بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بیست زخم کاری

بیست زخم کاری

بیست زخم کاری

محمود حسینی زاد و 1 نفر دیگر
2.6
31 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

48

خواهم خواند

25

محمود حسینی زاد داستان نویس و مترجمِ شناخته شده ی روزگارِ ماست. او در مقامِ داستان نویس پیش از این کتاب های موفقی چون این برف کی آمده؟ و آسمان، کیپِ ابر و سرش را گذاشت روی فلز سرد را نوشته است. روایت هایی مملو از شگفتی و اجسام و ارواح و مرگ... اما رمانِ بیست زخمِ کاری اثری است به‏ کل متفاوت در کارنامه ی کاری او. یک رمانِ تریلر. رمانی درباره ی کُشتن و هراس. گناهانِ کبیره ای که ذهنِ شکسپیردوستِ حسینی زاد بازخوانی شان می کند و به ‏هم پیوند می زندشان. رمان داستان مردی ا ست که می خواهد سلطه گر باشد. در ابتدا پیرمردی ثروتمند و دارا جان می دهد، پزشکی قانونی مرگ را عادی اعلام می کند اما این تازه آغاز ماجراست... حسینی زاد مبنای روایت خود را بر اموری ممنوعه گذاشته که به‏ تدریج روحِ قهرمان های او را فاسد می کند. ولع، حرص، کشتن، کذب و البته میل به بزرگ بودن در جای‏ جای این رمان خواندنی و جذاب نیروی مُحرکه ‏ی قهرمان های اصلی اوست. اما در تاریکی و سایه ‏ی دیگران، آن زخم خورد گانِ ساکت بی‏کار ننشسته اند و منتظر فرصت هستند. نویسنده رمانِ خود را با ریتمی سریع و در دلِ تهران روایت می کند و البته مکان هایی دیگر. اما محور تهران است و شاید ویلایی در شمال که نفرین اصلی آن جا رقم می خورد. بیست زخمِ کاری، تجربه ی یک رئالیسمِ پُرشتاب، قرار است مخاطب را مجذوب خود کند.

لیست‌های مرتبط به بیست زخم کاری

پست‌های مرتبط به بیست زخم کاری

یادداشت‌های مرتبط به بیست زخم کاری

            پیرنگ و داستان خیلی جالبی داشت.کمتر کتابی توی ادبیات فارسی میتونید پیدا کنید که انقدر صریح به مسائلی مثل قاچاق و قتل و همجنسگرایی و خیانت پرداخته باشه.داستان ضرب آهنگ تندی داشت که در عین حال پر از نماد و توصیفات بود.البته توصیفاتی که مرتبط با روند داستان هست و پیش برنده.داستان رو میتونید از منظر روانکاوی خیلی راحت بررسی کنید.
تنها نکته ای که به نظرم روند خوانش رو کند میکنه،استفاده نکردن از علائم نگارشی هست.من البته نسخه الکترونیک رو خوندم نمیدونم توی نسخه ی چاپی هم اینطوریه یا نه.
اگر از پرش های زمانی و مکانی توی داستان خوشتون نمیاد و ممکنه گیجتون کنه،پیشنهاد میکنم با دقت بیشتر و با سرعت کمتری این داستان رو بخونید.
تعدد شخصیتها هم من رو مقداری اذیت کرد.مشخص نکردن روابط بینشون و وجود ادم هایی که توی روند ماجرا نقشی ندارن در یک داستان بلند حقیقتا اضافیه و به نظرم نویسنده بهتره یه تجدید نظری کنه.
خلاصه که اگر از سبک تریلر و دارک درام لذت میبرید این کتاب رو بخونید.
          
            اثری که پر قدرت آغاز میشود اما با همان قدرت تمام نمیشود. وجه ممیزه این رمان ضرباهنگ بالای آن است که نتیجه یک رویکرد مینی مالیستی در روایت است. رویکردی که نیازی به توصیف هیچ شخصیت و مکان و صحنه ای نمی بیند مگر در خلاصه ترین شکل آن. به قول مینی مالیستها نویسنده اتاق را ترک میکند تا مخاطب وارد آن شود و آن را همانگونه که خودش دوست دارد بسازد
به شکل دقیق با یک رمان ژانر جنایی سر و کار داریم که در آن چهار قتل اتفاق می افتد و شبکه های قدرت و ثروت و فساد دقیقا حضور دارند اما همان نگاه مینی مالیستی باعث شده که من و شمای مخاطب اصلا به دل روابط و ماجراهای فسادآلود این آدمها (حتی شخص قهرمان) راه داده نشویم. مثلا فکر کنید یک جا بین شخصیت قهرمان و یکی دیگر از شخصیت ها چنین گفگویی رد و بدل بشود:
- پس ماجرای قرارداد با ایتالیایی ها چی میشه؟
- اون رو باید بندازیم عقب. فعلا پول توی کار کردن با عربهاست. من شنبه میرم دوبی و وقتی برگشتم درباره ایتالیایی ها حرف میزنیم.
و بعد فکر کنید که ماجرای ایتالیایی ها و عرب ها فقط در حد این دو سطر در رمان مطرح بشود و شما نفهمید چه جور قراردادی و چه شرکتی و هیچ. آن وقت اگر این ماجرا پنج بار در یک رمان کم حجم تکرار شود به شک می افتید که نکند نویسنده خودش هم نمیداند از چه قراردادی و چه شرکتی حرف میزند. و من واقعا همین فکر را کردم. مخصوصا که توصیفها به شدت مجمل هستند. خیلی از سطرهای این رمان 127 صفحه ای قبل از رسیدن به انتهای صفحه تمام شده اند و انگار جملات بسیاری از میانشان حذف شده است.
با این همه مشکل اصلی داستان به نظرم این است که به اندازه کافی طرح پیچیده ای نداشت. چیزی که باعث شود مخاطب حدسهای متفاوت بزند. گرهی که بین مالکی و خانواده ریزآبادی بود به ساده ترین شکل باز شد. این به سادگی پول قرارداد با نروژی ها (قرارداد چی؟!) را بالا کشید و آنها هم راحت شرکت (چه شرکتی؟!) را! و جاهایی هم که نویسنده مثلا میخواهد بگوید اینها کارهای خطرناک میکنند فضا خیلی پدرخوانده ای میشود:

