بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

وقتی دلی

وقتی دلی

وقتی دلی

محمدحسن شهسواری و 1 نفر دیگر
4.2
62 نفر |
25 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

135

خواهم خواند

43

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

رمان حاضر، آمیخته ای از تخیل و واقعیت با موضوع تاریخی و مذهبی است. ماه صفر سال 61 در حوالی مدینه، پیرزنی که محافظ مزار «مصعب بن عمیر» است، میزبان کاروان کوچکی از خانوادة «حارث بن داود» اوّلین خاندان مسلمان حبشه می شود. سپس کاروان «زیدبن ابوالروم»، برادرزادة «مصعب بن عمیر»، از جانب مدینه به سمت مزار شهدای احد می آید. این دو کاروان که اهداف مشترک دارند و هر دو از هواداران پیامبر و فرزندانش هستند، با هم آشنا شده و خاطرات کودکی، نوجوانی، جوانی در رکاب «مصعب بن عمیر» را از سال سوم پیش از بعثت به بعد بازگو می کنند.

لیست‌های مرتبط به وقتی دلی

یادداشت‌های مرتبط به وقتی دلی

روشنا

1401/07/07

                "شبی را تا به صبح، از تو گفتیم. آیا آرزویی ناشدنی است که تو نیز در روز داوری، در نزد خدا و رسولش، لحظه ای از ما بگویی؟"
مصعب بن عمیر شخصیت درخشانی در تاریخ اسلامه، یکی از جمله افرادی که به شیوه تفکر جدیدی از زندگی دست پیدا میکنن و در اون چنان زیبایی رو می بینن که به همه لذات مادی و دغدغه های فکری معمول پشت میکنن و انسان از عظمت روحشون در شگفت میمونه. اما من واقعاً از روند کتاب و ماجراها راضی نبودم.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            سلام
وقت بخیر 
🟩نقد کتاب وقتی دلی
🦋خلاصه:وقتی دلی داستان تاریخی مذهبی زیبایی درباره ی مرد جوان و ثروتمندی است که دل تمام دختران مکه را برده است.مردی که در خانواده ثروتمند متولد شده.داستان درباره ی(مصعب بن عمیر) هست که وقتی کفار میفهمند او مسلمان شده عصبانی می‌شوند.
🟪نقاط مثبت:تعلیق کتاب و سیر باز شدن گره ها خیلی برام جذاب و شیرین بود انگار هرچی میخوندم به جواب معما می‌رسیدم.
🟪متن کتاب روان هست یعنی راحت ارتباط برقرار میکنید.
🟪اسم کتاب رو خیلی دوست دارم و به نظرم اسم کتاب مثل ویترین مغازه میمونه و خب اینطوری ما میتونیم در ابتدا یک کتاب رو مد نظر نظر بگیریم برای خوندن.
🟪نوشتن رمان تاریخی سخته چون منبع کم هست  ولی خب نویسنده در ابتدا میگه که از تخیل خیلی استفاده کرده به جز قسمت های که مربوط به پیامبر،(ص) و امام علی(ع)هست ولی به نظرم نویسنده خلاقیت زیادی داشته.
🟪هر فصل از چند بخش تشکیل شده که این بخش ها کوتاه هستن در حد پنج و شش صفحه یعنی من میخواستم بخونم سریع میرفتم سراغش اینطور نبود که خسته بشم.
          
Mahsa bgbn

1402/02/02

            ‌‌
● رمان "وقتی دلی" به قلم محمدحسن شهسواری یک رمان مذهبی-تاریخی‌ست با محوریت شخصیت مصعب‌بن‌عمیر که از جوانان سرشناس و ثروتمند مکه‌ست و بعدها تبدیل میشه به یکی از یاران مهم و وفادار پیامبر اسلام. داستان از کودکی مصعب و قبل از بعثت پیامبر آغاز میشه تا جنگ احد و در پایان هم اشاره‌ای به ماجرای کربلا داره. این رمان به ظهور اسلام در جزیره‌العرب و سختی‌ها و مجاهدت‌هایی که تازه مسلمانان در گسترش اسلام و مبارزه با مشرکین قریش داشتن، می‌پردازه.

● نویسنده در این رمان، به بازه حساس و مهمی از تاریخ پرداخته که تاکنون ناشناخته بوده و تا جایی‌که من اطلاع دارم کتاب دیگری با این موضوع نوشته نشده!!🤔
● شخصیت اصلی کتاب یعنی مصعب‌بن‌عمیر کاملا واقعی و برگرفته از تاریخ است و بخوبی از پس روایت داستان براومده که واقعا قابل تحسینه.[در مورد سایر شخصیت‌ها تحقیق نکردم] در حالی‌که در اغلب رمان‌های تاریخی که تا به امروز خونده‌ام، نویسنده‌ها برای روایت تاریخ دست به دامان شخصیت‌های خیالی شده‌اند.
‌‌
با این‌حال نقدهایی هم درمورد کتاب دارم:
● نویسنده در ابتدای رمان اشاره کرده جز در بخش‌های مربوط به پیامبر و امیرالمومنین، از تخیل بسیار استفاده کرده. با این وجود در خیال‌پردازی خیلی موفق نبوده و در جایی‌که باید به کمک عنصر خیال، به داستان پر و بال بیشتری می‌داده و به یک‌سری از مسائل، عمیق‌تر و جزئی‌تر می‌پرداخته، به کلی‌گویی اکتفا کرده و از خیال بهره کافی رو نبرده. اینجا سوالی برام پیش میاد که چه چیزی این استفاده از خیال رو محدود می‌کنه؟ وقتی خیال‌پردازی در شأن و شخصیت افراد غیرمعصوم خللی وارد نمیکنه و بر خلاف مستندات تاریخی موجود، نیست چرا باید نادیده گرفته شه؟🤔

