نرگس سادات فاضلی

نرگس سادات فاضلی

@Zoreyeh_Sadat

27 دنبال شده

9 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        قطرِ کتاب به ۵سانت هم نمیرسد اما هربار که کتاب را باز کردم با تمامِ قد ۱۷۰سانتی ام در جریانِ جاریِ آن غوطه ور شدم. 
 در سطری  دست هایم به سوی تریلیِ حاملِ ضریح دراز شدند، در بین کلماتی پاهایم بی اراده باازدحامِ مردم همراهند، در صفحه بعد در اتوبوسِ همراهان، میانِ جمعِ خسته اما شاداب به خاطره هایشان میخندم و نگاهم به حاج محمد است که در سکوت به امور درونی اتوبوس میپردازد، در روز دیگر درون ضریح گوشم به بحث هایِ مسئولین و.. ست و دل توی دلم نیست تا رفتنِ زمینیِ تریلی تصویب شود.میبینی هنرِ نویسنده که با روایتِ عشق ترکیب شود چه می آفریند؟!حتی باوجود تکرارِ مکررات هم تمایلم به ادامه کاسته نشد. 
صفحات پایانی کتاب جمع اضداد شد در من، ازطرفی دلم خنک شد با خنک شدن دلشان و از طرفی دلتنگی ام و.. بماند. 

کتاب و ماجرایِ انتقالِ ضریح ،مصداقی ست بر حقیقتِ"حُبُّ الحُسَینِ یَجمَعُنا".

دروغ چرا، نگاهی حرفه ای به فرم کتاب نداشتم، هربار احساساتم درگیر میشدند، اگر هم نکته قابل توجهی بود،من سرم جای دیگر گرم بود. 

      

2

فعالیت‌ها

به کودکی که هرگز زاده نشد

1

زخم داوود
          "فراموش کردن و فراموش شدن، این معنای فلسطینی بودنه.."

کتاب، داستان زندگی چهار نسل از یک خانواده‌ی فلسطینی، در طول سال‌های ۱۹۴۱ تا ۲۰۰۲ است..
(اثری است که در قالب رمان خواننده را از حيث تاريخی مي‌تواند به جنايت‌های رژيم صهيونيستی نزديک کند ولی زیاده گویی ندارد..)
خانواده ای که در طول کتاب بارها تکه پاره شد
هربار که بهم رسیدند با جنایت و قتل عامی از هم جدا شدند..
داستان درمورد یک خانواده است، در روستایی آرام که روزی سرنوشت تلخی به سراغشان میاید..
زندگی را از آن ها می‌گیرد 
و برای همیشه، از بیخ و بن کنده و فراموش می‌شوند و کم کم در جهان محو می‌شوند..

این کتاب داستان جنگ، داستان وحشي‌گری های صهیونیست، داستان عشقی آتشین، داستان سرنوشتی مرگبار و.. است.
داستان بچه هایی است که لابه لای دیوانگی های دنیا بزرگ می‌شوند و درآخر زنده به گور یا راهی گور های دسته جمعی می‌شوند!

این حقیقتی است انکار ناپذیر؛
اسرائیلی ها، تاریخشان را روی استخوان‌های فلسطینی ها نوشتند..
فلسطینی ها به یهودی ها پناه دادند ولی یهودی ها اونهارو می‌کشتند :)

جایی در کتاب نوشته بود:
"مگه میشه دنیا این همه کشت و کشتار رو نبینه؟
نمیشه دنیا این همه وحشی گری رو ببینه و سکوت کنه.."
کاش واقعا دنیا چشم بر روی این همه جنایت نبسته بود!
کاش از قتل عام صبرا و شتیلا نگفته بود
کاش هیچی رو شرح نداده بود
کاش هنوزم نمی‌دونستم..


نمیدونم بر چه اساسی باید به کتاب امتیازی بدم ولی؛
_ترجمه‌ی ساده و روانی دارد
_کتاب را بخوانید، اگر روحیه حساسی دارید با صبر و آهسته آهسته بخوانید، ولی حتما بخوانید :)
در آخر، کتاب را اصلا به نوجوان ها توصیه نمی‌کنم!
        

