بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فاطمه نباتیان

@f_nabatian

77 دنبال شده

72 دنبال کننده

                      خیلی معمولی سعی می‌کنم آدم باشم
یه ذی‌الحجه‌ای متواضع💍
نویسنده/معلم/کتابدار/کتابخوار
هم‌بنیان‌گذار قبیله کتاب‌خواری
                    
f_nabatian
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
                خواندن  و پیش رفتن در آثار داستانی (و حتی غیر داستانی) اومبرتو اکو مثل باز کردن در یک صندوقچه قدیمی است. یک صندوقچه اسرار آمیز و جذاب که وسوسه کنجکاوی در محتوای آن آدم را زود تسلیم می کند، صندوق را باز می‌کند و گیر می‌افتاد در حجم و گستردگی و پراکندگی محتویات آن. 
چیزهایی می‌بینی که رویشان خاک گرفته، فکر می کنی قدیمی هستند و ارزشمند اما فقط وسائلی خاکی و کثیفند و البته آن بین چیزهایی واقعا ارزشمند پیدا میکنی. 
شماره صفر از یک جایی شروع می‌کند که نمی‌دانی کجاست فقط دلت می‌خواهد بروی جلو، این صندوقچه را بجوری، و بعد که خسته شدی و البته اقناع از کنکاش، درش را ببندی. 
بهرحال طی کردن این مسیر جذاب است. من قبلا خود کتاب را با ترجمه سیروس شاملو خوانده بودم، البته نیمه تمام چند صفحه رد می‌کردم و... ولی حالا با ترجمه رضا علیزاده و به طور صوتی گوش دادم که واقعا تفاوت جدی در نوع ترجمه و سبک نگارش با شامل  داشت. و به مراتب بهتر و روانتر و اصیل‌تر بود. 
همین. 
        
                برای من که این چهار یا پنجمین کتابی بود که از زندگی شهید صدر می‌خواندم، "نا" چیزی بود مثل بقیه. حتی برای انتشارش با وجود سابقه‌ی درخشان نویسنده‌ش چندان ذوقی نداشتم. خاصه که وقتی منتشر شد هنوز به رنگ صبر را تمام نکرده بودم. کتاب رسید و با کمی تعلل شروعش کردم و همه چیز خیلی معمولی داشت پیش می‌رفت، تا اینکه رسیدم به فصل چهارم. و خب فصل چهارم روایت همان گمشده‌ی من بود که در صدر یافته بودمش و دوستش داشتم. چه شروع خوبی داشت و چقدر جمله‌ها و دغدغه‌ها انگار حرف‌های خودِ خودِ ما بودند در این روزگاری که همه چیز از اصالت تهی شده و رنگ به روی هیچ صبغة‌اللهی باقی نمانده است. 
نا، "ما"یی که گمش کرده‌ایم را خوب روایت می‌کند و محمدباقر صدری که ما شدن دغدغه‌اش بود و نهایتا قربانی همین ما نشدن شد از دریچه‌ی این‌ کتاب با خواننده خیلی خط و ربط پیدا می‌کند. 

خواندن فصل‌های آخر کتاب و کلا ورق زدن برگ‌های آخر زندگی شهید صدر همیشه و همیشه بسیار سخت و دردناک است و هر بار حسرت عمیقی به جانم می‌نشاند. 
با این حال، حیات شهید صدر و اندیشه‌ای که او تلاش کرد پرمایه و ریشه‌دارش کند، هنوز هم برای ما حرف دارد و هنوز هم برای هر انسانی سخن دارد.
        
