بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سفر به گرای 270 درجه

سفر به گرای 270 درجه

سفر به گرای 270 درجه

3.8
165 نفر |
60 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

35

خوانده‌ام

317

خواهم خواند

73

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

"سفر به گرای 270 درجه" کتابی است به قلم "احمد دهقان" که با نگاهی جدید و متفاوت به جنگ، توانسته توجه مخاطبین را به خود جلب کند. این اثر که تا کنون به چندین زبان زنده ی دنیا بازگردانی شده، یکی از مهم ترین آثار ادبیات پایداری کشور است که توانسته جوایز بسیاری را نیز در میان کتاب های حوزه ی دفاع مقدس و ادب مقاومت از آن خود کند. جنگ و مقاومت مساله ای است که اکثر مردم دنیا چه به طور مستقیم و چه با تبعات آن دست و پنجه نرم کرده اند. بنابراین نمود جنگ و پایداری در دنیای ادبیات نیز امری طبیعی است. جلوه ی جنگ در ادبیات می تواند هم به شکل بازنمایی واقعیات و تبعات و تلفات آن و در واقع پرداختن به جنبه ی مخرب آن باشد و هم به شکل زیبایی و شکوهی که از مقاومت در راه آرمان ها پدیدار می شود. این مساله بعد از جنگ هشت ساله ی ایران و عراق، جایگاه ویژه ای در ادبیات فارسی پیدا نمود و "سفر به گرای 270 درجه" از "احمد دهقان" یکی از درخشان ترین جلوه های ادب مقاومت در تاریخ ادبیات ایران است. روایتگر قصه خود نویسنده است و این روایت را با چاشنی طنز و سرخوشی همراه می کند. ناصر که برای مرخصی تحصیلی برگشته، بعد از شرکت در امتحانات با بچه محلش، علی به جبهه ی جنگ برمی گردد. اتفاقات زیادی در جبهه رخ می دهد که گاه شیرین و طنازانه است و گاه واقعیت موحش و دهشتناک جنگ را به تصویر می کشد. اما در پس تمام اتفاقات تلخ و شیرینی که رخ می دهد، "احمد دهقان" تا انتها منادی امید به زندگی و جنگیدن برای آن باقی می ماند.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سفر به گرای 270 درجه

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به سفر به گرای 270 درجه

خانواده من و بقیه حیواناتخداحافظ گاری کوپرلیدی ال

سیاهه‌ی صدتایی رمان

100 کتاب

اولا صد تا بيش‌تر شد، گفتيم صد و ده تا بشود تيمنا و تبركا، آن هم نشد! مي‌توانيد خودتان تا صد و ده را پر كنيد. ثانيا براي بعضي از كتاب‌ها كه ترجمه‌هاي متعدد داشت، ترجمه‌ي به‌تر را -به انتخابِ خودم!- برگزيدم. ثالثا نه كسي با خواندنِ رمان بي‌دين مي‌شود، نه دين‌دار، اين هر دو، كارِ آخوند است! رابعا اين‌چنين سياهه‌اي را آن‌چنان كه پيش‌تر گفته‌ام، قديم‌ها ناصرزاده‌ي عزيز به ما -به دوستانم و نه به من!- پيش‌نهاد كرده بود، اما از آن‌جا كه سياهه‌ي وي را نيافتم، سياهه‌ي خود را نوشتم، كه يحتمل حذف و اضافاتي دارد. خامسا شايد بعضي از رمان‌هاي تازه منتشر شده مثلِ "سورِ بز" از دستم در رفته باشند، اما از آن‌طرفِ قضيه شايد بعضي از رمان‌هاي قديمي را نيز فراموش كرده باشم، مثلِ "هكلبري فين" يا "تام ساير". اين به آن در. سادسا در اين سياهه‌ي رمان، كتاب‌هايي وجود دارند كه اصالتا رمان نيستند، مثلِ "هفت روزِ آخر" رضا بايرامي. سابعا اگر پنج دقيقه‌ي ديگر به من وقت مي‌دادند، نامِ بيست رمانِ ديگر را اضافه مي‌كردم، و يحتمل نامِ ده كتاب را نيز حذف. اما به هر رو شما مي‌توانيد مطمئن باشيد كه از اين صد و اندي، دستِ كم پنجاه تا را بايد (حتا در دورانِ سپري‌شده‌ي بايدها و نبايدها!) بايد خواند... ثامناً -كه خيلي سخت است- همان هشتماً! بعضي از جاهاي خالي را كه بدجوري توي ذوق مي‌زد با توضيحاتي بي‌ربط پر كرده‌ام. ترتيب هم كاملا تصادفي است. تاسعاً اين قلم آن‌قدر از استعداد و فروتنيِ توامان برخوردار مي‌باشد كه كارهاي خودش را در اين سياهه نياورده باشد. منتقدانِ گرامي بي‌جهت دنبال‌شان نگردند!!! رضا امیرخانی، اردیبهشت 1397 *هشت‌تایش اینجا جا نشد: سنگ صبور (صادق چوبک)، بارون درخت نشین (ایتالو کالوینو)، سنگ‌اندازان غارِ کبود (داوود غفارزادگان)، روی ماه خداوند را ببوس (مصطفا مستور)، مرغان شاخسار طرب (کالین مک کالوی)، صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)، مجمع الجزایر گولاک (الکساندر سولژنیتسین)، مسخ و درباره‌ی سمخ (کافکا و ناباکوف).

آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزار ساله شاهنامه در آذربایجانملت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نص و سنتقطارباز: ماجرای یک خط

صد کتاب سدهٔ اخیر (سالی یک کتاب)

88 کتاب

نه ریویو می‌نویسم، نه متن حلاجی‌شده و تحلیلی. به قول نظامی‌ها فعلا دنبال عملیات نیستم، بیشتر دارم شناسایی می‌کنم. انتخاب‌هایم یقینی است؟ نمی‌دانم؛ ولی باورپذیر است. معیار انتخابم مهم بودن اثر در امروز مملکت است و پیوند محکم آن با هویت امروز ایرانی‌ها و اگر اینها صادق نباشد فرم اثر هم ناقص می‌ماند. کتابهای تخصصی از دایره این انتخاب بیرون هستند، کتاب‌های ابتر و در زمان مانده هم همین طور. غالب کتابهای انتخابی خوبند، ولی گاهی چیزهایی مثل غربزدگی آل‌احمد خیلی مهم و هنوز مسئله هستند اگرچه بد باشند. (چند تایش در به‌خوان نیست؛ از جمله مادران و دخترانِ مهشید امیرشاهی) ۱۳۰۱: افسانه، نیما یوشیج ۱۳۰۲: باغ بهشت، نسیم شمال ۱۳۰۳: دیوان عارف، عارف قزوینی ۱۳۰۴: کلید استقلال اقتصادی ایران، احمد متین دفتری (در به‌خوان نیست) ۱۳۰۵: ایران‌شاه، ابراهیم پورداود ۱۳۰۶: ایران باستانی، حسن پیرنیا ۱۳۰۷: حافظ تشریح، عبدالحسین هژیر ۱۳۰۸: تاریخ ادبیات ایران، جلال‌الدین همایی (در به‌خوان نیست) ‍۱۳۰۹: از پرویز تا چنگیز، حسن تقی‌زاده ۱۳۱۰: سیر حکمت در اروپا، محمدعلی فروغی ۱۳۱۱: یک سال در آمریکا، عیسی صدیق ۱۳۱۲: تاریخ ایران، عباس اقبال آشتیانی (در به‌خوان پیدایش نکردم) ۱۳۱۳: بیست مقاله، محمد قزوینی ۱۳۱۴: جنگ ده سالهٔ ایران و روس، جمیل قوزانلو ۱۳۱۵: پیام من به فرهنگستان، محمدعلی فروغی ۱۳۱۶: پیامبر، زین‌العابدین رهنما (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۷: تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی (در به‌خوان نیست) ۱۳۱۸: غزالی‌نامه، جلال‌الدین همایی ۱۳۱۹: تاریخ مشروطهٔ ایران، احمد کسروی ۱۳۲۰: دیوان اشعار، پروین اعتصامی ۱۳۲۱:‌ کلید فهم قرآن، شریعت سنگلجی ۱۳۲۲: بازیگران عصر طلایی، ابراهیم خواجه‌نوری ۱۳۲۳: امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت ۱۳۲۴: التفاصیل، فریدون توللی (در به‌خوان نیست) ۱۳۲۵: لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا (مهم‌ترین کتاب قرن) ۱۳۲۶: سبک‌شناسی، محمدتقی بهار (در به‌خوان نیست!) ۱۳۲۷: سه تار، جلال آل‌احمد ۱۳۲۸: تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، محمود محمود ۱۳۲۹: خاطرات و خطرات، مهدی‌قلی هدایت (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۰: تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی ۱۳۳۱: هرمزدنامه، ابراهیم پورداود ۱۳۳۲:‌ سفری به مسکو، محمود تفضلی (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۳: امثال قرآن، علی‌اصغر حکمت ۱۳۳۴: مکتب‌های ادبی، رضا سیدحسینی ۱۳۳۵: زمستان، مهدی اخوان‌ثالث ۱۳۳۶: تاریخ فرهنگ ایران، عیسی صدیق (در به‌خوان نیست) ۱۳۳۷: برگزیده داستان‌های شاهنامه، احسان یارشاطر ۱۳۳۸: معصوم پنجم، جواد فاضل ۱۳۳۹: قلمرو سعدی، علی دشتی ۱۳۴۰: نبردهای محمد، نصرت‌الله بختورتاش ۱۳۴۱: غرب‌زدگی، جلال آل‌احمد (ضروری‌ترین مضّر) ۱۳۴۲: ایلخچی، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۳:‌ خسی در میقات، جلال آل‌احمد ۱۳۴۴: سواد و