آلیس پای آتش

آلیس پای آتش

آلیس پای آتش

یون فوسه و 2 نفر دیگر
4.0
4 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

6

کتاب آلیس پای آتش، نویسنده یون فوسه.

لیست‌های مرتبط به آلیس پای آتش

بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

21 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

یادداشت‌های مرتبط به آلیس پای آتش

            مدتی گذشت تا بر این کتاب یادداشتی بنویسم، خواستم خوب در ذهنم بنشیند تا به درستی بتوانم دِینم را به آن ادا کنم.
یون فوسه ادیب قهار نروژی که پس از روی‌گیری از نمایشنامه نویسی به رمان نویسی روی آورد، "آلیس پای آتش" را به قول خودش با "نثر کند" نوشت، نثری که خودش خودش را می‌نویسد و راهش را پیش می‌برد و این روال در دل دستور زبان نروژی مدرن به آرامی حل می‌شود که دستور زبانی ساده‌است و زمان‌ها و پسوندهای کم و دایره واژگان محدودی دارد که یون فوسه از طریق آن شما را حول محور معنا در کشاکش تکرارها و متن شعروارش می‌چرخاند و می‌چرخاند و تا پای آتش می‌برد، تا هنگامی که روی کاناپه درازکشیده‌اید خودتان را ببینید که پای پنجره ایستاده‌اید و پای پنجره ایستاده‌اید و خودتان را می‌بینید که در سرما پای پنجره ایستاده‌اید و به خودتان که در تاریکی پای آتش ایستاده‌اید نگاه می‌کنید که پای آتش در تاریکی ایستاده‌اید و ایستاده‌اید کنار فیورد پای آتش و روی کاناپه دراز کشیده‌اید و درازکشیده‌اید روی کاناپه و نمی‌توانید به قدر نفس کشیدنی از کتاب سر بردارید و به قدر نفس کشیدنی نمی‌توانید از کتاب سر بردارید و فوسه در گیراگیر جملات، زمان حال و گذشته، دیالوگ‌ها، صحنه پردازی، شخصیت پردازی، جلوه و معنا را به خورد شما می‌دهد و به خورد شما می‌دهد بدان آنکه بدانید آن‌ها را به خورد شما می‌دهد.
          
            در بهخوان بود که با «مجموعه برج بابل» آشنا شدم.از یادداشت های خانم علی اصغری.
خیلی سعی کردم بر وسوسه غلبه کنم و باب جدید خواندن باز نکنم که از پسش برنیامدم و سه کتاب از این مجموعه خریدم!.
بلافاصله هم شروع کردم به خواندن.
این ها را گفتم که دوستان بدانند معرفی هاشان بی تاثیر نیست.
 این کتاب اولین تجربه ام از این مجموعه بود.

متنی که مترجم برای شناخت نویسنده آورده بسیار کارگشا بود و خواندنش باعث شد بفهمم با چه اثری رو به رو خواهم شد. ظاهراً همه جلد های «برج بابل» این مقدمه را دارند.
اجمالاً از مقدمه می گویم و بعد می روم سراغ بررسی خود کتاب.
"یون فوسه" نمایشنامه نویس نروژیِ قهاری ست و به ایبسنِ قرن بیست و یکم معروف است که این اواخر وارد عرصه داستان شده و تو خود حدیث فصل بخوان از این مجمل!.

و اما ،"آلیس پای آتش".
پیرزنی  نشسته روی کاناپه و به بیست و سه سال قبل برمیگردد، زمانی که همسرش "آسله" می زند به دل رودخانه و هیچ گاه باز نمی گردد و ما همراه می شویم با افکار هذیان آلود او و زندگی مشترکِ غریبش  را مرور می کنیم و به زمان های گوناگون پرتاب می شویم و از افکار پیرزن به افکار "آسله" جا به جا می شویم  و اجداد همسرش را ملاقات می کنیم و به راز خانوادگی شان پی می بریم و آلیس ، مادرِ پدرِ پدربزرگِ "آسله"  را کنار رودخانه پای آتش می بینیم.

نثر داستان دقیقا در خدمت بیان محتواست. تکرار ، تکرار و تکرار ...
بعضی جمله ها عیناً چند بار در بخش های مختلف داستان تکرار می شوند . فعل های یکسان مکرراً استفاده می شوند و حتی کلمات بارها و بارها تکرار می شوند.
در کلِ داستان کم پیش می آید جمله ها به نقطه ختم شوند ، بیشتر حرف ربطِ "و" استفاده می شود یا کلماتی برای ادامه دادن ، مثل : بعد ، سپس ، پس و ...و گاهی اوقات  هم کاما می آید تا جمله قطع نشود.
انگار که کلِ متن کتاب یک جمله بسیار بلند باشد. و این سرعت داستان را زیاد می کند و البته طوری هم هست که نمی شود کتاب را زمین گذاشت و یک دقیقه رفت سراغ کار و زندگی!. 

سیر داستان خطی صاف نیست بلکه دایره ای ست که داستان از یک نقطه آن شروع می شود و باز به همان نقطه می رسد. یک چرخه تکرار. از دست اراده هم کاری ساخته نیست. سرنوشت  مشخص است و قابل تغییر نیست.
توصیفات و فضاسازی واقعا عمیق و قابل درکند و از همان کلمات تکراری یا با تکرار یک کلمه مشخص ساخته می شوند.
از آنجایی که به صد سال قبل سفر می کنیم و مادرِ پدرِپدربزرگِ شخصیتی را می بینیم ، نباید انتظار منطق و واقع گرایی از داستان داشته باشیم!.
ترجمه هم که گفتن ندارد و با اینکه از روی متن انگلیسی بود خیلی تر و تمیز بود.
طراحی جلد مینی مالیستی و چاپ و صحافی و ظاهر کتاب هم که عالی.

این کتاب را توصیه می کنم اما نه برای کسی که زیاد رمان نخوانده و تازه می خواهد شروع کند. 
همچنین هر کس خواست بخواند حتما قبلش مقدمه مترجم را  بخواند. البته چون یک مقدار سبک خاصی دارد تضمین نمی کنم هر کسی خوشش بیاید و ممکن است از تکرار بیش از حد صحنه ها و جملات خسته شوید.
در آخر که اگر یک کاغذ و قلم هم دستتان باشد برای نوشتن اسامیِ جد و آبادِ "آسله" جای دوری نمی رود!.