                کتاب #سرزمین‌های_تکه‌تکه حاصل روایت‌هایی است که اسکات اندرسون خبرنگار نیویورک تایمز طی ۱۸ ماه سفر در خاورمیانه نوشته است. ۶ شخصیتِ واقعی از مصر و لیبی و سوریه و عراق و اقلیم کردستان عراق، شخصیت‌های اصلی این روایت مبسوط اویند. اندرسون طی این ۱۸ ماه با این افراد گفتگو کرده است و زندگی‌ آن‌ها را در پنج بخش خاستگاه، جنگ عراق، بهار عربی، ظهور داعش و مهاجرت دسته‌جمعی در کتاب آورده است. در هر بخش کتاب زندگی این افراد را در زمان‌های یکسان موازی با یکدیگر دنبال می‌کنیم و در متن این زندگی‌ها، وقایعی که در کشورهایشان جاری بود را در ملموس ترین قرائت ممکن_از زبان شهروندان و فعالین‌شان از یک عراقی داعشی تا یک فعال سیاسی لیبیایی و تا یک فرمانده‌ی کُرد_می‌خوانیم. 
اسکات اندرسون نقطه‌ی شروع همه‌ی ناآرامی‌های منطقه را حمله آمریکا به عراق در سال۲۰۰۳ می‌داند، لذا شروع روایت‌ها از همین زمان است و روایت تاثیراتِ غیربومی نیروهای ائتلاف بر جامعه عراق و ادامه‌ی ماجراها در باقی کشورها. 
 فرم کتاب جذاب و حیرت انگیز و پرکشش بود، این سبک پرداخت به چنین موضوعاتی واقعا کم است. البته همچنان آن نگاهی که یک انسان غربی سرش را به سمت راست می‌چرخاند و ما شرقی ها را می‌بیند در لایه لایه‌ی این داستان خودش را نشان میدهد و حتی آزاردهنده‌است. هرچند اندرسون تقریبا تمام تلاشش را کرده است که بی طرف روایت کند. 
پ.ن: مطلقا هیچ ردپایی از ایران در کتاب نمی‌بینیم. 
پ.ن۲: همچنان سرنوشت مصر برای ما عبرت‌انگیز و حیرت‌انگیز است.
        
                خیلی اتفاقی مطالعه‌ی کتاب نیم‌دانگ پیونگ یانگ با کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند هم‌زمان شد و من این هم‌زمانی را به فال نیک می‌گیرم. 

رضاامیرخانی چه تحت‌تاثیر فضای رسانه، و چه به طور خودآگاه، پا به کره‌ی شمالی گذاشت برای این‌که سرک بکشد و به ما بگوید اگر کره‌ی شمالی شویم، چه‌طور می‌شویم؟ اساسا آن‌جا که این‌قدر با چسب‌های مختلف به ما می‌چسبد چه‌جور جایی است؟ آیا واقعا همین‌قدر ترسناک است؟ آیا ما فقط یک گام برای کره‌شمالی شدن فاصله داریم؟ و هزار سوال دیگر که فقط در ذهن یک ایرانی می‌چرخد.‌ هیچ وقت ملت فرانسوی در مسیرش پالرزانِ کره‌شمالی‌شدن نمی‌شود. و همین‌طور ایتالیای و یونانی و.... 
این نزدیک‌ترین و ملموس‌ترین قرائت از کره‌ی شمالی برای ماست اما این ذهن ایرانی سوال‌های مهم‌تری را نادیده می‌گیرد. رضاامیرخانی عینک مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی به چشم می‌زند، نتیجه می‌گیرد آن انسان، آن حکومت را تاب می‌آورد و این انسان ایرانی چنان حکومتی را خیر. و من از همین‌جا با او مخالفم. با این نتیجه‌گیری یک‌سویه ما دچار خطای دید می‌شویم. اساسا با هر نوع نتیجه‌گیری یک‌سویه در مسائل اجتماعی و انسانی دچار خطاییم.

و این‌جا خطای ما این است که چرخه‌ی تاثیرگذاری ملت بر دولت و دولت بر ملت را یک‌ خطی می‌بینیم. آن دولت این مردم را شکل می‌دهد و این مردم آن دولت را مشروعیت می‌دهند‌. انقلاب‌ها و شورش‌ها و جنبش‌ها دقیقا جایی آغاز می‌شوند که این چرخه دچار گسست شود‌. 

انسان کره‌‌ی شمالی چند ده سال بیشتر عمر ندارد، تا پیش از آن ذیل یک اطلاق کلی‌تر_انسان کره‌ای_جمع‌بندی می‌شد. این چند ده سال چه کرده‌اند مردم؟ آیا فرهنگ اگر بدون دخالت بیرونی باشد این مسیر تغییر را به این سرعت می‌گذراند؟ نهادها، خاصه در این شکل حزبی و تشکیلاتی خودش در کره‌ی شمالی یک عامل موثرند، برای کاهش انگیزه، از بین بردن احساس نیاز به آزادی، بی‌هدفی و نهایتا رشدنایافتگی.