60

بی نهایت بلند و به  غایت نزدیک
          گفت 《دنیا جای وحشتناکی نیست》
《اما پر از آدم‌های وحشتناک است!》

از مرگ، گفتن و خواندن همیشه برایم سخت است، چه برسد به آنکه بخواهم، داستان پسر بچه‌ای که پدرش را از دست داده دنبال کنم!
اینجا قرار است فقط درمورد بخشی از کتاب که بسیار دوستش داشتم بنویسم!

این کتاب درکل درمورد دست و پنجه نرم کردن بازماندگان با رنج های پس از حوادث است..
گاهی این بازمانده پسربچه‌ای ۹ ساله به نام اسکار است که پدرش را در جریان حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر از دست داده، گاهی پیرمردی است به نام توماس، که در جنگ جهانی دوم در منطقه درسدن حضور داشته و شاهد بمباران و مرگ عزیزانش بوده است..

اسکار ۸ ساله بود که در جریان آن حادثه‌ پدرش را از دست داد!
او بیشتر از سنش می‌فهمد و تخیل بسیار قوی دارد، که تمام اینها به لطف پدرش بوده است :)

هرکدام از ما، هنگام مواجهه با مشکلات، مکانیزم دفاعی مخصوصی داریم که کمکمان می‌کند، آن مشکل، غم و ... راحت تر پشت سر بگذاریم.
مکانیزم دفاعی اسکار در مواقع ناراحتی، ابتکار و اختراعات ذهنیش است.
 سعی می‌کند با اختراعاتش به بهبود اوضاع دنیا کمک کند تا تسکینی بر ناتوانی عمیق و حال بدش باشد..

پسر داستان ما، نمی‌تواند از خیال بافی و داستان سرایی در ذهنش دست بکشد، نباید هم بکشد زیرا نشانه خلاقیت و رشد ذهنی‌اش است، ولی در رابطه با مرگ پدرش و تصور مرگش، این داستان ها بسیار عذاب دهنده هستند..

درکل، این کتاب خلاقانه و متفاوت نوشته شده است، نویسنده از اصطلاحات جالب و خاصی برای نشان دادن احساسات و عواطف اسکار استفاده کرده؛
 مانند «بستن زیپ کیسه خواب وجودم» برای اشاره به کناره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری و انزوای عاطفی و «دوباره چکمه‌هایم سنگین شدند» برای اشاره به افسردگی و ناراحتی ناشی از مشکلات اطرافیان و خودش و …

زمان هایی که اسکار احساس تنهایی می‌کرد،
 زمان هایی که دچار فوران احساسات می‌شد، 
وقتی با بی‌خوابی دست و پنجه نرم می‌کرد 
وقتی ناخواسته صحنه مرگ پدرش را تصور می‌کرد،
وقتی راهی برای اتصال به پدرش یافته بود و به آن چنگ می‌زد..
در تمامی این زمان ها دلم می‌خواست بغلش کنم و بگم؛ اسکار آروم باش!
حرف بزن، حرف زدن از احساسات درونی خیلی کمک کنندس، اگر درموردش صحبت نکنی، این بی تابی و رنج درونی هیچوقت به پایان نمی‌رسد و مجبوری برای همیشه، زیپ کیسه‌ خواب وجودت را بسته نگه داری🫂🤍
        

53

سیر عشق
          تا به حال به این فکر کرده اید که چرا عاشق می‌شویم؟!
باید بیاموزیم که عشق فقط شور و شوق نیست، بلکه مجموعه ای از مهارت هایی است که برای تداوم زندگی ضروری‌اند.

سیر عشق، از نوجوانی ربیع خان و اولین باری که به عشق فکر کرد می‌گوید، تا زمانی که در ۳۱ سالگی بالاخره شریک زندگیش را پیدا می‌کند!

کتاب دو شخصیت اصلی به نام‌های ربیع و کرستن دارد ولی بیشتر سفر ما در درون و محدوده ذهن ربیع خان است..
در این کتاب احساسات مختلف در قالب داستان بیان و واکاوی می‌شوند و ماهیت آن ها شناخته می‌شود.

