ریحانه

@raya00

4 دنبال شده

10 دنبال کننده

                      بدون کتاب‌ها عمیقا احساس بی‌هویتی می‌کنم.

اسکار وایلد یه جایی میگه همه ما در ته فاضلابیم، اما فقط بعضی از ما به ستاره ها نگاه می‌کنیم.
منم دلم می‌خواد به ستاره ها نگاه کنم. 
                    

یادداشت‌ها

                ببر سفید یکی از آن کتاب هایی بود که بی‌دلیل و بدون دانسته های قبلی سراغش رفتم. حتی نمی‌دانستم داستان در کجا می‌گذرد و متعلق به چه کشوری ست. بعد هم که فهمیدم هندی ست برایم جالب تر شد چرا که هیچ کتابی از ادبیات هند تا به حال نخوانده بودم.
قرار نیست داستانی بخوانید که از آن لذت ببرید. قرار نیست با کتابی پر از شگفتی و اتفاقات خوب روبرو شوید. همان صفحات اول باعث می‌شود با یک چهره مغموم و متاسف آن را بخوانید و از آن همه فقر و فلاکت و شوربختی متاثر شوید.
داستان، روایت زندگی یک پسر هندی از طبقه کارگر و ناتوان هند است. پسری باهوش و با قابلیت های فراوان اما به خاطر برچسب فقیری که رویش خورده و طبقه ضعیفی که در آن زندگی می‌کند هیچ وقت نمی‌تواند با استفاده از یک راه راست و درست به یک زندگی معمولی و متوسط دسترسی پیدا کند. اما بالرام حلوایی پسری نیست که به این راحتی ها تسلیم شود و به حداقل زندگی راضی شود. او کسی است که هر کاری می‌کند برای موفق شدن و داشتن یک زندگی معمولی. او هر کاری می‌کند. 
شرح حال طبقه کارگر و فقیر و آن طور زندگی سنتی هندی به خوبی در کتاب بازگو شده. و از طرف دیگر هم، زندگی اشراف و طبقه ثروت مندان.
این مقدار فاصله طبقاتی و تفاوت زندگی ها واقعا وحشتناک است. این که در نهایت هم باید به بالرام حق داد که آن کار را بکند هم واقعا وحشتناک است. مدام با خود فکر می‌کردم که شاید می‌شد کار دیگری هم کرد. اما راستش را بگویم، باز هم به نظرم او درست ترین کار را کرد. نفرت بالرام را به خوبی احساس می‌کردم و منشا و دلیل آن را هم به خوبی می‌فهمیدم. پس بله، کار درستی بود.
توضیحات نویسنده از بابت دلایل آن فرهنگ و فاصله طبقاتی که در جامعه‌شان پدید آمده بود هم متفاوت و منطقی بود.
حالا دلم می‌خواهد کتاب دیگری هم از ادبیات هند بخوانم. به طور کلی ببر سفید تجربه ای ناخوشایند ولی جالب بود .
یک ستاره به خاطر پایان بندی که احساس می‌کنم کمی باعجله انجام شده بود. 
        
                مردی در تبعید ابدی.
این کتاب را نه برای خودم که برای مادرم از کتابخانه امانت گرفته بودم. مادرم نخواند و من خواندم. ابتدا احساس می‌کردم جالب نخواهد بود و دوستش نخواهم داشت و احتمالا داستانی نیست که مورد پسند من باشد. هم جالب بود و هم دوست داشتنی و دلنشین.
نثر و نوشتار آقای ابراهیمی بسیار زیبا و دلپذیر است و باعث می‌شود  آدم دوست داشته باشد بیشتر و بیشتر بخواند و کتاب را کنار نگذارد. خصوصا آن اوایل داستان، چه صحبت ها و گفتگوهای جذابی بود. بسیار لذت می‌بردم و باعث لبخند های کوچکی می‌شد.
هر چه جلو میرفت اما این جذابیت برای من کم و کمتر می‌شد. داستان، روایت دقیقی نیست. کتابی نیست که بخواهیم از آن به عنوان یک زندگی نامه جامع و کامل یاد کنیم. به هر حال برای منی که هیچ چیز از زندگی این ملای عزیز نمی‌دانستم جالب و خواندنی بود. شرح اتفاقات کلی و سرگذشتی کوتاه از جناب ملاصدرای شیرازی ست که به واسطه توانایی و نگرش‌ خاصش تبدیل به شخصیتی شاخص در علوم حکمت و کلام و فلسفه ایران شد. آن قسمت های فلسفی را به راحتی نمی‌فهمیدم و الان هم نمي‌توانم بگویم چیز زیادی یادم مانده، اما برای آشنایی کوتاهی با نگرش ملاصدرا فکر می‌کنم کافی بوده باشد.
خلاصه علی رغم اینکه تصمیم نداشتم آن را بخوانم، جذابیت و نثر زیبای آقای ابراهیمی باعث شد که با همان چند صفحه کوتاه که ابتدا مطالعه کردم تا صفحه آخر با آن همراه شوم و از این بابت خوشحال و راضی هستم.
تفکر و آگاهی در کتاب هم به نوبه خود جالب و خواندنی بود. آن مبارزه طلبی و دل‌زدگی ملاصدرا از ملایان حکومتی و متحجران، و این محکوم بودن او به تبعید ابدی، از نکاتی بود که به یادم خواهد ماند.