خود رضاامیرخانی نیز از قضا در صفحات آخر نیم دانگ رویِ متناقضی از هر آن‌چه در کل سفرنامه گفته‌است نشان می‌دهد. ( جهت جلوگیری از سنت رذیله‌ی اسپویل توضیح بیشتر نمی‌دهم!) 

با این حال مثل هر اثر دیگر امیرخانی حتما ارزش خواندن دارد و حتما نیاز است که به واقعیت‌های انعکاس یافته‌ از کره‌شمالی فکر کرد، اما نه با دیدگاه تک‌علتی. خاصه آن جا که روایت را در مقام تحلیل و بررسی آثار تحریم بر ایران و کره می‌نشاند، می‌تواند مشغولیت ذهنی مثبتی ایجاد کند.
        
                همه ی ما با لحظاتی در زندگی مواجه شده‌ایم که فرمان زندگی مان دست خودمان نبوده و عواملی که اختیار آن ها را نداشتیم در حال تاثیر گذاری بر زندگی ما بوده اند. بازداشتگاه صورتی درباره همین عوامل است. کتاب از سه بخش دنیای درون ما، دنیای میان ما و دنیای پیرامون ما تشکیل شده که در بخش اول آن عوامل هویتی مثل اسم، بخش دوم عوامل اجتماعی مثل نگاه ناظر دیگران و در بخش سوم از عوامل محیطی مثل جغرافیا میگوید. ایده ی اصلی و عنوان کتاب هم از تحقیقی که درباره تاثیر رنگ صورتی بر کاهش خشونت در زندان های آمریکا انجام شده، گرفته شده است. 
پرداختن و به رسمیت شناختن این عوامل جبری اتفاق جالبی است که ما را در مواجهه واقع بینانه با محیط زندگی و سرگذشت و آینده مان یاری میدهد اما مجموعا خواندن این ایده در غالب جستار چندان دلچسب نبود. یعنی اقلا من چندان نیازی به این مجموعه دلایل و مثال ها برای پذیرفتن جبرها ی حاکم بر زندگی مان نداشتم.

و در نهایت اگر قالب کتاب را قاطعانه جستار بدانیم باید بگویم به نسبت باقی جستارهای که تا کنون خواندم به خصوص جستارهای نشر اطراف چندان قوی نبود.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                گوش دادن کتاب‌های صوتی از آن دست کارهایی بود که سال‌ها در برابرش مقاومت میکردم. بیشتر از این باب که گوش دادن به صوت و آهنگ برای من مثل یک پوشش است که ضمنش در اعماق افکارم غوطه می‌خورم. برای همین تمرکزی روی متن آهنگ نمی‌توانم داشته باشم و کشش بیشتر از یک پادکست(آن هم جذاب و پرکشش) را ندارم.

اما دیدم نمی‌شود، زمان‌‌های زیادی داشتم که نمی‌توانستم ورق بزنم و چشم به خطوط داشته باشم. این زمان‌ها در زندگی‌ام زیاد بودند پیاده روی و آشپزی و کارهای هنری و ... . بالاخره تصمیم گرفتم امتحانش کنم و راستش نمره‌ی این امتحان بسیار بالا بود. 

کتاب مغازه خودکشی روایتی بسیار جذاب و طنزآلود و البته استعاری دارد که با صدای دلنشین و گویندگی هنرمندانه‌ی هوتن شکیبا بسیار جذاب‌تر شده بود. این ترکیب واقعا مخاطب را راضی می‌کند.
 با این وجود مغازه‌ی خودکشی روایت پیچیده‌ای نداشت و تمرکز زیادی نمی‌طلبید، نمی‌توانم این دو عامل را در اینکه توانستم کتاب را به طور صوتی به پایان برسانم نادیده بگیرم.
        

