کتاب دزد

کتاب دزد

کتاب دزد

مارکوس زوساک و 1 نفر دیگر
3.9
123 نفر |
47 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

212

خواهم خواند

151

شابک
9786008812654
تعداد صفحات
468
تاریخ انتشار
1398/9/19

توضیحات

        وقتی مرگ داستانی برای گفتن داشته باشد، باید گوش کرد.در آلمان نازی سال 1939 هستید. نفس ها در سینه حبس شده، مرگ سرش از همیشه شلوغ تر است و شلوغ تر هم خواهد شد.لیزل ممینگر دختری که به فرزند خواندگی پذیرفته شده است، در مونیخ زندگی میکند و با دزدیدن کتاب-چیزی که نمیتواند در برابرش مقاومت کند- میخواهد به زندگی چنگ بزند و صاحب چیزی شود لیزل با کمک پدرخوانده ی آکاردئون نوازش خواندن و نوشتن را یاد می گیرد و داستان کتاب هایی را که دزدیده با همسایه ها و مرد یهودی پنهان شده در زیر زمین خانه در میان میگذارد.مارکوس زوساک با نوشته ای که ماهرانه ساخته و پرداخته شده، یکی از ماندگارترین رمان های سال های اخیر را نوشته است.اقتباس سینمایی این کتاب قطره ای از عظمت آن را به تصویر میکشد.رمانی با طرحی نفس گیر و داستانی که استادانه نقل شده است.گاردیناز آن کتاب هایی که زندگی را متحول میکند.نیویورک تایمزنامزد محبوب ترین رمان امریکا در فهرست کتاب های محبوب پی بی اس.
      

لیست‌های مرتبط به کتاب دزد

نمایش همه
درخت قرمزدرخت سرخاکو: داستان فردریش

هولوکاست

22 کتاب

بعد از وقایع یکسال اخیر بجاست واژه جعلی *هولکاست* را برای مردم غزه بواسطه نسل کشی وحشیانه اسرائیل (رژیم نازی قرن کنونی) بکار ببریم. اما مردم *فلسطین* در حوزه فرهنگ هم مظلوم هستند؛ در ایران طی این 45 سال برای کودک نوجوان نه کتاب مناسب و درخوری، چندان تالیف و ترجمه شده است و نه برای بزرگسال رمانهای متعدد و خوبی به چاپ رسیده است. لکن از آن سمت برای مظلومیت یهود و پرداختن به هولوکاست به چندین *رمان نوجوان و بزرگسال* مجوز نشر داده شده است که متاسفانه هیچ گاه از بازار جمع آوری نشده و حتی کتابخانه‌های دولتی هم آنها را خریداری کرده‌اند. با هم بعضی از آنها را مرور میکنیم: 📓 ماه کرمو نشر آفرینگان (ماه کرم خورده نشر پیدایش) 📔 درخت قرمز نشر نی (درخت سرخ نشر منادی تربیت) 📒 خالکوب آشویتس نشر ثالث-چترنگ-کوله پشتی 📕 خوش شانس تر از همه بودیم نشر کوله پشتی 📗 سه گانه اکو نشر پرتقال (پژواک نشر پیدایش) 📘 میان سایه‌های خاکستری نشر مروارید 📙 انسان در جستجوی معنا نشر جامی 📓 خاکسترها در برف نشر آزرمیدخت 📔 موجوادت وحشتناک نشر سروش 📒 اعترافات یک جاسوس نشر خوب 📕 کتابخانه پاریس نشر کوله پشتی 📗 سنگها در آب نشر دنیای اقتصاد 📘 بلبل نشر علم-کتابسرای تندیس 📙 استپ بی انتها نشر آفرینگان 📓 کتاب دزد نشر نگاه-میلکان 📔 کتابدار آشویتس نشر نون 📒 ستاره‌ها را بشمار نشر افق

