بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

باغ های معلق؛ تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری

باغ های معلق؛ تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری

باغ های معلق؛ تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری

3.3
37 نفر |
20 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

76

خواهم خواند

37

تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری آدم‌ها به تناسب دوری و نزدیکی از میدان اصلی جنگ و ساحتی که از آن درک کرده‌اند، از جنگ تأثیر می‌پذیرند و تجربه‌اش می‌کنند: هر‌چه از معرکه دورتر، از واقعیت دورتر و به حواشی آن نزدیک‌تر. با‌این حساب، هر کدام از آدم‌های که جغرافیای جنگ‌زده روایت خاص خودشان را از ماجرا دارند. این نفی واقعیت‌های تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه لایه‌ای است شخصی و نازک از آن‌. همین روایت‌ها کنار هم می‌تواند شمایلی بسازند از رویدادی که اتفاق افتاده، از آنچه آن‌ها دسته‌جمعی بار آن را به دوش کشیده‌اند. باغ‌های معلق روایت ساده‌ هفت زن سوری در شهر «نبل و الزهراء» است که چهار سال محاصره توسط مسلحین را تجربه کرده‌اند. روایت‌هایی گرچه واقعی، تلخ و گزنده اما تجربه‌هایی را به‌همراه دارد که مخاطب می‌تواند بیش از پیش قدر لحظه‌لحظه عمرش را بداند.

لیست‌های مرتبط به باغ های معلق؛ تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری

یادداشت‌های مرتبط به باغ های معلق؛ تجربه چهارسال محاصره به روایت هفت زن سوری

محدثه

1402/09/28

            باغ‌های معلق، روایت هفت زن سوری ساکن شهرهای نبل و الزهرا از چهارسال محاصره این دو شهر است.  ارزش این کتاب به‌خاطر روایت‌های دسته‌اول از کسانی است که محاصره، بمباران، گرسنگی و ترس را چهارسال تجربه کرده‌اند. هیچ‌کدام از راویان، نویسنده‌ی حرفه‌ای نیستند اما به واسطه‌ی تجربه‌ی زیسته‌ای که دارند روایت‌هایی خواندنی خلق کرده‌اند.

 من خودم را در نبل و الزهرا تصور کردم، میان بمباران، دود و آتش. در حمام، زیرزمین و کوه پنهان شدم، برای زنده ماندن. به روز آزادی فکر کردم، به روز‌هایی که هیچ بچه‌ای گرسنه، زخمی و ترسان نباشد، به روزهایی که همسرم نگهبان شهر نباشد و پسرم در صف محافظین‌. آرزو کردم همه‌ی اعضای خانواده سر سفره افطار و سحر کنار هم نشسته باشیم. من همراه زنان این کتاب برای آزادی نبل و الزهرا اشک ریختم. 
‌
من با خواندن این کتاب فکر کردم به روزهایی که دیگر غزه در محاصره نباشد، فلسطین آزاد باشد، مثل سوریه. به روزی که روایت هفت زن از فلسطین را بخوانم‌ و شاد از آزادی فلسطین اشک بریزم. 



#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_باغ‌های_معلق
‌
‌
          
            "این داستان «نبل» ما بود. ما باقی ماندۀ آن گذشتۀ تلخیم که باشکوه از دهان مرگ بیرون آمدیم و با غرور رو به دنیا، زخمی، اما سربلند ایستاده ایم" 

کتابهای باغ‌های معلق روایت ۷ زن سوری است که سعی کردند با قلم نوآموز خود، سختی‌های چهارسال محاصره‌ی شهرشان را با کلمات نشان دهند؛ ترس از موشکهایی که برایشان فرقی نمی‌کند کجا فرود آیند؛بیمارستان، مدرسه، مسجد و یا خانه‌‌ایی که چند زن و کودک ساکنش هستند؛ کمبود غذا، بحران دارو و کمک‌های پزشکی؛  از دست دادن عزیزانشان و هزار مشکلی که من درکی از آن ندارم. 