 اگه کسی باید جای حاج عمو رو بگیره، مالکه و بس. یک عالمه فکرهای تازه داره. دیگه میخواد دور مواد و زیرخاکی و نمیدونم بسازبفروشی و شهرک سازی رو خط بکشه... خب؟
          
            «همیشه این بوده که وقتی بر مغز می‌کوفتند، مرد می‌مُرد و بس. ولی حالا با بیست زخمِ کاری بر فرقِ سر، از جا برمی‌خیزند و ما را تارومار می‌کنند…»

رمان با این پیشگفتار از نمایشنامه‌ی «مکبث» از «شکسپیر» آغاز می‌گردد. بخشی از اثرِ شاعر و نمایشنامه‌نویس انگلیسی که به موجزترین حالت، فضای حاکم بر «بیست زخم کاری» را بر ما نمایان می‌کند. فضایی که پر است از حس انتقام، کینه و جاه‌طلبی.

«محمود حسینی‌زاد» متولد ۱۳۲۵ در تهران است. نویسنده‌ای که علاوه بر نوشتن رمان و نمایشنامه، آثار متعددی را نیز از ادبیات آلمانی به فارسی برگرداننده است. این نویسنده در سال ۲۰۱۳ به عنوان یکی از برگزیدگان مدال گوته معرفی شده‌ است. همچنین «انستیتو گوته» او را یکی از مهم‌ترین مترجمان ادبیات آلمانی به زبان فارسی می‌داند.

حسینی زاد در بیست زخم کاری به سراغ داستانی رفته که به بررسی روابط مالی و جاه‌طلبی‌های خانواده‌ای می‌پردازد که مالک یکی از بزرگ‌ترین هلدینگ‌های کشور است. داستانی که تلاش دارد تا به موضوعاتی همچون فساد مالی، طمع، خیانت و ریاکاری بپردازد. رمانی که می‌خواهد آینه‌ای باشد از وضعیت و زیست امروزی.

رمان از ابتدای خود با قتل «حاج‌عمو» مالک هلدینگ «ریزآبادی» آغاز می‌شود. شروعی که نمایانگر یک تریلر خشن است و نشان می‌دهد که با روایتی پرکشش و دارای تعلیق روبرو هستیم.

با اینکه تعداد شخصیت‌های داستان نسبتا بالاست و می‌تواند کمی مخاطب را در ابتدا به دردسر بیندازد، اما نحوه‌ی پرداخت شخصیت‌ها و عمق‌بخشی به آن‌ها به خوبی انجام شده به طوری که شخصیتی‌ را نمی‌توان یافت که بدون اثرگذاری لازم در پیش‌برد روایت رها شده باشد. از نکات برجسته‌ی دیگر در رابطه با شخصیت‌ها می‌توان به لحن‌‌ آن‌ها اشاره کرد که سبب‌ساز به وجود آمدن داینامیک خوبی بین افراد در داستان شده است.

رمان در لحظات زیادی مرز بین خیال و واقعیت را درهم‌ می‌‌شکند و وارد فضای ذهنی شخصیت‌ها، کابوس‌ها و توهماتشان می‌شود. این موضوع لایه‌های عمیق‌تری به رمان می‌افزاید که نشان می‌دهد کتابی روبروی ماست که قابلیت نقد و بررسی از وجوه مختلفی را داراست.

همانطور که در ابتدای این معرفی اشاره شد این اثر گوشه‌چشمی نیز به نمایشنامه مکبث از شکسپیر داشته است. برای مثال همانطور که در نمایشنامه‌ی مکبث، پادشاه اسکاتلند، «دانکن» سردار خودش را از میان دیگر سرداران برجسته می‌سازد، اینجا هم رابطه‌ی بین حاج‌عمو به عنوان مالک هلدینگ و «مالک» به عنوان یکی از زیردست‌هایش چنین چیزی است. در اثر شکسپیر دانکن با وسوسه‌های «لیدی مکبث» سبب می‌شود تا مکبث به دلیل جاه‌طلبی و وسوسه‌ی نفس دانکن را به قتل برساند. اتفاقی که دقیقا بین مالک و حاج‌عمو با وسوسه‌های همسر مالک می‌افتد. قتلی که شروع چالش‌های آینده می‌شود. البته بررسی‌های دقیق‌تر درباره رابطه‌ بینامتنی دو اثر می‌تواند فراتر از این چند خط برود و خود به یادداشتی جدا بدل شود.

باید اضافه کرد، سریالی نیز به نام «زخم کاری» با کارگردانی «محمدحسین مهدویان» با اقتباس از این رمان ساخته شده است. سریال در جاهایی با روایت موجود در کتاب تفاوت‌هایی دارد که البته از ویژگی‌های بسیاری از اقتباس‌های سینمایی‌ست.

این رمان را به کسانی که دوست دارند با قلم قدرتمند محمود حسینی‌زاد آشنا شوند و به فضاهای دراماتیک و در عین حال جنایی علاقه‌مند هستند، پیشنهاد می‌کنم.