بیاض، ایرج افشار ۱۳۴۵: اهل هوا، غلامحسین ساعدی (در به‌خوان نیست) ۱۳۴۶: دیوان اشعار، شهریار ۱۳۴۷: توپ، غلامحسین ساعدی ۱۳۴۸ سووشون، سیمین دانشور ۱۳۴۹: در عین حال، نجف دریابندری ۱۳۵۰: سوگ سیاوش، شاهرخ مسکوب ۱۳۵۱: رستم و اسفندیار در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن ۱۳۵۲: ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، فروغ فرخزاد ۱۳۵۳: همسایه‌ها، احمد محمود ۱۳۵۴:‌ جشن‌ها و آداب و معتقدات زمستان، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی ۱۳۵۵: فرهنگ علوم انسانی، داریوش آشوری ۱۳۵۶: آسیا در برابر غرب، داریوش شایگان ۱۳۵۷: کلیدر، محمود دولت‌آبادی ۱۳۵۸: قصه‌های مجید، هوشنگ مرادی کرمانی ۱۳۵۹: اوراق تازه‌یاب مشروطیت، ایرج افشار ۱۳۶۰: آشفتگی در فکر تاریخی، فریدون آدمیت ۱۳۶۱: زمین سوخته، احمد محمود ۱۳۶۲: صحیفه امام، سیدروح‌الله خمینی (این کتاب هم در به‌خوان نیست که البته طبیعی است! توی هیچ کتاب‌فروشی این‌وری آن‌وری هم دیگر نیست!) ۱۳۶۳: غم‌های بزرگ ما، رضا براهنی ۱۳۶۴: خاطرات الهیار صالح، سیدمرتضی بشیر ۱۳۶۵: دفتر ایام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۶: با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ، نادر ابراهیمی ۱۳۶۷: تاریخ ایران بعد از اسلام، عبدالحسین زرین‌کوب ۱۳۶۸: بزم‌آورد، عباس زریاب خویی ۱۳۶۹: نقطهٔ رهایی، گلعلی بابایی ۱۳۷۰: قبض و بسط تئوریک شریعت، عبدالکریم سروش ۱۳۷۱: نخست‌وزیران ایران، باقر عاقلی ۱۳۷۲: مدار صفر درجه، احمد محمود (کولاک رمان فارسی) ۱۳۷۳: زوال اندیشهٔ سیاسی در ایران، جواد طباطبایی ۱۳۷۴: نامه‌های دکتر مصدق، محمد مصدق  ۱۳۷۵:‌ سفر به گرای ۲۷۰ درجه، احمد دهقان ۱۳۷۶: یادداشت‌های روزانه، مهدی بازرگان (در به‌خوان نیست) ۱۳۷۷: در کارگاه نمدمالی، خسرو شاهانی ۱۳۷۸: مجموعه اشعار، احمد شاملو (بهترین شاعر معاصر) ۱۳۷۹: همپای صاعقه، گلعلی بابایی و حسین بهزاد ۱۳۸۰: بحران رهبری نقد ادبی و رساله حافظ، رضا براهنی ۱۳۸۱:‌خانهٔ دایی یوسف، اتابک فتح‌الله‌زاده ۱۳۸۲: سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی، جواد طباطبایی ۱۳۸۳: شب ژنرال‌ها، خسرو معتضد ۱۳۸۴: ما و راه دشوار تجدد، رضا داوری اردکانی ۱۳۸۵: تاسیان، هوشنگ ابتهاج ۱۳۸۶: دستور زبان عشق، قیصر امین‌پور ۱۳۸۷: سورهٔ انگور، علیرضا قزوه ۱۳۸۸: مجموعهٔ اشعار، حسین منزوی ۱۳۸۹: نفحات نفت، رضا امیرخانی (امیدوارکننده‌ترین مأیوس) ۱۳۹۰: با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی ۱۳۹۱: در پایتخت فراموشی، محمدحسین جعفریان ۱۳۹۲: روزنوشت؛ یادداشت‌های روزانه شهید حسن باقری، احمد دهقان ۱۳۹۳: گزیده اشعار، علی معلم دامغانی (متفکرترین شاعر معاصر) ۱۳۹۴: فرهنگ فیلم‌های جنگ و دفاع ایران، مسعود فراستی (کامنت‌های مؤلف کتاب را ماندنی می‌کند) ۱۳۹۵: تأملی دربارهٔ ایران، جواد طباطبایی (مشکل ایران چیست؟ درد کجاست؟) ۱۳۹۶: آدم ما در قاهره، محمد قائد ۱۳۹۷: قطارباز، احسان نوروزی ۱۳۹۸: ملت، دولت و حکومت قانون، جواد طباطبایی (اصل بحث اینجاست؛ مصنّف دردِ تن را بهانه کرد تا بیشتر بهش نپردازد)  ۱۳۹۹: آذربایجان و شاهنامه، سجاد آیدنلو ۱۴۰۰: مادران و دختران، مهشید امیرشاهی (بهترین نویسندهٔ زن ایرانی؛ حسن ختام سیاهه) (متأسفم که این کتاب در به‌خوان نیست)