برخلاف تصورم کتاب به قلم خانم عالمی نیست و نقش ایشان آموزش نویسندگی و بعد جمع‌آوری روایتهای زنانی است که برای بیان خاطرات آن دوره‌ی سخت و سنگین، به نوشتن پناه برده‌اند. 

خواندن این کتاب در ایامی که غزه در محاصره‌ی  رژیم کودک کش است و چه بسا شرایط زنان غزه خیلی سختتر از نبل و الزهراست، توصیه می‌شود. 

می‌دانم تکراری است ولی  ما نیاز داریم  هرازگاهی داشتن امنیت و آرامش در خانه‌ و زندگی‌مان ، یادآوری شود تا قدر بدانیم. 

روح شهدای مقاومت و بخصوص سردار دلها شاد‌ 

#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_باغ‌های_معلق


          
            در این روزها که دنیا، در بهت محاصره غیرانسانی غزه است، سراغ کتاب باغ‌های معلق رفتم‌، کتابی از روایت زندگی در چهار سال محاصره شهر نبل و الزهرا در سوریه، در دوران حمله داعش است. 
باغهای معلق روایت شش زن سوری و شیعه اهل نبل از آن چهار سال سیاه است. سالهایی که نه غذایی برای خوردن داشتند و نه دارویی برای مداوا، در ترسی مداوم از حملهی وحشیانه‌ی دست پروردههای رژیم اشغالگر قدس. این روایتها ماحصل تلاش سمیه عالمی برای مکتوب کردن این بخشث از تاریخ است که در گوشهای از دنیا رخ داد و جهان کوشید آن را نادیده بگیرد. عالمی از فرصت کوتاهی که زندگی موقت در کشور سوریه نصیبش کرده بود استفاده کرد و تلاش کرد مواجههای زنانه از جنگ را با کمک زنان سوری ترسیم کند، کاری دشوار و در ابتدا ناشدنی: زنان دوست نداشتند زخمهای چرککرده و دردناکشان از جنگ را دستکاری کنند و باز با خون و چرک روبرو شوند. با این همه با همت خانم عالمی بخشی از زنان شهر نبل با او که راهی متفاوت برای مکتوب کردن روایت‌ها پیدا کرده بود همراه شدند: آموزش نوشتن به زن‌ها برای ثبت آنچه بر آنها گذشت. ماحصل این تلاش شش روایت است که در کتاب باغ‌های معلق با نام خود راویان ثبت شده است.
یکی از ارزشمندی این روایات تفاوت سنی نسبتا متفاوت راویان است که تا حدی دید گسترده‌ای از دغدغه‌های زنان و دختران شهر نبل در آن روزها می‌دهد. 
این روایات برای من که از جنس راویان بودم باعث درک بهتر هم می‌شد. مفهوم ناامنی، اسارت و تهدیدهای هتک حرمت و دست درازی که معارضین مانند افتخاری از  طریق بلندگوها بر سر زنان و کودکان این شهر می‌ریختند برای یک زن معنایی متفاوت از یک مرد دارد.
اکثر راویان در دوران محاصره مادر یا همسر بودند، این نکته وجهه دیگری از وظیفه‌ی زنان در آن شرایط سخت را برای ما به تصویر می‌کشاند : آرامش بخشی به کودکان و انتظار صبورانه و پر از بیم و امید در انتظار مردشان که برای محافظت از شهر یا نگهبانی رفته بود. فضای زنانه موجود در روایات نقطه این روایات بود. 
خوانش این کتاب در این روزها که اخبار محاصره غزه را می‌شنویم دردناک و در عین حال آگاهی دهنده از حال مردم مظلوم فلسطین است. اگر دغدغه‌ی چنین دارید، خواندن این کتاب را به شما توصیه می‌کنم.
این کتاب توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است.
          
