کتاب دزد
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
16
خواندهام
205
خواهم خواند
145
وقتی مرگ داستانی برای گفتن داشته باشد، باید گوش کرد.در آلمان نازی سال 1939 هستید. نفس ها در سینه حبس شده، مرگ سرش از همیشه شلوغ تر است و شلوغ تر هم خواهد شد.لیزل ممینگر دختری که به فرزند خواندگی پذیرفته شده است، در مونیخ زندگی میکند و با دزدیدن کتاب-چیزی که نمیتواند در برابرش مقاومت کند- میخواهد به زندگی چنگ بزند و صاحب چیزی شود لیزل با کمک پدرخوانده ی آکاردئون نوازش خواندن و نوشتن را یاد می گیرد و داستان کتاب هایی را که دزدیده با همسایه ها و مرد یهودی پنهان شده در زیر زمین خانه در میان میگذارد.مارکوس زوساک با نوشته ای که ماهرانه ساخته و پرداخته شده، یکی از ماندگارترین رمان های سال های اخیر را نوشته است.اقتباس سینمایی این کتاب قطره ای از عظمت آن را به تصویر میکشد.رمانی با طرحی نفس گیر و داستانی که استادانه نقل شده است.گاردیناز آن کتاب هایی که زندگی را متحول میکند.نیویورک تایمزنامزد محبوب ترین رمان امریکا در فهرست کتاب های محبوب پی بی اس.
بریدۀ کتابهای مرتبط به کتاب دزد
نمایش همهلیستهای مرتبط به کتاب دزد
نمایش همهپستهای مرتبط به کتاب دزد
یادداشتهای مرتبط به کتاب دزد
1401/7/8
5
1402/1/19
5
1402/5/5
8
1401/12/16
5
1403/5/1
10
1403/6/23
0
1402/4/26
"پیشوا تصمیم گرفته بود که با واژه ها بر دنیا حکومت کنه،او گفت:من هرگز اسلحه به دست نمیگیرم،نیازی بهش ندارم." داستان در آلمان نازی و زمان جنگ جهانی دوم ،در شهر کوچکی به اسم مالچین اتفاق میفته.دختر کوچکی به اسم لیزل ممینگر که مادرش بخاطر کمونیست بودنشون مجبور میشه از خودش جداش کنه و سرپرستیش رو به خانواده ای به اسم هوبرمن در مالچینگ بسپره. لیزل خواندن و نوشتن بلد نیست،اما ناپدریش،هرشب بعد از بیدار شدن لیزل بخاطر کابوس هاش ،کنارش میمونه بهش خوندن رو یاد میده. در نهایت در دنیایی که زیاد کسی به کتاب ها اهمیت نمیده،تنها کتاب مهم ،کتابیه که پیشوا نوشته و بقیه کتاب ها به دلایل مختلف سوزونده میشن،لیزل ارزش کتاب هارا درک میکنه و دست به دزدیدن کتاب ها میزنه. مهم ترین چیزی که توی کتاب بود اهمیت واژه هاست،همون واژه هایی که هیتلر ازشون به جای اسلحه استفاده کرد. کل داستان از زبان فرشته مرگ بیان میشه،و اون تمام اتفاقاتی که از انسان ها دیده رو تعریف میکنه،و حتی معتقده جنگ رییس اونه و حالا خیلی خسته است،چون بخاطر جنگ هرروز کلی جنازه وجود داره که باید با خودش ببرتشون و هیچ استراحتی نداره. دقیقا توی این موقعیت دنیای الان،که جنگ پیش اومده باید شروع به خوندن این کتاب میکردم،من با هیچ کتابی گریه نکردم اما با اینکتاب با اعماق وجودم گریه کردم،بخاطر انسان های بیگناهی که توی جنگ کشته میشن،محله های فقیر نشینی که با خاک یکسان میشه،ادم هایی که فقط بخاطر دینشون،عقایدشون یا نژادشون حق زندگی ازشون سلب میشه و مجبورند تمام زندگیشون رو توی درد،شکنجه و ترس بگذرونند. اگرمیتونستم بیشتر از پنج ستاره به این کتاب میدادم،از نظر من تنها مشکل کتاب شاید این باشه که بعضی جاها نویسنده مرگ کاراکتر هارو خودش جلو جلو اسپویل کرده،البته این موضوع واسه من زیاد مهم نیست چون من از اون دسته از آدمام که در هر صورت،وسط کتاب خوندن میرم ته کتاب رو میخونم که ببینم چی میشه،پس به هر حال به حالم فرقی نمیکرد این موضوع و زیاد هم اذیتم نکرد،ولی شاید اگه روی این موضوع حساس باشید یکم اذیتتون کنه. توی داستان رنگ ها،آسمان و خیلی چیزهای دیگه با دقت توصیف شده که من خیلی این موضوع رو دوست دارم،عاشق تک تک کاراکترهای کتابم،همشون به خوبی توصیف شدن و به خوبی تونستم با همشون ارتباط برقرار کنم.جزو اون دسته از کتاب هاییه که مطمئنم بعد از یه مدت دلم شدید براش تنگ میشه و دوباره میرم سراغش.خلاصه اینکه پیشنهاد میکنم حتما حتما این کتاب رو بخونید،فکر نمیکنم پشیمون بشید.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1
1403/5/16
0