        
                جین ایر را نه آنقدرها دوست داشتم و نه آنقدرها از آن بدم آمد.
البته‌ کتابی بود که قطعا در یادم خواهد ماند، احساس موقع خواندنش، بعضی از قسمت‌های کتاب. شاید مهم ترین چیزی که در روند خواندن آن آزار دهنده  به حساب می‌آمد  آن همه توصیف و توضیح بود. خسته می‌شدم و دلم می‌خواست مثل دیدن یک فیلم چند ثانیه‌ای بزنم جلو و با این حال نمی‌شد. جدای این نکته داستان هم چندان مورد علاقه من نبود. دوباره یادم آورد چرا از هر داستان عاشقانه‌ای دوری می‌کنم. حوصله این همه احساس و علاقه و عشق و محبتی که نویسنده هر مقدار توضیح را برایش کافی نمی‌داند برای منی که کلا علاقه ای به عاشقانه ها ندارم بیش از اندازه خسته کننده بود. و با این حال من را تا صفحه آخر با خود همراه کرد.
جین ایر دختری ست یتیم که از بخت بد توسط اقوام نامهربانش بزرگ می‌شود. هیچ کس به او به اندازه کافی احترام نمی‌گذارد و دوستش ندارد و حتی در حقش ظلم هم می‌شود. بعد از مدتی به یک مدرسه شبانه روزی خیریه مانند می‌رود و زمان زیادی را در آن جا می‌گذارند. و بعد تر از آن یک جورهایی تازه داستان آغاز می‌شود. جین بعد از بیرون آمدن از مدرسه در تلاش است که زندگی‌ای برای خود بسازد و سرپناهی فراهم آورد. و در طی این ماجرا ها زندگی او به کل تغییر می‌کند.
احتمالا همین پیچش های زیاد داستانی بود که مخاطب را یک آن هم به حال خود نمی‌گذاشت و مدام کنجکاو نگه می‌داشت.
توصیفات محسوس زیبا و احساسات جریان یافته در کتاب هم قابل لمس بود. شخصیت های داستان هم آدم های عجیبی بودند. نه می‌شد خیلی دوستشان داشت و نه خیلی دوستشان نداشت! البته شخصا از جین زیاد خوشم نمی‌آمد. 
به هر صورت تجربه‌ای دلنشین و جالب در این روزهای گرم تابستان بود. 
 خلاصه که به یک بار خواندش می‌ارزید.

        

باشگاه‌ها

باشگاه کارآگاهان

386 عضو

نجواگر

دورۀ فعال

باشگاه کتابخوانی فلکسن

35 عضو

امیلی در نیومون

دورۀ فعال

باشگاه کتابخوانی هوگو

278 عضو

کارگران دریا

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

ریحانه پسندید.
نگو، نشان بده.

از بالای صفحه کتاب زیر چشمی به مادر و دختر و نوه‌ی پای میز پذیرش نگاه می‌کنم. نوه توی قنداق پیچیده شده، توی بغل مادربزرگ. دختر دست انداخته به بند کیفش و نگاهش بین دهان مادر و دستیارم جابجا می‌شود. یک آن می‌شنوم: «بذارید دکتر معاینه کنه!»

ریحانه پسندید.
ریحانه پسندید.
مهمانسرای دو دنیاشهر غصهغول بزرگ مهربان

کتاب‌های صوتی خوب به انتخاب یک کتابِ صوتی ندوست!

