از فلسطین را بخوانم‌ و شاد از آزادی فلسطین اشک بریزم. 



#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_باغ‌های_معلق
‌
‌