باشگاه‌ها

باشگاهی برای نوجوانان

260 عضو

سه دقیقه در قیامت: تجربه ای نزدیک به مرگ

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

                آلتین دختر تایماز خان (شاه) است و آتلی را دوست دارد اما مگر دختر شاه می‌تواند با چوپان شاه ازدواج کند؟! حتی اگر بشود آبروی شاه و شاه خانم به فنا رفته!آنها میان دوراهی قرار گرفته اند بعد از ماجراها داشلی (پسر یکی از والا مقام ها) تصمیم گرفت با آتلی بجنگد و هرکس ببرد آلتین شایسته او است.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

شما هم؟!

شما هم بعضی وقت ها از هیاهوی زندگی جا می مانید؟! احساس می کنی دو قدم عقب رفته ای و‌ داری یک قصه شلوغ و پررفت و آمد را می بینی؟ و احساس می کنی که قصه است و‌آب و تابش بیشتر از واقعیت؟!

کتاب‌های مرتبط 1

مهمانسرای دو دنیاشهر غصهغول بزرگ مهربان

کتاب‌های صوتی خوب به انتخاب یک کتابِ صوتی ندوست!

10 کتاب

چند سالی هست که کتاب‌های صوتی به‌خاطر مزیت‌های زیادشون و البته سازگاری‌شون با سبک زندگی مدرن، همه‌گیرتر شدن؛ اما من همیشه با کتاب‌های صوتی مشکل داشتم. اصلی‌ترین مشکلم هم اینه که موقع گوش دادن به کتاب‌های صوتی، تمرکز برام سخته. با این حال طی این یکی دو سال، سعی کردم بیشتر به این نوع از کتاب فرصت بدم و دیدم برای بعضی از کتاب‌ها اتفاقاً خیلی خوبه؛ برای اونایی که متن روانی دارن، پیچیدگی‌های فکری‌ادبی عجیب‌غریبی ندارن، پیوستگی متنشون جوری نیست که حین گوش کردن، نیاز به پردازش حجم اطلاعات زیادی داشته باشن یا حین خوندن لازم نباشه برگشت به عقب و چیزی رو مجدد بررسی کرد. این مقدمه‌ای بود بر انگیزۀ من برای ساختن این فهرست؛ که اگر افراد دیگه‌ای هم مثل من با کتاب صوتی میونۀ خوبی ندارن، شاید با این کتاب‌ها بتونن تا حدی باهاش آشتی کنن. چون به هر حال مزیت‌های خیلی زیادی داره. چند نکته: 🟢 برای انتخاب این کتاب‌ها دوتا موضوع رو در نظر گرفتم: اول اینکه خودم کتاب رو دوست داشته باشم و دوم اینکه علاوه بر خوب بودن اجرای نسخۀ صوتیش، متن کتاب با توضیحاتی که قبل دادم، مناسب کتاب صوتی باشه و اگه ترجمه بود، ترجمه‌اش هم خوب باشه. 🟢 کتاب‌هایی که اینجا اضافه می‌کنم، ممکنه از هر ژانر و ردۀ سنی‌ای باشن. 🟢 قرار نیست این فهرست به همین تعداد کتاب محدود باشه، هر زمان که کتاب صوتی خوبی بشنوم که فکر کنم مناسب این فهرسته، اضافه‌اش می‌کنم. 🟢 بعضی از کتاب‌ها ممکنه چندین نسخۀ صوتی داشته باشن که برای رفع ابهام، اینجا مشخص می‌کنم که برای اون‌ها کدوم نسخه رو شنیدم و اگر کتابی رو اینجا ذکر نکردم، منظورم نسخۀ صوتی رسمی با ترجمه‌ایه که توی این فهرست اضافه شده: 1️⃣ گلستان سعدی، نسخۀ نوین کتاب گویا، به روایت احسان چریکی و الهام نامی

            

کتاب را در فیدیبو جستجو کردم .چند بار .بدون اینکه کتاب را بخرم. طرح جلد کتاب هیچ جذابیتی برایم نداشت.فونت نگارش نام کتاب و گرافیک کار،ناخوانا و زشت به نظر می رسید.
به نظر می آمد جز آن دسته کتاب‌هایی است که سالها پیش برای نوجوانان چاپ شده و حالا دارم یک نسخه زیر خاکی آن را می بینم.ولی خبری از نسخه جدید نبود.