10 کتاب

چند سالی هست که کتاب‌های صوتی به‌خاطر مزیت‌های زیادشون و البته سازگاری‌شون با سبک زندگی مدرن، همه‌گیرتر شدن؛ اما من همیشه با کتاب‌های صوتی مشکل داشتم. اصلی‌ترین مشکلم هم اینه که موقع گوش دادن به کتاب‌های صوتی، تمرکز برام سخته. با این حال طی این یکی دو سال، سعی کردم بیشتر به این نوع از کتاب فرصت بدم و دیدم برای بعضی از کتاب‌ها اتفاقاً خیلی خوبه؛ برای اونایی که متن روانی دارن، پیچیدگی‌های فکری‌ادبی عجیب‌غریبی ندارن، پیوستگی متنشون جوری نیست که حین گوش کردن، نیاز به پردازش حجم اطلاعات زیادی داشته باشن یا حین خوندن لازم نباشه برگشت به عقب و چیزی رو مجدد بررسی کرد. این مقدمه‌ای بود بر انگیزۀ من برای ساختن این فهرست؛ که اگر افراد دیگه‌ای هم مثل من با کتاب صوتی میونۀ خوبی ندارن، شاید با این کتاب‌ها بتونن تا حدی باهاش آشتی کنن. چون به هر حال مزیت‌های خیلی زیادی داره. چند نکته: 🟢 برای انتخاب این کتاب‌ها دوتا موضوع رو در نظر گرفتم: اول اینکه خودم کتاب رو دوست داشته باشم و دوم اینکه علاوه بر خوب بودن اجرای نسخۀ صوتیش، متن کتاب با توضیحاتی که قبل دادم، مناسب کتاب صوتی باشه و اگه ترجمه بود، ترجمه‌اش هم خوب باشه. 🟢 کتاب‌هایی که اینجا اضافه می‌کنم، ممکنه از هر ژانر و ردۀ سنی‌ای باشن. 🟢 قرار نیست این فهرست به همین تعداد کتاب محدود باشه، هر زمان که کتاب صوتی خوبی بشنوم که فکر کنم مناسب این فهرسته، اضافه‌اش می‌کنم. 🟢 بعضی از کتاب‌ها ممکنه چندین نسخۀ صوتی داشته باشن که برای رفع ابهام، اینجا مشخص می‌کنم که برای اون‌ها کدوم نسخه رو شنیدم و اگر کتابی رو اینجا ذکر نکردم، منظورم نسخۀ صوتی رسمی با ترجمه‌ایه که توی این فهرست اضافه شده: 1️⃣ گلستان سعدی، نسخۀ نوین کتاب گویا، به روایت احسان چریکی و الهام نامی

ریحانه پسندید.
من خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو طاقچه می‌چرخیدم تا کتاب بعدیم رو انتخاب کنم، به «مومو» برخوردم. توضیحات داستانش رو خوندم و خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم بهش گوش بدم و چقدددددر عالی بود...

این کتاب با روایت دلنشینش کاری می‌کنه تا خواننده با یه دید جدید به زندگی و زمان نگاه کنه...

به اینکه لحظاتش می‌تونه از شادی و دوستی و رویا‌پردازی سرشار باشه...
و یا
به دویدن و اضطراب و نرسیدن بگذره...
وقتی که به جای زندگی کردن، فقط دنبال کار کردن و پول جمع کردنی تا بلکه یه روووووزی بتونی ازش استفاده کنی...

🔅🔅🔅🔅🔅

قهرمان این کتاب، یه دختر کوچولوئه به اسم مومو، با یه ابرنیرو به اسم قدرت گوش دادن!

مومو اونقدر قشنگ و با جون و دل به حرفای آدما گوش می‌ده که همه وقتی مشکلی براشون پیش میاد میرن پیشش تا با حرف زدن سبک بشن و حتی بهترین ایده‌ها برای حل اون مشکل به ذهنشون برسه! (این ابرنیروی به ظاهر سادهٔ مومو اینقدر قشنگ تو کتاب توصیف شده بود که باعث شد منم بیشتر از قبل تلاش کنم به حرف‌های بقیه گوش بدم! کاری که برخلاف ظاهرش اصلا ساده نیست!)