پست‌های مرتبط به سفر به گرای 270 درجه

یادداشت‌های مرتبط به سفر به گرای 270 درجه

            میگن وسط دعوا حلوا خیرات نمیکنن
جنگ خطرناکترین، بزرگترین و بدترین نوع از دعواست
مزه شوری خون، بوی گس باروت در کنار بادام تلخ و سیر ، خاک خاک و خاک.
استرس، ترس، استتار ، نقشه، فریب، نیرنگ 
حواستان باشد 
دستور العمل پخت و پز یا درس اخلاق نیست 
واقعیاتی ست که در طول جنگ این دعوای بزرگ و خطرناک بشری مثل نقل و نبات پخش می‌شود 
دفاع مقدس در این عرصه سوژه‌ای با گیرایی بسیار بالا و دارای اثرگذاری بالاست که بخشی از تاریخ ایران تلخ ایران عزیز را رقم زده است .
گرچه درس هایی از این دوران آموختیم 
که ظاهرا مردم این درسها را بیشتر یاد گرفتند 
چون با نگاه به دورنمایی از مسئولینی که خیلی هاشان در این دوران حضور داشتند میابیم که تاثیر و درس و عبرت آموزی در غالبشان از این دوران دیده نمی‌شود 
بگذریم حوصله بحث از سیاست و نقد زمان نیست
این کتاب در میان آثار منتشر شده در موضوع دفاع مقدس و همچنین آثاری که از دفاع مقدس من خواندم نمره قابل توجهی دریافت می‌کند. 
چرا که بسیاری از کتاب‌های در این موضوع با در نظر نگرفتن اصول نوشتاری و فنی باعث شدند که سوژه تاثیری نگذارد و کتاب ماندگار نشود 
اما این‌کتاب در نوع خودش (با نگفتن و نشان دادن، با ساختار تقریبا مناسب داستان ، با روایت گری اول شخص) توانست در این موضوع یادگار بماند.
اولین کتابی بود که در ۰۳ خواندم.
از دست اندرکاران حلقه کتابخوانی مبنا تشکر میکنم بابت انتخاب این کتاب.
۶ / فروردین / ۱۴۰۳
🔅اولین کتاب سال ۰۳
          
