بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

3.7
59 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

99

خواهم خواند

48

کتاب دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد، نویسنده شهرام رحیمیان.

لیست‌های مرتبط به دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

نمایش همه
جزء از کلبوف کورهمنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها

رمان هایی با تکنیک جریان سیال ذهن.

20 کتاب

تکنیک پیچیده جریان سیال ذهن یا Stream of consciousness شاید برای افرادی که تازه شروع به کتابخوانی کرده اند، ناآشنا و غیر قابل فهم باشد. خلاصه بگویم؛ در این کتاب ها خیلی به دنبال معنا نباشید! به نظرم افرادی که تازه با کتاب و کتابخوانی آشنا شده اند، برای شروع سمت این کتاب ها نروند. چون این تکنیک عموما شامل پراکنده گویی های هذیان گونه است و عموما این کتاب ها سخت خوان و گاها حوصله سر بر می شوند. در این تکنیک زمان، مقوله ای کاملا ذهنی، نسبی و غیر خطی است. بعضی از این کتاب ها آنقدر در همه جا پیشنهاد می شود که ناخودآگاه مخاطب تازه کار هم آن را انتخاب می کند. امکان تمام نکردن و نیمه کاره رها کردن این دسته کتاب ها هست. پس برای شروع پیشنهاد می کنم از این لیست انتخاب نکنید. اینجا لیستی از کتاب هایی که با این تکنیک نوشته شده اند میگذارم. خودم بعضی را خوانده ام و بعضی را نه. پی نوشت: بعضا گفته شده که بوف کور یا جزء از کل جریان سیال نیست. به هرحال نوشته ها به گونه ای هستند که به نظر می رسد نویسنده با استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن سعی می کند وقایع و صحنه های روایت را همانطور که در ذهن شخصیت های داستان جریان می یابند، بازگو کند.

اعترافات یک قاتل: روایت شده در یک شبمیس لونلی هارتزبیمار خاموش

خوانده شده های 1401

65 کتاب

در این لیست کتابهایی که در سال 1401 خوانده ام را قرار می دهم. یکی از بزرگترین چالش‌های همیشگی من این است که هرسال، سرعت و دقتم را در مطالعه بالا ببرم. نوشتن لیست کتاب کمک می‌کند تا شما برای سال آینده، چشم انداز روشن‌تری را داشته باشید و چه بسا چالش های متفاوت‌تری را برای خود برنامه‌ریزی کنید. یکی از الزامات جامعه مدرن، انعطاف‌پذیری در همه‌ی امور است. تفاوتی نمی‌کند که شما در مسیر خوانش خود منعطف باشید یا در سبک زندگی و افکار خود. انعطاف‌پذیری و پذیرش افکار گوناگون، باعث می‌شود تا به جامعه و افراد، احساس همدلی بیشتری داشته باشید. از گذشته، تعصب از ویژگی‌های اخلاقی مورد نکوهش بزرگان و عالمان بوده. چه بسا این سرسختی باعث آسیب‌های فراوان نیز شود چون راه‌های مختلف را برای خود تبدیل به بن‌بست می‌کنیم. این جمله را از من به یاد داشته باشید که "هیچگاه از تغییر نترسید‌. نظم موجود در جهان بزرگ‌تر از تصور ما است."

تاریخ ماریخ مستطاب سبیلتاریخ ماریخ مستطاب کلاهتاریخ ماریخ مستطاب کفش

تاریخ را خوشمزه بخوانید!