            کتاب روایت ۷ زن سوری است از سالهایی که در محاصره معارضین سوری هستند.از جبهه النصره گرفته تا احرار الشام و داعش و ارتش آزاد و ...
نقدی که بر کتاب داشتم  در مورد کنار کشیدن نویسنده از دخل و تصرف در متون است.البته که ایشان حتما دلیلی داشتند ولی اگر کمی در روایت‌های ضعیف دست می بردند،کیفیت کلی اثر بالا می رفت.با این حال روایتها  چون از زبان زنانی که با وحشی ترین دشمن طرف بودند و در این اوضاع زندگی کردند و امید آفریدند،با ارزش و ناب است.
نویسنده از فرصت اقامت یک ساله‌ی خود در سوریه بهره گرفته و با این زنان ارتباط برقرار کرده است و با آموزش فشرده‌ی اصول روایت نویسی  از آنها خواسته واقعیاتی را ثبت و ضبط کنند که در کوران اتفاقات مهم جنگ ممکن بود دیده نشود.  و به کمک این نمونه ها، الگویی برای مقاومت ارائه کرده است.
نمونه ای از زنانی که گرما و سرما و گرسنگی را تحمل کردند و جوانشان را تقدیم کردند تا شهر سقوط نکند.
الگویی از توسل و توکل به خدا و اهل بیت که برای تمام مظلومان دنیا راه گشاست.الگویی که نشان می دهد در عمق تاریکی و سیاهی و نا امیدی باز هم راه فراری هست غیر از تسلیم شدن ، باج دادن و عقب نشستن. 
پایان کتاب یک نامه تقدیر و تشکر است.از طرف یک زن سوری میانسال از قهرمانی که به برکت وجودش شر این دشمنان ناپاک از سر منطقه خاورمیانه کم شد. 
نامه ای صادقانه از زنی زجر کشیده که سردار سلیمانی را از عکسی که با پسرش داشت شناخت.این نامه از عمق دل بر آمده و به عنوان پایانی دوست‌داشتنی اشک به چشمم نشاند  و حسرت نبودن و نداشتن سردار را برایم تازه کرد.
کتاب مناسب بزرگسال است و با وجود فرم ادبی معمولی و گاها ضعیف ،به دلیل ارزش محتوایی بالا،لایق امتیاز ۴ می باشد.

          
Yasesefid_135

1402/10/08

            هر جراحتی داستانی دارد 
زن‌ها خوب بلدند از جای زخم‌ها و ترمیم‌ها قصه بگویند.
باغ‌های معلق روایت هفت زن از زندگی است. شاید همان‌طور که روی جلد کتاب نوشته شده است شما هم ‌فکر کنید که این هفت زن سوری قرار است از نزدیک چهار سال محاصره نبل برایتان بگویند. اما نه، به نظر من این هفت زن می‌خواهند به بهانه محاصره شهرشان، از زندگی بنویسند.
تصادف بود یا تقدیر، در روزهایی که همه جهان در حال مبارزه با کرونا بود، خانم عالمی مدتی با خانواده ساکن سوریه می‌شوند. آن روزها هنوز خون تازه از زخم‌هایی که بر پیکره این کشور خورده بود می‌چکید. اگر خوب نگاه می‌کردی هر خانه و خرابه‌ای در سوریه داستانی برای روایت کردن داشت. تاکنون روایت‌های مردانه زیادی از خط اول جنگ گفته و نوشته شده بود اما در همه این روایت‌ها جای یک حقیقت بزرگ خالی است. حقیقتی که باید در پشت خط اول در لابه‌لای زندگی مردم عادی به دنبال آن می‌گشتی. 
اما به قول خانم عالمی حقیقت چیزی نیست که به‌راحتی بتوان به آن دسترسی پیدا کرد. آنچه خیلی زود و راحت به دست ما می‌رسد فقط چیزی است که دیگران خواسته‌اند ما به‌عنوان حقیقت بپذیریم. خانم عالمی برای رسیدن به یک روایت زنانه از جنگ سوریه تلاش‌های زیادی می‌کنند. اما به خاطر شرایط امنیتی و جنگی آنجا هیچ راهی برای مصاحبه و هم‌نشینی با مردم پیدا نمی‌کنند. در آخر یک ایده جذاب این گره کور را باز می‌کند. کلاس نویسندگی مجازی آن هم برای چند زن ساکن در شهر نبل. 
خواننده در این کتاب  مستقیم و بدون واسطه صدای قلب هفت زن باقیمانده از یک گذشته تلخ را می‌شنود. زنانی که باشکوه از دل مرگ بیرون آمده‌اند و با غرور رو به دنیا، زخمی اما سربلند ایستاده‌اند. 
شاید این روزها برای شما هم سؤال شده باشد که مردم غزه واقعا چه طور در آن شرایط زندگی می‌کنند؟ چه طور در آن شرایط وحشتناک به این ایمان فوق‌العاده و درک عجیب از خدا و زندگی رسیده‌اند؟ حال این روزهای زن‌ها و بچه‌های فلسطینی را بهتر از هرکسی هاله، یاسمین، هنا و... درک می‌کنند. کسانی که خودشان نزدیک چهار سال در محاصره زندگی کرده‌اند.
باغ‌های معلق داستان زندگی هفت زن مبارز است. رزمنده‌هایی که چهار سال با ترس، ناامیدی و مرگ جنگیده‌اند، خسته و شکسته اما پیروز و سربلند از این میدان ناعادلانه بیرون آمده‌اند.
من چاپ اول کتاب را خواندم و به نظرم نیاز به ویراستاری با دقت بیشتری داشت. 
          