            احمد دهقان یک رزمنده است. جنگ را می شناسد.با تک تک سلول‌های بدنش وحشت میدان نبرد را لمس کرده،صدای توپ و خمپاره را شنیده، لحظه شهادت  را به چشم دیده  است ، بوی خون بینی اش را پر کرده و  مزه‌ی خاک جبهه  دهانش را چشیده است.
اگر کسی که خود شرایط جنگ را درک کرده،ننویسد،چه کسی باید شجاعت و ایمان رزمندگان ما را ثبت کند؟ اگر  یک رزمنده شب عملیات را توصیف نکند،تخیل کدام نویسنده ما را به تجربه‌ی واقعیت سنگین جنگ رهنمون می سازد؟
روزی که مجاهدان هشت سال دفاع مقدس ،خسته از نبرد، نفس تازه می کردند،قلم هایی که توان نداشت، تولیدات بی کیفیت و کلیشه‌ای از جنگ و جبهه تولید کرد که علاوه بر خراب کردن ذائقه خوانندگان،بستن دروغی بزرگ به ساحت این دلیر مردان بود.
کسانی که در حوزه‌ی تصویر فقط با آوردن چند هنرپیشه با ریش بلند و نشان دادن چند سرباز عراقی زبون و ترسو،جنگ را به ما شناساندند،در حق رزمندگان جفا کردند.

در سفر به گرای ۲۷۰ درجه می توان با چهره خشن جنگ بدون روتوش روبرو شد. صحنه هایی که به مدد قلم تصویر ساز نویسنده چنان زنده اند که گویی تک تک آنها به وضوح دیده می شود. دهقان بدون شعار زدگی و گفتن و مرثیه سرودن و روضه خوانی برای تلخی های جنگ،با زبانی ساده و روان آنچه در چند روز قبل و بعد از عملیات گذشته است روایت می کند.
گاهی صحنه های داستان چنان تکان دهنده است که خواننده چاره ای جز اشک ریختن ندارد.
ما در تصور اشتباهی که در سینما و ادبیات مقاومت و پایداری رقم زدند،جنگ را شلیک چند گلوله و توپ و تانک می دانستیم و رزمندگانی که الله اکبر گویان صف بلند اسرای عراقی را همراهی می کنند.
خبری از آن روی سکه نداشتیم.خبری از ترس، نگرانی، غم از دست دادن،گرسنگی و تشنگی،دیوانگی و بقیه مصائب نبود.رزمندگان کامل و بی نقص بودند.همگی در حد یک قهرمان  تمام عیار.
اما دهقان رزمندگانی عادی از میان مردم را به صحنه واقعی جنگ می برد  و ادبیات پایداری حقیقی را قلم می زند.
رزمندگانی که با وجوه مختلف شخصیت هر کدام آشنا می شویم و نقاط ضعف و قوت آنها را می بینیم و آن تصور ماورایی که همه رزمندگان در حد اعلای ایمان  بودند و جنگ آنقدر هم سخت نیست،اصلاح می شود.
این کتاب علاوه بر جوایز متعدد به چندین زبان مختلف ترجمه شده است و اثری است درخشان که تاریخ شفاهی جنگ را زنده نگه می دارد. 
مناسب هیچ گروه سنی نوجوان نیست. توصیه می شود بزرگسالان خواندن این کتاب جذاب را از دست ندهند.