این کتاب همین اواخر توسط نشر اطراف چاپ شده است.سعی کردم به ناشر اعتماد کنم و با پیش زمینه ذهنی خوب کتاب را شروع کردم.

داستان،داستانی قصه گو است و به مخاطب می فهماند شبیه داستان سندباد یا هزار و یک شب در گوشه مبل بخزد و غرق عجایب دنیای قدیم شود.
حدود بیست درصد ابتدای کتاب به شرح روستایی عجیب می پردازد و سپس شخصیت وارد غصه می شود.
از همینجا کشش داستانی کم می شود.مخاطب متصور است با شروع سفرهای شخصیت تعلیق و جذابیت روایت بالا رود ولی هیچ کدام از وقایعی متعددی که پیرنگ داستان را شکل می دهند ،مخاطب را راضی نمی کند.
اتفاقات خارق العاده نیست در صورتی که سبک قصه گویی کتاب او را متوقع کرده است که هیجان بیشتری طلب کند.
تدریجا شباهت وقایع سبب کسالت خواننده می شود. شخصیت مدام در حال جا به جایی است.
نویسنده وارد جزئیات نمی شود.داستان یک خاطره گویی کلی است.و اشخاص به شکل داستان پردازی های امروزی،شخصیت خاصی برای معرفی ندارند.

بگذارید با ادبیات داستانی ایراد کار را بگویم.
پیرنگ با وقایع متعدد و کم عمق گسترده شده است در صورتی که نویسنده می توانست با تعداد وقایع کمتر ولی عمیق تر،جذاب تر و با جزئیات بیشتر خود را نجات دهد.

نکته جدیدی که در این کتاب چشم گیر است توجه به جنس زن و دختر در خلال داستان ماجراجویانه است.این سبک داستانها بیشتر پسرانه است و کنش های قهرمانانه  در جنس پسران دیده می شود.دختران عموما  در پشت شخصیت مرد ایستاده اند یا منفعل هستند اما در این داستان این‌گونه نیست.
دختر جسارت می کند حرکت می کند از هوش خود برای مشکلاتش استفاده می کند و اگر در جایی به جنسیت او توجه شود به خاطر دانایی اوست و بر وجوه زنانه اش تاکید نمی شود.این نوع نگاه که ارزش های دیگری را در دختران مورد توجه قرار می دهد بسیار ارزنده است و جز ارزش های این کتاب است

کتاب مناسب نوجوان ۱۲ تا ۱۸ سال است.


#سفر
#ماجراجویی
#دریانوردی
#داستان_قصه_گو
#خاورمیانه
#شمال_آفریقا
#هند
#جنوب_اسپانیا
          
            این کتاب رو میشه خیلی زود تموم کرد. 
داستان مردی میانسال که از همون اول سعی میکنه شما رو با خاطره ای مرموز به گذشته ببره. 
رده سنی کتاب برای نوجوانه و بنظرم بدرد گروه های سنی پایین تر میخوره. تعلیق متناسبی داره‌ از این جهت که سعی میکنه با داستان قلعه جنی و باورپذیر کردن این داستان شما رو متقاعد کنه که هم واقعیه و هم اینکه کنجکاو شین، تهش چی میشه. 
کتاب روایت گر شخصیت خوبیه.از این جهت که با تمام تلاشش سعی میکنه شخصیتهای داستانشو خوب براتون روایت و توصیف کنه _هرچن. ناگفته نمونه خود این کار ، وسطای کتاب، حوصلتونو سر میبره_
نویسنده سعی میکنه با کوتاه کوتاه کردن فصل ها و هر بار با اشاره به نقطه عطف داستان یعنی قلعه و دلیل ترسش.. مخاطب رو با خودش همراه کنه. 
شاید باید بگم، بهترین قسمت کتاب که اونو از رده متوسط درمیاره، پایان بندیشه که تصور شما رو بهم میزنه و متفاوت بودنش و تغییر سیر خطیش باعث میشه یهو ژانر براتون معنا دار بشه. 
به طور خلاصه: 
فضا سازی ++++
شخصیت پردازی +++
تعلیق ++
پایان ++++
لحن +++