برای مثال، همه‌ی ما می‌دانیم قهر کردن در زندگی به خصوص در زندگی مشترک چه آسیب هایی به بار می‌آورد، پس چرا با تمام دانشی که داریم گاهی به جای حل مشکلات، سکوت و قهر می‌کنیم؟ 
این کتاب این نوع مسائل را در قالب داستانهایی درمورد چالش های زندگی مشترک ربیع بیان می‌کند و از ماهیت آن ها می‌گوید و در نهایت به شما کمک می‌کند مشکلات را ریشه یابی کنید تا بتوانید در دوران کودکی خود و شریک زندگیتان به دنبال ترس ها بگردید و با آن‌ها مواجه شوید..


〔زندگی کردن در دنیایی که که انسان های بسیاری با بچه ها خوش رفتاری می‌کنند، فوق العاده است..
حتی بهتر هم می‌شد اگر در جهانی زندگی می‌کردیم که در برابر خصلت های بچگانه‌ی یکدیگر کمی خوش رفتار تر بودیم! 〕


¹ برخی از فصل های کتاب با فرهنگ ما سازگاری ندارند،
برخی نظرات نویسنده درمورد خیانت و روابط آزاد برای من پذیرفته نبود
ولی درکل، خلاقیت نویسنده و نکات اصلی کتاب جالب بودند 👌


² نکته‌ی بعد؛ حرف بزنید، باهم حرف بزنید، 
درمورد؛ مشکلات، 
 خواسته ها و نیازها،
 درمورد ترس ها و دغدغه ها و .... 
حتی درمورد بی اهمیت ترين مسائل هم صحبت کنید، مطمئن باشید هیچکس از زیاد حرف زدن با شریک زندگیش به مشکل نخورده، ولی از کم گفتن یا اصلا نگفتن زندگی های زیادی خراب شده 🤌

³ در آخر امیتاز اصلیم به این کتاب ۳.۷۵ است
        

40

دفتر یادداشت روزانه یک نویسنده

28

حیوان قصه گو
          پروندۀ این کتاب را مختومه اعلام کن؛
تجربه‌نگاشتِ تاخیر و مطالعه.

0- سعی می‌کنم کوتاه بنویسم. پیش‌تر یک تجربۀ موفق داشته ام.

1- نویسنده در «حیوان قصه‌گو» یک هدف ساده دارد؛ می‌خواهد از ضروری بودن داستان/روایت بگوید. زندگی، لحظه به لحظه روایت است و ذات انسان را شاید بتوان با روایت‌گری تعریف کرد. منطقیون و فلاسفه، ناطق بودن یا عقلانیت را ذاتیِ انسان دانسته اند، عالمان علم تجربی و «دیرین‌انسان‌شناسان»، هوشمند بودن (homo sapiens) را. اما ذاتیِ انسان را شاید بتوان با داستان تعریف کرد (homo fictus). انسانیم چون روایتی از انسانیت خود داریم و این روایت را بدین علت داریم که انسانی هستیم که می‌توانیم خود را به روایت درآوریم؛ یعنی با روایتی خودساخته، انسان بودن خود را تعریف می‌کنیم.
غرق در داستانیم و از این واقعیت گریزی نداریم. نویسنده در این کتاب به شیواترین و جذاب‌ترین شکل ممکن، همین ادعا را بسطِ کوتاه! می‌دهد.

2-  متن خشک و خالی کم نخوانده ایم؛ متن‌هایی از ذهن‌هایی درخشان با مدعیاتی اساسی اما ملال‌آور. حرجی بر ملال‌نامه‌نویسان نیست؛ راه‌گریزی نداریم. گاهی مسائل چنان بغرنج است که صدای زبان هم در می‌آید؛ متن با کلمه به کلمۀ خود ملال را فریاد می‌زند تا فضاحت موقعیت را درک کنیم.
در «حیوان قصه‌گو» با هنر روایت‌گری از اهمیت روایت می‌خوانیم. نویسنده به فراخور از تجربۀ والدگری خود می‌گوید و اهمیت داستان برای فرزندانش، به وقتش از آثار استخوان‌دار ادبی کمک می‌گیرد، وقتی لازم است به سراغ برنامه‌های واقع‌نما (همون reality show) و سریال‌های عامه‌‌پسند می‌رود. به هرحال روایتِ کتاب آغشته به جهان‌های روایی مختلف است و هنرمندانه و روان در این مسیر از داستانِ داستان لذت می‌بریم.