16 کتاب

🔸راهنمای تاریخ خوانی برای تنبلها یا «چگونه قورباغه‌ی تاریخ را قورت دهیم!» 🔸 همه چیز به نقطه‌ی آغاز برمی‌گردد! اگر قلابت به یک نقطه از تاریخ گیر کند، دیگر سخت میتوانی ازش دل بکنی. آن وقت همان یک نقطه می‌شود اولین قطعه‌ی پازلی که قطعات دیگر تاریخ را به مرور و با علاقه به آن وصل می‌کنی تا چشم انداز تاریخ برایت گسترده و گسترده‌تر شود.🏞 اینها پیشنهادهای من برای جذاب کردن اولین قدم است. 🟣 به جادوی داستان اعتماد کنید: قصه همیشه جواب می‌دهد! با سریال‌ها یا رمان‌های تاریخی آغاز کنید. مثلا اگر کسی «خاتون» را ببیند، نقش انگلیس ها و روس‌ها در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم ایران برایش جالب می‌شود، یا کمتر کسی است که شهرزاد را ببیند و دلش نخواهد در مورد مصدق و کودتای ۲۸ مرداد بیشتر بداند. 🟡 از حوزه ای از تاریخ شروع کنید که برایتان شوق انگیز است: کتاب‌هایی که به طور خاص به یک موضوع تاریخی، یا تاریخ یک هنر یا پدیده می‌پردازند گزینه‌های جذابی هستند (تاریخ فرش، تاریخ نقاشی، تاریخ آشپزی، تاریخ مطبوعات، تاریخ خوشنویسی و...) 🔴 با آدمهای جذاب در تاریخ همراه شوید: بعضی نام‌ها آنقدر در تاریخ برجسته اند که صِرفِ خواندن زندگی‌شان کلی اطلاعات تاریخی جذاب در اختیار آدم می‌گذارد. تازه از آنجایی که زندگینامه در ذات خودش نوعی داستان به حساب می‌آید خواندنشان خیلی لذت‌بخش هستند. می‌توانید از خواندن زندگی شخصیت‌هایی که به هردلیلی برایتان جذاب هستند، تاریخ خوانی را آغاز کنید. 🟢 از کتاب‌های نوجوان آغاز کنید: کتاب‌های نوجوان به دلیل نثر ساده شان، گزینه‌های خوب و راحت خوانی برای فراریان از تاریخ هستند!

پست‌های مرتبط به دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

یادداشت‌های مرتبط به دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

            داستان این کتاب راجع به یک شخصیت خیالی به نام "دکتر نون" است که هم معاون دکتر مصدق بوده است و هم از اقوام دکتر مصدق، دکتر نون و دکتر فاطمی به مصدق قول داده بودند که تا پایان راه در کنار مصدق باقی بمانند اما پس از کودتای ۲۸مرداد دکتر نون زیر شکنجه و تهدید، تن به یک مصاحبه رادیویی علیه دکتر مصدق می دهد. شرم تن دادن به خیانت باعث می شود دکتر نون پس از آزادی به زندگی عادی برنگردد و برای تنبیه خود، خودش را در خانه زندانی کند و افسرده و الکلی و روان پریش شود.
دکتر نون زنی دارد به نام ملکتاج که از کودکی با هم بزرگ شده اند و عاشق و معشوق بوده اند. تن دادن دکتر نون به مصاحبه رادیویی فرمایشی نیز بخاطر ملکتاج بوده است چرا که بازجو و زندانبانان که از شکنجه دکتر نون به نتیجه نرسیده اند تهدید کرده اند که ملکتاج را مورد شکنجه و تجاوز جنسی قرار خواهند داد.
این تهدید، دکتر نون را به زانو درآورده بود و دکتر نون در مصاحبه ای رادیویی علیه مصدق سخن گفته بود. گرچه عشق به ملکتاج باعث تسلیم شدن دکتر نون شده بود، پس از آزادی از زندان، شرم و خشم دکتر نون باعث می شود که او علاوه بر تنبیه خودش، ملکتاج را هم تنبیه کند. دکتر نون که دچار توهم شده است همیشه دکتر مصدق را با نگاهی شماتت بار در خانه اش می بیند و از این که به ملکتاج اظهار عشق کند خجالت می کشد بنابراین به عشق ملکتاج با بی اعتنایی و خشم پاسخ می دهد، تا زمانی که ملکتاج می میرد و دکتر نون پیر و بیمار با جنازهٔ سرد ملکتاج تنها می شود. داستان کتاب از این زمان شروع می شود و بقیه کتاب "فلش بک" به گذشته است.
                    