            هر مواجه های راویان خاموش خودش را دارد. از مواجهه غدیر و سقیفه به بعد را خوب می دانم. فاطمه گردان تک نفره علی بود. ایستاد و روایت کرد. روایتش را به دستان کوچک حسن و حسین و زینبش سپرد و زینب شد راوی  کربلا. از آن به بعد بود که زنان مقاومت یاد گرفتند باید روایت کنند. باید شبها توی گوش بچه هایشان، به جای قصه سیندرلا و شنل قرمزی، از مبارزه و کم نیاوردن بگویند. از سرزمین بگویند و از ایمان. نمونه بارزش را حالا در فلسطین می بینیم. کودکانی که محله هایشان در فلسطین را ندیده اند اما وقتی ازشان می پرسند اهل کجائید اسم همان محل خاص را به زبان می آورند و این یعنی پیروزی گمنامان روایت. 
باغ های معلق هم روایت مادران و زنهایی است که راوی‌اند. 7 زنی که در بین صدها و هزاران زن انتخاب کرده اند که روایتِ روایتهایشان را برای دنیا بازگو کنند. یکی از آنها می گوید که ما مثل زنان ایرانی و لبنانی نبودیم که مقاومت بلد باشیم. آنها توی مقاومت و مبارزه بوده اند و بلدند چه کنند اما ما بلد نبودیم. و به یکباره یاد می گیرند که توی مساجدشان جمع شوند و درس بخوانند و پیشاهنگ شوند و به بچه هایشان درس مقاومت بدهند. 
جبهه مقاومت زن و مرد ندارد. که همه شان بعد از مدتی مثل هم می شوند. مادرهای ما پشت جبهه پتوهای خونی می شستند و بچه هایشان را مدرسه می فرستاند و پرستاری می کردند و مادری و همسری. حالا زنان لبنانی، سوری و فلسطینی هم اینگونه اند. با حماعت است که رنگها توحیدی می شود. یکرنگی هست اما از نوع خداگونه اش.
ترکیب راویان گمنام جبهه ها با خون مردان مجاهد است که سنگرها را مقاوم می‌کند و دستها را بیشتر از پیش در هم گره می‌اندازد. 
#باغ‌های‌معلق
#‌با‌کتاب‌نفس‌بکش
          
