بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ

3.4
161 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

320

خواهم خواند

120

رمان گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتس جرالد یکی از آثار برجسته ادبیات آمریکا در قرن بیستم به شمار می‌آید. این اثر پرشور و کلاسیک بارها و بارها تجدید چاپ شده و در دانشگاه‌ها و محافل ادبی جهان مورد بحث قرار گرفته است. کنت تاینان، هنرشناس انگلیسی گتسبی بزرگ را «کتابی که از تارک شاه موج آمریکایی به ساحل افکنده شده و برای همه ما جاذبه ای آنی و ماندنی دارد» توصیف می‌کند. ماجراهای این کتاب در نیویورک و لانگ آیلند و در تابستان سال ۱۹۲۲ اتفاق می‌افتد؛ پس از رشد اقتصادی بی‌سابقه آمریکا که به دنبال هرج‌ومرج جنگ جهانی اول پدید آمده بود. شکوفایی اقتصادی این دوران باعث افزایش شمار میلیونرهای آمریکا شد. عده‌ای از این میلیونرها ثروت خود را از طریق قاچاق و فروش غیرقانونی مشروبات الکلی به دست آورده بودند که گتسبی، شخصیت اصلی رمان فیتزجرالد نیز یکی از آن‌هاست. فیتز جرالد هرچند همچون یکی از شخصیت‌های داستانش، نیک کراوی، ثروت و زرق‌وبرق آن دوران را می‌ستود، ولی با سقوط اخلاقی ناشی از آن مخالف بود. داستان رمان گتسبی بزرگ از زندگی مرموز یک ثروتمند آمریکایی آغاز می‌شود، درون‌مایه‌ای عاشقانه به خود می‌گیرد و در نهایت همزمان با روایت پیچیدگی‌های روابط درهم‌تنیده شخصیت‌ها و اتفاقاتی که برای‌شان می‌افتد، بنیان‌های اخلاقی جامعه آن روز آمریکا را به چالش می‌کشد. چاپ اول گتسبی بزرگ چندان موفق نبود و در مدت ۱۵ سال باقی‌مانده از عمر فیتز جرالد تنها نزدیک به ۲۵٬۰۰۰ جلد از آن به فروش رسید. اما پس از جنگ، در حالی که نویسنده رمان نیز درگذشته بود، در سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۵۳ تجدید چاپ شد و بلافاصله خوانندگان و طرفداران بسیاری یافت. در سال ۱۹۹۸، هیئت دبیران مادرن لایبرری گتسبی بزرگ را بهترین رمان آمریکایی قرن بیستم و دومین رمان برتر انگلیسی زبان در این قرن اعلام کرد. گتسبی بزرگ اکنون یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های آمریکایی به‌شمار می‌رود و آن را در مدارس و دانشگاه‌های سراسر جهان، در رشته ادبیات آمریکا، تدریس می‌کنند. همچنین از روی این رمان فیلم‌های متعددی نیز ساخته شده است.

لیست‌های مرتبط به گتسبی بزرگ

نمایش همه

پست‌های مرتبط به گتسبی بزرگ

یادداشت‌های مرتبط به گتسبی بزرگ

            نشرماهی چندی است رمان گتسبی بزرگ را با ترجمه‌ی رضا رضایی منتشر کرده است. از این کتاب پیش‌تر ترجمه‌های متعددی منتشر شده است، از جمله ترجمه‌ی مرحوم کریم امامی که ناشر آن نشر نیلوفر است. امامی این کتاب را اولین بار با نام طلا و خاکستر منتشر کرده بود. 


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال 1395.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در شماره‌ی 111 فصلنامه‌ی نگاه نو (پاییز 1395)، ویژه‌نامه‌ای ترتیب داده شده است برای رضا رضایی، مترجم و ویراستار... هومن پناهنده در مقاله‌ی بلند «چرا ترجمه‌ای دیگر؟» ترجمه‌ی تازه‌ی رضایی از گتسبی بزرگ (اسکات فیتز جرالد) را با ترجمه‌ی کریم امامی از همین کتاب مقایسه کرده است. پناهنده نوشته: «زنده‌یاد امامی، زمانی پس از آن‌که شماری از رباعیات خیام را به انگلیسی ترجمه کرده بود، با پاکدلیِ بسیار چنین نوشت: "حالا امیدوارم ایرانیان انگلیسی‌دان دیگر هم به میدان بیایند و دنباله‌ی کار را بگیرند و ترجمه‌های بهتر و شیواتری عرضه کنند". به نظرم این امید او اکنون با ترجمه‌ی رضا رضایی از گتسبی بزرگ به واقعیت پیوسته است و... می‌توان گفت پیشرفت چشمگیری در زمینه‌ی ترجمه‌ی این اثر به فارسی رخ داده است، هم از لحاظ دقت در انتقال معنای متن فیتز جرالد، هم از حیث رعایت روانی و سلاست در بیان مقصود به فارسی».


ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی چهاردهم، سال ۱۳۹۵.
          