وسط‌نوشت: در این متن روایت و داستان رو معادل استفاده کردم. محل ایراد است، ولی برای این مرور این دقت لازم نیست.

3- ترجمۀ اثر عالی است و آقای مخبر از پس کار بر آمده است (متن را مقابله نکرده ام. احتمالا می‌دهم در چندجایی یکسری کژتابی و واژه‌گزینی اشتباه رخ داده باشد؛ چون تطبیق ندادم، خیلی جدی نگیرید).

4- اگر جهانِ داستان‌ها برایتان شگفت‌آور است و گمان می‌کنید که می‌شود عمیق‌تر با جهانِ داستان‌ها، جهان واقعی را به روایت درآورید، زودتر به سراغ این کتاب بروید که مانند من دیر نشود. برای خودِ من چون اندکی با روایت‌شناسی دم‌خور شده ام، اندکی غیربدیع بود مفاد کتاب.


5- برای بعضی از کتاب‌ها باید سریع نوشت و پرونده‌یشان را بست. نه که کتاب‌های بدی باشند، احتمالا چنین ماهیتی دارند. شاید هم نحوۀ مواجۀ منِ نوعی با این  کتاب‌ها اینگونه است. برای مثال برای تنسی ویلیامز و ایبسن جرئت مرور نوشتن ندارم، برای «سفر نظریه‌ها» و «چه شد» باید مفصل و جدی بنویسم و برای «روایتِ» کورش صفوی باید با بازخوانی متن بنویسم. خلاصه چون مرور نوشتن شده است تجربۀ نوشتن برای من، صرفا گاهی باید انجامش داد، چون اینگونه نوشتن برایم ضروری است. اکنون با حافظۀ مکتوب، لحظه‌ای که در آن بوده ام را به روایت درآورده ام.

پی‌نوشت: در کتاب ادعاهای جالب زیادی رو می‌شه دید. ولی یکی از جالب‌ترین‌هایش در مورد حافظه بود. لزوما کارکرد حافظه برای ثبت هرآنچه اتفاق می‌افتد نیست، بلکه بیشتر راهی است برای اینکه ما جهان را آنگونه که می‌خواهیم و برایمان بهتر است روایت کنیم (نه اینکه لزوما دروغ ببندیم به جهان، بلکه بیشتر اینکه اندکی دوزِ تلخیِ حاقِ واقع را برای خودمان کم کنیم که زیست‌پذیر بشه این جهان و مافیها. مخصوصا مافیها!)


یه نکته که حتما باید قید بشه اینه که در متن یکسری ادعای عجیب هم هست. مثلا میاد نشون می‌ده که بچه‌ها به فراخور، نقش‌های جنسیتی خود را در بازی‌ها کسب می‌کنند (یعنی پسرا فلان‌جوری بازی می‌کنند و دخترا بیسار جور) و از همین نتیجه‌هایی می‌گیره؛ مثل اینکه پس انگار یه فرق‌هایی هست و نهایتا پسرا شیرن، مثل شمشیرن و این جور حرفا! حالا اینجا قطعا کلی بحث می‌شه کرد ولی کودکان از اول قدمِ زندگی این نقش‌های جنسیتی رو از طریق فرهنگ یاد می‌گیرن. خلاصه نمی‌شه با اشاره به این تجارب، خیلی روی این نقش‌های جنسیتی استرس گذاشت (یعنی بگی که، آهان ببین فلان بچه فلان کرد بعد بیسار!). البته اینکه نویسنده موضع خودش رو شفاف گفته خوبه، ولی خب، به نظرم خیلی سوگیرانه بود این بخش کتاب!
یه ایراد دیگر هم بحث تاثیر ادبیات بود. خیلی خام‌دستانه بود مواجه کتاب. اینکه از یه رمان و موسیقی واگنر برسی به هیتلر و جنگ‌جهانی و اینا خیلی تحلیل گل‌وگشاد و شاذی هست. 
        

34

حومه ی سکوت

18