            «ناموس را اگر همان قانون و قواعدِ حاکم بر هستی بداین که همه‌چیز را منظّم می‌کند و ذات پنهان هر شهر است، گویا در جنگ‌ها، آن ذات پنهانی و قاعدهْ زن است. او حقیقتی است پوشیده، امّا موقعیّتی مرکزی دارد و باید مراقبت و حفظ شود. در واقع، حرمی است که اگر از دست برود، همه‌چیز از بین رفته است.»
کتاب باغ‌های معلَّق هفت روایت از محاصرۀ شهر «نُبُل» در کشور سوریّه به‌دست تروریست‌ها است. راوی این ماجرا هفت زن اهل این شهر هستند که دوران محاصره را تجربه کرده‌اند. خانم سمیّه عالمی در مدّت اقامت خویش در سوریه با آموزش قواعد نویسندگی به این خانم‌ها، آن‌ها را آماده کرده‌اند تا ماجرای محاصره و تلخی‌ها و شیرینی‌های آن را برای ما روایت کنند.
از نکات مثبت کتاب که به نظر حقیر جلوه‌گر شد، می‌توانم چنین بنگارم:
۱. روایت زنانه از ماجرای سوریه: عمدۀ روایت‌ها از این ماجرای چند ساله، مردانه است و روایت‌های زنانه کمتر هستند و می‌توان گفت به چشم نیامده‌اند. می‌توان این کتاب را قدمی رو به جلو برای روایت‌های زنانه از جنگ و محاصره دانست.
۲. روایت دستِ اوّل و مستقیم: کتاب شامل روایت‌گریِ افرادی است که از نزدیک در دلِ محاصره بوده‌اند، نه افرادی که از بیرونِ ماجرا در حال گزارش هستند. گزارش‌های بیرونی نیز در جای خویش خوب، بلکه لازم و ضروری‌اند؛ ولی باید گزارش‌های مستقیمِ صادقانه را غنیمت شمرد.
۳. موفّقیّت در ساخت تجربه: در سنجش کتاب‌های غیرداستانی، باید بدین پرسش پاسخ داد که «نویسنده توانسته مخاطب و خوانندۀ خویش را در روایت و گزارش خویش همراه کند یا خیر؟». در بیشترِ بخش‌های این کتاب، من همراه با قلمِ روایتِ این ماجراها بودم و اشک ریختم؛ زیرا با کلماتْ رابطه برقرار می‌کردم و غم و درد مردم شهر نُبُل را لمس می‌کردم، هرچند نتوانم آن را کاملاً ادراک کنم.
۴. حُسنِ ختامِ پسندیدۀ کتاب: این کتاب با نامۀ یکی از نویسندگان به شهید حاج قاسم سلیمانی (بعد از شهادت ایشان) به پایان رسیده و این هوشمندی را می‌ستایم. آخرین روایت کتاب نیز با «تقدیم به شهید ساعت ۱:۲۰» به پایان رسیده.
۵. بعضی از روایت‌های کتاب دارای حجم خوبی از خلّاقیّت است. در این جهت، روایت هفتم (آخرین روایت) را پسندیدم. نویسنده در میان روایت لحظه‌های محاصره، اندیشه‌های خویش را به زیبایی با کلمات بیان کرده.
نکتۀ منفی:
کتاب دارای هفت نویسندۀ گوناگون است و از این جهت، روایت‌ها از جهت ادبی دارای اختلاف و تفاوت هستند. بعضی از روایت‌ها دارای سطحی خوب از خلّاقیّت و استفاده از کلمات و ارزش ادبی به‌نظر می‌آیند و از این جهت و بعضی دیگر نه چندان، در حدّی از جهتِ فُرمْ معمولی به‌حساب می‌آمدند. تا جایی که حقیر با مطالعۀ روایت هفتم، چنین احساس می‌کردم که روایت هفتم، به اندازه‌ای از جهتِ فُرم و ارزش ادبی با دیگر روایت‌ها تفاوت دارد که گویی یک کتاب دیگر است.
نتیجه: کتاب از حیث فُرم در بعضی بخش‌ها معمولی جلوه می‌کند؛ ولی نکته‌های مثبتی که دارد (به‌ویژه خلق یک تجربۀ نو برای مخاطب و همراه کردن احساسات وی با روایت ماجرای محاصرۀ چهار ساله)، مطالعۀ این کتاب را لذّ‌ت‌بخش می‌کند، به‌گونه‌ای که می‌توانم این کتاب را برای مطالعه به شما پیشنهاد کنم.
#حلقه_کتاب‌خوانی_مبنا
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#کتاب_باغ‌های_معلق