مومو دو تا دوست صمیمی داره، به اسم بپو و جی‌جی! دو شخصیت کاملا متضاد با هم :) یکی پیر و اون یکی جوون، یکی ساکت و فکور و اون یکی پرحرف و خیال‌پرداز! (بپو شخصیت موردعلاقهٔ من تو کتابه که خیلی خیلی دوستش دارم و هر وقت یاد حرفاش و دل پاکش می‌افتم یه حال خوبی پیدا می‌کنم ❤️)

خلاصه اینکه زندگی مومو و دوستاش به زیبایی و سادگی در جریان بود که یه دفعه سر و کلهٔ مردای خاکستری‌پوش پیدا می‌شه. آدم‌های عجیب و غریبی که کم‌کم کنترل تمام شهر رو به دست می‌گیرن....

این موجودات کارشون دزدیدن وقت آدم‌هاست! و با حضورشون همه چیز و همه کس رو عوض می‌کنن، حتی دوستای مومو رو :(((

اینطور میشه که مومو برای نجات دوستاش و شهر از چنگ این آدما سفر عجیب و خطرناکی رو شروع می‌کنه...

🔅🔅🔅🔅🔅

من بعد از اینکه یه دور به کتاب گوش دادم، مصمم شدم که حتما دوباره بخونمش و به چیزایی که می‌گفت بیشتر و بهتر فکر کنم. به خاطر خوانش زیبای خانم موژان محقق، عاشق این ترجمه از کتاب شده بودم ولی وقتی گشتم دیدم خیلی وقته این ترجمه تجدید چاپ نشده و نسخهٔ متنیش هیچ‌جا موجود نیست :((( ولی بازم ناامید نشدم تا اینکه تونستم یه نسخهٔ دست دوم ازش پیدا کنم! اونم یه نسخه با قیمت پشت جلد ۵۰۰ ریال 😅

همین کتاب دست دوم رو خریدم و خوندم و دوباره لذت بردم 🥹

🔅🔅🔅🔅🔅

این تجربهٔ لذت‌بخش باعث شد بگردم و یه کتاب دیگه از آقای میشاییل انده پیدا کنم، به اسم «داستان بی‌پایان» که اونم به شدت لطیف و شیرین و تأمل‌برانگیز بود.... 
(یه مرور جدا هم براش نوشتم)
حیف که دیگه تجدید چاپ نمی‌شه و کسی هم به صرافت ترجمهٔ مجددش نمی‌افته...

خلاصه اینکه به نظرم «مومو» و «داستان بی‌پایان» دو تا نمونهٔ عالی از این هستن که چطور میشه با داستان‌های فانتزی و پر از موجودات عجیب و غریب که اصلا تو جهان واقعی مصداقی ندارن، مفاهیم و موضوعات عمیق رو به بچه‌ها (و بزرگسال‌ها!) منتقل کرد :)

(عکس نویسنده رو هم تو گوگل بزنید و ببینید، خیلی گوگولیه 😍😍😍😅)
            من خیلی اتفاقی وقتی داشتم تو طاقچه می‌چرخیدم تا کتاب بعدیم رو انتخاب کنم، به «مومو» برخوردم. توضیحات داستانش رو خوندم و خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم بهش گوش بدم و چقدددددر عالی بود...

این کتاب با روایت دلنشینش کاری می‌کنه تا خواننده با یه دید جدید به زندگی و زمان نگاه کنه...

به اینکه لحظاتش می‌تونه از شادی و دوستی و رویا‌پردازی سرشار باشه...
و یا
به دویدن و اضطراب و نرسیدن بگذره...
وقتی که به جای زندگی کردن، فقط دنبال کار کردن و پول جمع کردنی تا بلکه یه روووووزی بتونی ازش استفاده کنی...

🔅🔅🔅🔅🔅

قهرمان این کتاب، یه دختر کوچولوئه به اسم مومو، با یه ابرنیرو به اسم قدرت گوش دادن!

مومو اونقدر قشنگ و با جون و دل به حرفای آدما گوش می‌ده که همه وقتی مشکلی براشون پیش میاد میرن پیشش تا با حرف زدن سبک بشن و حتی بهترین ایده‌ها برای حل اون مشکل به ذهنشون برسه! (این ابرنیروی به ظاهر سادهٔ مومو اینقدر قشنگ تو کتاب توصیف شده بود که باعث شد منم بیشتر از قبل تلاش کنم به حرف‌های بقیه گوش بدم! کاری که برخلاف ظاهرش اصلا ساده نیست!)