          
سودآد

1402/12/18


بوی خون ت
            
بوی خون توی دماغم پیچیده،هر برگی که می‌زنم هر سطری که می‌خوانم،بوی خون می‌دهد،بوی خون ماهی هایی که آرام روی آب خوابیده اند.بوی خون ماهی هایی که روی خشکی روی هم تلنبار شده‌اند.
ناصر همه را گفت؛از تلنبار شدن جنازه ها روی هم،از شنی که از روی جوانی رد شد.از جا گذاشتن هم سنگری که زنده است! نفس هایش را می‌بینی,اما به قول اصغر:«کاریش نمیشه کرد».ازچشم های رسول که دیگر آن چشم های سبز نیست.حالا رنگش با هر خمپاره ای که کنارش می ترکد تغییر می کند.
دلم برای آمیرزا تنگ می‌شود برای آن تیکه های  تند و تیزش. برای آن تلافی های ضربتی.
دلم جایی میان سنگر هایی که مهدی در محاصر کنده بود جامانده. این دفعه فکر نکردم آن آدمهای سنگر، خیلی از من دورند.ناصر، میرزا ،علی،مهدی...همه مثل من بودند، مثل ما بودند. ترسیده بودند،خسته بودند،جنگ را دوست نداشتند. 
قهرمان های من همه ی شماهایید.همه ی شماهایی که مثل رسول از ترس خشکتان زد. مثل آن یکی که از ترس خودتان را خیس کردید.قهرمان هایی که من دیدم، می‌ترسند ولی پا پس نمی کشند. می‌ترسند ولی می مانند.
ساعت۲۱و۳۰دقیقه شب است.از شیفت برمی گردم.در را باز می کنم. هُرمِ داغِ بخاری به صورتم می خورد.صدای ترکیدن چیزی را می شنوم. چشم می گردانم. دنبال لوطی برهنه ی آر پی جی زن می گردم.پیدایش نمی کنم.تلوزیون است.  آتش نشانی درباره‌ی چهارشنبه سوری و نباید های ترقه و آتش بازی می گوید.ناصر، مهدی، علی،لوطی ، رسول وآمیرزا رفته اند.حالا من ماندم ومن...

راستی بچهای گرای۲۷۰درجه، یک سوال؛
پس چرا با تو غریبه است نسل بی خاطره ی من
یادمون نیست که چجوری واسه همدیگه می مردن...‌
          
"سفر به گر
                "سفر به گرای ۲۷۰ درجه"، سفری آرام و باطمانینه، همراه با شخصیت اصلی کتاب به جبهه و حضور در یک عملیات است. نویسنده تلاش کرده‌است با انتخاب برشی کوتاه و چند روزه از زندگی ناصر، به ما این امکان را بدهد تا از دریچه‌ی نگاه یک نوجوان و رفقایش به جنگ نگاه کنیم و با درونی‌ترین و بی‌آلایش‌ترین احساسات یک رزمنده‌ی نوجوان همراه شویم، آنچه جنگ بر سر یک انسان می‌آورد را از زاویه‌ای بسیار نزدیک و از دل ماجرا به تماشا بنشینیم و با گوشت و پوستمان لمس کنیم. آنچه در این رمان اهمیت دارد، طراحی هوشمندانه‌ی عملیات‌ها، شخصیت فرماندهان، فرهنگ ایثار و گذشت و ده‌ها سوژه‌ی دیگر که تا کنون در کتاب‌های مربوط به هشت سال دفاع مقدس با آنها روبرو بودیم نیست. در این کتاب ما با ناصری مواجهیم که از جلسه امتحان توی مدرسه بلند شده و پا به خشن‌ترین معرکه‌ی انسانی، یعنی "جنگ"می‌گذارد. در این سفر، نویسنده با توصیفات دقیق و پویا و فضاسازی مناسب _و البته گاه کند و تکراری_ آنچنان ما را با ناصر همراه می‌کند که ما هم با او با صدای انفجار، سرازیر می‌شویم توی خاکریزها، عبور ترکش از بیخ لاله گوشمان را حس می‌کنیم، بوی خون و باروت، دلمان را آشوب می‌کند، سوز سرما زیر تنمان می‌رود و در خودمان مچاله می‌شویم،  خرده بیسکوییت‌های یادگاری رویا را لای انگشت‌هایمان به هوا می‌پاشیم، با رفتن علی و مهدی و اصغر، غمی عمیق روی دل‌مان سنگینی می‌کند و پشت دژ، در محاصره دشمن، تصور می‌کنیم آخرین دقایق عمرمان را می‌گذرانیم. و این درک عمیق و تجربه نزدیک از حال و هوای نوجوانانِ جنگ، چیزی است که کتاب را از هم‌سنخانش متفاوت کرده‌است.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.