            گتسبی بزرگ، به بزرگی تعریف و تمجیدهایی که سالها در باره‌اش شنیده و خوانده بودم نبود. حداقل یک‌سوم آغازین کتاب ابداً چنین حسی را به آدم منتقل نمی‌کرد و چند بار من ِ کتاب‌خوان را وادار کرد در خواندنش وقفه بیندازم تا کمی بعد با حوصله بیشتر و حالی خوش‌تر به سراغش بیایم، بلکه برداشت متفاوتی از آنچه نزدیک یک قرن است مخاطب فعال داشته، داشته باشم.
 اما این اتفاق تا پیش از ورود به نیمه دوم کتاب نیفتاد.

 نیمه اول کتاب نیمه مهندسی ذهن مخاطب بود. آدم‌ها، روابط امروز و اتفاقات امروز زندگی‌شان موازی با هم روایت می‌شدند تا کم‌کم پازل کاملی از آنچه نویسنده قصد دارد از زمان حال بدانیم در ذهن‌مان نقش ببندد و ذهن‌مان فرصت تکمیل اینفوگرافی شخصیت‌ها و ارتباط بین‌شان را داشته باشد.

 با اینکه در کتاب با تعدد شخصیت مواجه نبودیم اما در ظاهر ارتباط خاص و پررنگی هم بینشان نمی‌دیدیم که حدس بزنیم باید در ادامه کتاب منتظر چه خلق و آفرینشی باشیم.

 اما با آغاز نیمه دوم و پرده برداشتن از گذشته این شخصیت‌ها و مشخص شدن ارتباطات و علت اتفاقات، ناگهان مخاطب حس می‌کرد به جای داستان با برشی از یک زندگی واقعی روبرو شده است. شخصیت‌های چندگانه کتاب نه به طور کامل ولی به طور مصداقی برای ما آشنا شدند و ردپای این رفتارها و تصمیمات در آدم‌های اطراف‌مان و حتی خودمان به راحتی قابل دنبال کردن شد و شاید همین کنجکاوی مخاطب را برای همراه شدن با ادامه داستان برمی‌انگیخت. اینکه آینده احتمالی هر کدام از این‌ها را ببینیم. اتفاقاتی که در قالب عشق، خیانت، اشتیاق و ثروت و امثال اینها روایت شده بود اما درون‌مایه‌ای بس عمیق‌تر و کلی‌تر با خود به همراه داشت.
 همه ما تصوراتی از عاقبت تصمیم‌های خاص زندگی داریم که مثلاً با سرکوب کردن یا پر و بال دادن به یک حس قدیمی با چه مواجه خواهیم شد و بسته به جهان‌بینی خودمان جوابی هم برای این سوال متصور هستیم؛ اما آنچه گتسبی به رایگان در اختیارمان قرار می‌داد، دیدن آینده پیش روی هر کدام از این تصمیمات بود. ما با رویاپردازی هایمان زنده‌ایم و به اینها دلخوشیم. اما گتسبی آینه‌ای از واقعیت بدون روتوش روبرویمان گذاشت. حتی پاسخ سوال معروف "عشق بهتر است یا ثروت" در دل این داستان داده شده است یا به عبارتی نشان داده شده که مهم نیست کدام بهتر است مهم این است که کدام در واقعیت برنده می‌شود.

و مهم‌تر از همه اینها نشان دادن مسیر منتهی شدن به انحطاط، افسردگی، پوچی یا پایان آدمی است. و مخاطبی که به روشنی درمی‌یابد برای جلوگیری از این تجربه های سیاه و دردناک، کی و کجای داستان زندگی‌اش باید دست از آزمودن آزموده‌ها بردارد و بداند نقطه عطف شروع تنزل روحی و سرنوشتی اش کجای سیر تصمیم‌گیری‌های زندگی‌اش است.

گتسبی بزرگ، برای من کتاب بزرگی نبود اما درس‌ها و نکته‌های زیادی از آن گرفتم و شاید بارزترین آنها فهمیدن تفاوت بین اصرار و پشتکار و لجبازی بود و آینده متفاوتی که در انتظار هر یک از این سه مسیر به ظاهر یکسان نشسته است
          
            داستان کتاب خیلی خیلی قشنگ و جالب بود.. از اون کلاسیک های پر تجملاتی که تو توش اسم های باکلاس و آدمای باکلاس و رفتارهای با کلاس میبینی. این کتاب تورو میکشونه به اوایل قرن ۲۰ام، زمانی که آدما بعد از جنگ جهانی کامل متحول شدن؛ از سبک زندگی گرفته تا سبک لباس پوشیدن و رفتار کردن.. داستان در واقع از زبان نیک کاروِی گفته میشه، کسی که کنار خونه ی گتسبی زندگی می‌کرد و شاهد تمام جشن های بزرگ و با شکوهی که برگزار می‌کرد بود. گتسبی شخصی مرموز و پولدار که حرفای زیادی راجبش میگفتن، افراد به مهمونی تو خونش میرفتن ولی کسی اونو نمیشناخت و نمی‌دید..اما گتسبی این مهمونی ها رو برگزار می‌کرد تا شاید روزی عشق سابق خودشو تو مهمونی ببینه..آشنایی او با نیک، گتسبی رو به خواستش نزدیک‌تر میکنه..و نیک ناخواسته وارد تراژدی بزرگ زندگی گتسبی میشه.
درکل داستان خیلی خوبی داشت، ولی ترجمه ی این کتابو دوست نداشتم و همین باعث می‌شد که طی زمان های مختلف کتابو نصفه رها کنم و وقتی خوندم هم چیز زیادی ازش متوجه نشم. تا اینکه بعد از خوندن کتاب فیلمشو دیدم The Great Gatsby 2013 که کامل شبیه کتابش بود و من تازه بعد از دیدن فیلم فهمیدم که چه داستان قشنگی داشته..
          