3

پست‌های مرتبط به کتاب دزد

یادداشت‌ها

ریحانه

1402/8/18

28

نوا

2 روز پیش

        تا همین الان دقیقا پنج روز از شروع همراهی من با کتاب دزد میگذره. پنج روزی که همراه لیزل ممینگر و گاها رودی اشتاینر خیابون های هیمل رو قدم زدم، از خونه شماره 33 گذشتم، از خیاط خونه آقای اشتاینر، رودخونه و پل چوبی، کلیسا و خیابون گرانده هشتم و کتابخونه خانم شهردار. همراه لیزل و هانس هوبرمن روی قوطی های رنگ توی زیرزمین می نشستم تا مرد آکاردئون زنِ چشم نقره ای خوندن یادم بده، با رودی و تامی توی خیابون فوتبال بازی میکردم، به زاوکرل زاومنش گفتن های رزا عادت کرده بودم و هر از گاهی به مکس واندربرگ سر میزدم تا براش از زندگی روزمره ای که از دیدنش محروم بود تعریف کنم. این کتاب تموم شد ولی یه تیکه از قلبم برای همیشه لای صفحات این کتاب میمونه. میذارم ذهنم چند روزی کتابو هضم و تحلیل کنه و بعد میرم سراغ فیلمش.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

          نوشتن این ریویو خیلی آزار دهنده است. میلی برای نوشتنش ندارم ولی انگار تا ننویسم، نمی توانم کتاب دیگری را شروع کنم.

از راحت ترین بخش شروع می کنم. تفاوت های کتاب و فیلم:)
 کتاب ها از فیلم ها بهترند. مگر این که خلافش ثابت شود! 
که در "کتاب دزد" ثابت نشد.
فیلم نمی تواند اوج بدبختی و گرسنگی مردم خیابان هیمل را نشان دهد. ( مخصوصا با لباس های نو و متنوع لیزل و رودی:|)
یکی از محوری ترین موضوعات کتاب دزدی، و به طور خاص دزدی کتاب است که در فیلم چون خلاصه شده به چشم نمی آید.
و بزرگترین ظلم فیلم به نظرم این است که جذابیت راوی گریِ مرگ را از بین برده. در صورتی که در کتاب راوی بودن مرگ تا حدی نقش اساسی دارد و بهترین جملات کتاب از زبان مرگ گفته می شود.
 It's kill me sometimes, how people die... 
چیزهایی خوب دیگری که در فیلم حذف شدند:
دو کتابی که مکس برای لیزل نوشت و نقاشی کرد...بوکس بازی کردن های مکس با پیشوا...مرگ آن خلبان با خرس عروسکی...گروه جمع کننده ی جنازه ها...دار زدن میکاییل هولتزاپفل با برف های استالینگراد...واژه های فرهنگ دودن...و البته کتاب های دزدی شده که بخشی از داستان لیزل را آن ها روایت می کنند.
یک مورد دیگر این که مکسِ کتاب را ترجیح می دهم به مکسِ فیلم...مکس در کتاب یک بوکس باز است و مانند یک ترسو مادر و زن دایی و فرزندان دایی اش را ترک می کند تا زنده بماند. در حالی که مکس در فیلم کمی حالت قدیسی دارد و از فرهنگ یهود صحبت می کند.

داستان خیلی جانبدارانه و یک طرفه است البته. آن قدر که شاید برای مرگِ داستان، کسانی که در بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی مردند، خیلی هم مهم نباشند.
بگذریم از "هولوکاست از افسانه تا حقیقت"...ولی خواندن این کتاب من را خیلی به یاد قسمت هایی از کتابی انداخت که حدود دو ماه پیش خواندم...
Where the Streets Had a Name
وقتی یکی از شخصیت های داستان که زنی مسلمان است برای پس گرفتن زمینش به آن جا بر می گرددو می بیند چند یهودی ( این جا بخوانید صهیونیست) در خانه اش زندگی می کنند.
 آن زن سعی کرد توضیح دهد و گفت که خانواده و و مادر و پدر و خواهر دوقلویش را توی اتاق گاز اردوگاه اسرای نازی از دست داده است....از تعجب خشکم زد. چند قدم جلو رفتم و از آن زن خواستم بفهمد...به خاطر آن چه برای خانواده و مردم شما اتفاق افتاده متاسفم ولی چرا باید ما مجازات بشویم؟
این هم از نتیجه ی جنگ جهانی...

پی نوشت: 
1.  می توان از نویسنده ای که در آخر داستان بیشتر شخصیت هایش را می کشد، متنفر بود؟ 
2. در بخشی از نامه ی خداحافظی یک از جنگ برگشته نوشته بود:
بالاخره برای اون هایی که مثل من استالینگراد رو از سر گذروندن، باید تو بهشت جایی باشه.
هست؟
        

6