مومو دو تا دوست صمیمی داره، به اسم بپو و جی‌جی! دو شخصیت کاملا متضاد با هم :) یکی پیر و اون یکی جوون، یکی ساکت و فکور و اون یکی پرحرف و خیال‌پرداز! (بپو شخصیت موردعلاقهٔ من تو کتابه که خیلی خیلی دوستش دارم و هر وقت یاد حرفاش و دل پاکش می‌افتم یه حال خوبی پیدا می‌کنم ❤️)

خلاصه اینکه زندگی مومو و دوستاش به زیبایی و سادگی در جریان بود که یه دفعه سر و کلهٔ مردای خاکستری‌پوش پیدا می‌شه. آدم‌های عجیب و غریبی که کم‌کم کنترل تمام شهر رو به دست می‌گیرن....

این موجودات کارشون دزدیدن وقت آدم‌هاست! و با حضورشون همه چیز و همه کس رو عوض می‌کنن، حتی دوستای مومو رو :(((

اینطور میشه که مومو برای نجات دوستاش و شهر از چنگ این آدما سفر عجیب و خطرناکی رو شروع می‌کنه...

🔅🔅🔅🔅🔅

من بعد از اینکه یه دور به کتاب گوش دادم، مصمم شدم که حتما دوباره بخونمش و به چیزایی که می‌گفت بیشتر و بهتر فکر کنم. به خاطر خوانش زیبای خانم موژان محقق، عاشق این ترجمه از کتاب شده بودم ولی وقتی گشتم دیدم خیلی وقته این ترجمه تجدید چاپ نشده و نسخهٔ متنیش هیچ‌جا موجود نیست :((( ولی بازم ناامید نشدم تا اینکه تونستم یه نسخهٔ دست دوم ازش پیدا کنم! اونم یه نسخه با قیمت پشت جلد ۵۰۰ ریال 😅

همین کتاب دست دوم رو خریدم و خوندم و دوباره لذت بردم 🥹

🔅🔅🔅🔅🔅

این تجربهٔ لذت‌بخش باعث شد بگردم و یه کتاب دیگه از آقای میشاییل انده پیدا کنم، به اسم «داستان بی‌پایان» که اونم به شدت لطیف و شیرین و تأمل‌برانگیز بود.... 
(یه مرور جدا هم براش نوشتم)
حیف که دیگه تجدید چاپ نمی‌شه و کسی هم به صرافت ترجمهٔ مجددش نمی‌افته...

خلاصه اینکه به نظرم «مومو» و «داستان بی‌پایان» دو تا نمونهٔ عالی از این هستن که چطور میشه با داستان‌های فانتزی و پر از موجودات عجیب و غریب که اصلا تو جهان واقعی مصداقی ندارن، مفاهیم و موضوعات عمیق رو به بچه‌ها (و بزرگسال‌ها!) منتقل کرد :)

(عکس نویسنده رو هم تو گوگل بزنید و ببینید، خیلی گوگولیه 😍😍😍😅)
          
ریحانه پسندید.
            هوشو عزیز
داستان زندگی تو رو خوندم

از دست بعضی از تفکرات بچه‌گانه، شیطنت هایی که داشتی و بد شانسی هایی که بخاطر همین شیطنت هات پشت سر گذاشتی ، خنده م می گرفت و چند دقیقه بعد هم بابت عکس العمل دیگران نسبت به کارهات  و تنهایی که تجربه کرده بودی و درگیری های ذهنیت گریه م گرفت .

 هوشو مرادی 
 با کمک تو  افرادی که در داخل  کتاب معرفی کردی  از آغ ننه، آغ بابا، کاظم پدرت، عمو اسدالله عمو  قاسم ،تا قشنگو ،مهینو ،ممصادق و عمه رخساره، سکینه خانم و عمو ابرام ، احمدو،دژند و خانم شعبانی و... همه رو برای همیشه ماندگار کردی.

هوشو مرادی کرمانی 
 چقدر طبیعت «سیرچ» رو خوب برای ما توصیف کردی.  باعث شدی از این به بعد همیشه در کنار  اسم استان تو ، اسم روستای  «سیرچ » هم  تو ذهنم حک بشه .

 هوشو جان 
رد پای کتاب های دیگه ای که  نوشتی رو  هم در  توصیفاتی که  از مردم  کرمان و سیرچ  به یادگار برای ما گذاشتی، پیدا کردم.

راستش هوشو جان من  کرمان و لهجه آدم های کرمان، سنت و سختی های زندگی و شادی هاشون  رو  اول  به وسیله  کتاب های تو و بعد بلقیس سلیمانی  شناختم .