            گتسبی بزرگ را خواندم چون هاروکی موراکامی انقدر در جنگل(چوب) نروژی از آن نوشت و تعریف کرد که بعد آن به سراغ این رمان آمدم.
دروغ چرا٬ حقیقتا از آغازِ خواندن این رمان تصوراتی که پس از تعریف‌های موراکامی داشتم با فراز و فرودهایی خراب و خراب‌تر می‌شد و البته در نیمه‌ی دومِ رمان گاه از بین خرابه‌های تصوراتم چمن‌زار سبز میشد!
رمان را با ترجمه‌ی آقای رضا رضایی از نشر ماهی خواندم و باید عرض کنم که بهترین ترجمه‌ای که از این رمان می‌توانید به فارسی بخوانید همین نسخه است اما باز هم در برخی بخش‌ها احساس می‌کردم متن کتاب کمی پیچیده هست و بخاطر همین موضوع سری به نسخه انگلیسیِ ‌آن می‌زدم و می‌دیدم مترجم بهترین ترجمه‌ای که می‌توانسته از آن ارائه دهد را داده و این بخاطر قلم خاص نویسنده بوده٬ در پیش‌گفتار کتاب نیز خود مترجم اشاره به این موضوع کرده که چقدر برای ترجمه وقت گذاشته و به این دلیل این کار رو قبول کرده که نقدهای بسیاری به سایر ترجمه‌های آن از جمله از ترجمه‌ی آقای کریم امامی داشته٬ به همین منظور پیشنهاد می‌کنم جهت خواندن این رمان به سراغ این ترجمه بروید.
اما نظرم در مورد خود کتاب: گتسبی بزرگ رمانِ عاشقانه و پیچیده‌ایست که پیچیدگیِ آن مربوط به روابط شخصیت‌های داستان است٬ راویِ داستان شخصی به نام نیک است که در همسایگی گتسبی ساکن شده. مثل همیشه به داستان کتاب ورود نمی‌کنم اما باید بگم چیزی که باعث معروفیت این کتاب شده از دید من خود داستان نیست چون در انتهای داستان اگر تنها به خود داستان بنگریم یک رمان عاشقانه‌ی معمولی می‌بینیم٬ آن چیزی که باعث شد این همه این کتاب معروف شود سبک نوشتن نویسنده بود و قرار دادن محتوای آن در لایه‌های مختلف که خواننده پس از خواندن یک فصل آخر داستان را نتواند پیش‌بینی کند٬ همانطور که من را در انتهای داستان شگفت‌زده کرد چون پیشبینی من چیز دیگری بود. شخصیت گتسبی چند درس مهم در پی داشت: ۱-تنها پول کافی نیست٬ چون بدست آوردن آن نمی‌تواند به تنهایی موجبات بدست آوردن قدرت٬ شأن و منزلت و طبقه‌ی اجتماعی گردد ۲-یک تنه نمی‌توان به جنگ زندگی رفت ۳-نمی‌توان زندگیِ حال را حذف کرده و گذشته را به شکل دیگری در زمانِ حال زندگی کرد ۴- زیاده‌خواهی تاوانی دارد حتی به بهای جان. ۵-اینکه فقیر یا تنگدست به دنیا بیایی تقصیر تو نیست اما اینکه فقیر از دنیا بروی مقصرش خودتی پس می‌توانی برای رویاهایت بجنگی. نویسنده رمان را با پندی تاثیرگذار (هر وقت دیدی که می‌خواهی از کسی ایراد بگیری و قضاوتش کنی فقط یادت باشد که آدم‌های دنیا همه‌ی این موقعیت‌هایی را که تو داری نداشته‌اند.) آغاز کرد و با یک پند تاثیرگذار(باید یاد بگیریم دوستی‌مان با آدم‌ها را تا زمانیکه زنده هستند نشان بدهیم.) به آن خاتمه داد٬ هرچند می‌توان پندهایی زیادی در رمان نهفته است.
در انتها باید اعتراف کنم در حد و اندازه‌ای نبود که حتی به دادن ۵ ستاره بهش فکر کنم٬ بین ۳ ستاره و ۴ ستاره در ذهنم می‌جنگیدم که به این نتیجه رسیدم ۳ ستاره همانقدر برایش کمه که ۵ ستاره زیاده برای همین بهش ۴ ستاره دادم. خواندنش را به دوستانم پیشنهاد خواهم کرد چون ارزش خواندن دارد اما این رمان قطعا جایی در بین کتاب‌های مورد علاقه‌ام نخواهد داشت.