داستان "دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد" یک داستان تاریخی نیست، بلکه یک داستان نمادین است. دکتر نون ها کسانی هستند که به خاطر عشق به خانه و خانواده تسلیم کودتا می شوند و برای محافظت از زن و فرزندشان باورها و ارزش هایشان را زیر پا می گذارند. آن ها موفق می شوند از خطر بجهند اما زندگی پس از این "آزادی" از هر زندان و شکنجه ای برایشان دردناک تر است. آن ها گرفتار احساس گناه، احساس شرم و احساس خشم می شوند و دیگر نه تنها خودشان از زندگی و لذت های آن محروم می شوند که تلخکامی خود را در کام زن و فرزندشان نیز می ریزند و به تعبیری "از این جا رانده، از آن جا مانده" می شوند.
دکتر نون نماد بخش بزرگی از مردم ایران است. کسانی که آن سوی دیوارهای خانه شان را وطن نمی دانند و تنها به خانواده چند نفره شان متعهد هستند، کسانی که "مصدق ها" را دوست دارند ولی زمانی که مجبور به انتخاب بین "مصدق ها" و "خانه" می شوند خانه شان را انتخاب می کنند. طبعأ در این جا منظور نویسنده یک شخصیت تاریخی به نام دکتر محمد مصدق نیست، بلکه مقصود مسیر "صداقت و شهامت" است، مسیر فضیلت های اخلاقی و ارزش های انسانی.
از تاریخ و ملت ایران که بگذریم نویسنده این داستان موضوعی فراگیرتر را مطرح می کند، این که تنها کسی می تواند از امکانات زندگی لذت ناب و عمیق ببرد که بتواند به خودش افتخار کند، کسانی که برای آسایش بیشتر پا بر ارزش هایی می گذارند که به آن ها باور دارند از آسایش و لذت عمیق نیز محروم می مانند چرا که نسبت به خود شرم دارند و ناخودآگاه تبدیل به زندان بان و شکنجه گر خود می شوند.

البته نیک می دانم که این ماجرا قابل تعمیم نیست. گروه بزرگی از مردم نیز فاقد یک نظام ارزشی هستند. برای ذهن آن ها خیر و شر، فضیلت و رذیلت و زیبایی و زشتی تعریف نشده است. آن ها فقط به منافع می اندیشند! چنین کسانی همیشه طرف برنده را می گیرند و هیچ گاه از زیر پا گذاشتن فضیلت های اخلاقی و تعهدات اجتماعی پشیمان و شرمسار نمی شوند. 

نویسنده: دکترمحمدرضاسرگلزایی(روانپزشک)
          
            دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد.
"...آقای دکتر، باور نمی کنم مرده باشد. مطمئنم داره بازی در می آره. من و زنم تا حالا تو این بیست و هشت سال زندگی مشترک جز سه ماه که اونم اجباری بود،  هیچ وقت از هم جدا نشدیم. درسته که سالهاست باهم حرف نمی زنیم و به همدیگه محل نمی ذاریم،  ولی در سکوت هم انگار داریم دائم با هم درد دل می کنیم. لبامو بسته است،  ولی چشمامون با هم حرف می زنن."
 از متن کتاب
پس از ٣٠ ص مطالعه طرح کلی داستان به دستم آمد. ایده اصلی داستان در میان گفت و گوهای دکتر نون با همسرش ملکتاج و دکترمصدق پی ریزی می شود. دکترنون با شرکت در یک مصاحبه اجباری به دکتر مصدق و دولت او خیانت کرده و حالا سرافکنده به گذشته خود و اعمالش می اندیشد. همسرش ملکتاج طی یک تصادف از دنیا می رود و دکترنون جسد او را در اقدامی شجاعانه و احمقانه از بیمارستان می ربایدتا بار دیگر همان تمایل همیشگی آدمیان برای قرار دادن چیزها و افراد در سر جای قبلی به منظور بازیافتن حس آرامش و امنیت درونی آشکار شود و آشفته حالی دکتر فروکش کند.

برخلاف چند نفر از دوستان اهل کتاب و منتقد حس من نسبت به این داستان مثبت بود. البته شاید چون چند داستان با روش روایت گری مشابه و غیرخطی را پشت سر هم خوانده بودم این یکی را امیدوارکننده‌ تر یافتم. ضرب آهنگ گفتگوهای دکترنون با مصدق -که البته برای من یادآور گفت و گوهای راسل کرو با دوست خیالی اش در فیلم ذهن زیبا بودبه خوبی در نقطه اوج داستان شدت می گیرد و با اعصاب خواننده بازی می کند. برخی نپرداختن به شخصیت ها و عمق نبخشیدن به آنها را از نقاط ضعف این داستان بر شمرده اند لکن من اینطور فکر نمی کنم. در داستانی با این قد و قواره و سبک داستان‌گویی روان پریشانه اش زیاد پرداختن به شخصیت ها به فرم اثر لطمه می زند.

سخن پایانی: مطالعه این کتاب قطعا باب میل بسیاری از افراد نخواهد بود.