جناب هوشنگ مرادی کرمانی
خوش حالم که کتاب « شما که غریبه نیستید» رو خوندم.  با خوندن این کتاب من هم دیگه غریبه نیستم و بخش کوچکی از زندگی کودکی و نوجوانی و بخش کوچک تری از جوانی شما رو می دونم.

بعد از خوندن داستان زندگی شما تصمیم گرفتم یک بار دیگه مصاحبه شما با سروش صحت در برنامه «کتاب باز » رو  ببینم .
حالا که حرف از کتاب باز شد
 این هم بگم من بعضی از قسمت های برنامه کتاب باز رو‌چندین بار دیدم 
کاش میشد فصل های بعدی  این برنامه هم ساخته بشه.

 در آخر هم باید بگم نویسنده عزیز کرمانی 
سلامت و زنده باشید.



 کاش نویسنده های ایرانی  دیگه ای هم داستان زندگی خودشون رو برای ما به یادگار می گذاشتن.
          
ریحانه پسندید.
            تلخ و شیرین!

رمانی از یک نویسنده متولد تاجیکستان که واضح است آشنایی بسیار زیادی با ادبیات فارسی دارد؛ چنانکه در میانه متن از امثال و حکم های فارسی بسیار بهره برده است. مانند داستان معروف شکست عمرولیث صفاری از امیر اسماعیل سامانی که در سیاست‌نامه خواجه نصیرالدین طوسی آمده است.

به هنرمندی مترجم کتاب نیز باید اشاره داشت که سعی کرده متن اصلی و البته تا حدودی اصلاح شده‌ی این داستان‌ها را بیاورد تا محتوای کتاب در پس ترجمه های مکرر از دست نرود.

زمانْ در داستان به صورت خطی جلو نمی‌رود و مدام از یک برهه به برهه دیگر می‌پرد. آشفتگی و بی نظمی زمانی سبکی است که نویسنده خوب از پس آن بر آمده است. همین‌طور سبک داستان‌های تو در توی این کتاب، بی‌شباهت به داستان‌های هزار و یک شب نیست. 

توصیف استادانه شگفت‌زدگی رودکی هنگام ورود به شهر بزرگ سمرقند؛ داستان  انتخاب تخلص شاعر؛ عصبانیت و دم‌دمی مزاج بودن رودکی که بخاطر نابینا شدنش است؛ خستگی و ملولی رودکی از زندگی به طوری که تا پایان داستان حتی یک بیت شعر او هم از زبان خودش نقل نمی‌شود و هرآنچه هست از زبان مردم است؛ نمایش طنز دلقک‌هایی که ماجرای امیر نوح و رودکی را اجرا می‌کنند؛ یا شرح آداب و رسوم مردم آن زمانه در ازدواج و تولد فرزند! همه و همه نشان از هنرمندی نویسنده دارد.

امثال و حکم های معروف فارسیِ به کار گرفته شده، گاهی بر متن داستان نشسته و گاهی نیز نه. البته شاید این برای یک فارسی زبان که داستان را قبلاً شنیده جالب نباشد ولی برای مخاطب روس که احتمالا با ادبیات فارسی آشنا نیست، چرا! شخصیت پردازی در داستان به خوبی شکل گرفته اما انگار نویسنده تا حد زیادی سعی می‌کند از قضاوت شخصیت جعفر (رودکی) پرهیز کند. چه در عقاید و افکارش، چه در اخلاق و رفتارش. به هر حال آن‌چه از شخصیت رودکی در این کتاب نمایش داده شده، قابل اعتناست.

پرداختن به مسائل حکومتی و کشمکش میان امیران سامانی و صفاری، دوگانگی حکومت عباسی در بغداد و حکومت فاطمی در مصر، جنگ عقیدتی سُنیان و اسماعیلیان و قرمطیان، مواردی است که در ضمن داستان به آن پرداخته شده است.

گاه داستان‌هایی ضمنی که نقل می‌شوند (علی‌رغم جذابیت!)، از روند اصلی جدا افتاده به نظر می‌رسد و تاحدودی مخاطب را خسته می‌کند؛ البته با یک برگشت خوب به داستان این خستگی به فراموشی سپرده می‌شود. گرچه نقل کردن این داستان‌ها به درک بهتر فضای سیاسی، اجتماعی و مذهبی آن دوران کمک زیادی می‌کند.

پایان داستان نیز به قدر تلخی عاقبت رودکی، شیرین و زیباست.
          
ریحانه پسندید.