● نثر کتاب، ساده و روانه ولی آنچنان قوی و پخته نیست. انتظار داشتم ادبی‌تر باشه.
● سیر داستان اغلب یکنواخت و خطیه. ماجراها سریع و پشت سر هم اتفاق می‌افتن بدون هیچ کشش و هیجانی. گاهی حس می‌کردم دارم روزنامه یا کتاب تاریخ می‌خونم تا یک داستان و رمان تاریخی-تخیلی! برای مثال اسلام آوردن شخصیت‌های مختلف داستان، خیلی سطحی و غیرقابل باوره. در حالی‌که نویسنده می‌تونست از طریق بازی با کلمات، استفاده از احساسات عمیق و باورپذیر و یا حتی سوال و جواب‌های مهم به بسیاری از شک و شبهات اعتقادی رایج پاسخ بده..
● روایت‌ها معمولا کوتاه و منقطع هستن و پیوستگی و انسجام کافی وجود نداره! درحالی‌که می‌شد بعضی از بخش‌ها رو حذف کرد یا ادغامشون کرد تا یکدست‌تر و منسجم‌تر بشن.
● در ابتدای هر فصل یک توضیح تکراری و کلیشه‌ای مدام یادآوری می‌کنه که؛ چند نفر کنار قبور شهدای احد دور آتش جمع شدن و داستان مصعب رو برای هم تعریف میکنن.. که برای من جالب نبود و می‌شد حذفشون کرد. 
● صفحات پایانی کتاب رو دوست داشتم و حقایقی که آشکار کرده بود، احساساتم رو برانگیخته کرد. اما نقدهایی که نوشتم به این قسمت‌ از کتاب هم وارده! ای کاش بیشتر بهش پرداخته می‌شد :(
‌‌
● با این‌که نقدهای دیگری هم دارم و می‌تونم ساعت‌ها درموردش حرف بزنم اما به همین مقدار بسنده می‌کنم. در کل می‌شد کتاب بهتری باشه. بجای ۳۵۰صفحه، ۵۰۰ صفحه باشه و به هر موضوعی به اندازه بپردازه، اما افسوس که محقق نشده..
‌‌
پ.ن: باید اعتراف کنم خوندن شاهکاری به اسم پس از بیست سال، رو نظراتم راجع به این کتاب و کتاب‌های مشابه بی‌تاثیر نبوده. سخت‌گیر شدم و ناخودآگاه همه کتاب‌ها رو باهاش مقایسه می‌کنم. دیگه کمتر کتابی راضی‌م می‌کنه! :(
          
عین راء

1402/03/09

            رمانی درمورد حوادث صدر اسلام که از نظر محتوایی بسیار با ارزش است. اما نقدهایی فنی می توان به آن وارد دانست! 

شخصیت اصلی رمان شخصی به نام مصعب بن عمیر است. جوانی از اشراف زادگان مکه که به خاطر ثروت و زیبایی خاطرخواهان بسیاری دارد. اما او در اوج جوانی با اسلام آشنا می شود و سختی مسلمان شدن در دورانی که پیروان اسلام به سختی مجازات می شدند را به جان می خرد و خود را از بند دنیای آلوده جاهلیت نجات می دهد. در ادامه او از اولین مهاجران به حبشه و اولین معلم قرآن در اسلام و از جمله اولین پرچمداران سپاه اسلام می شود. 

شخصیت پردازی داستان قوی نیست. ما با شخصیت اصلی رمان که مصعب است ارتباط زیادی نمی گیریم. از درونیات و چالش ها و دوراهی های درونی او اطلاعاتی به مخاطب داده نمی شود. از آنچه که در دل او می گذرد اطلاعی نداریم. 

این مسئله درمورد شخصیت های دیگر داستان هم صدق می کند. چند شخصیت به شدت عاشق داریم که برای عشق خود خون می ریزند اما یا کنش های شخصیت ها ما ارتباطی نمی گیریم. 

مورد بعد درمورد توصیفات است. از توصیفات صحنه گرفته تا رفتارها تا حوادث. خبری از ریز کردن صحنه نیست. در خانه نشسته اند بدون اینکه تصویری از خانه داشته باشیم. به آسمان نگاه می کنند بدون اینکه تصوری از آن آسمان داشته باشیم و از این دست صحنه ها که هیچ توصیفی ازشان در رمان نداریم. 

کلام آخر اینکه در ابتدا حدس زدم رمان را یک طرح مفصل اولیه برای فیلمنامه دیدم. (از آن جهت که توصیفات و جزئیات بر عهده کارگردان است) وقتی مصاحبه نویسنده درمورد رمان را خواندم، دیدم خودش به چنین مسئله ای اشاره کرده است. 

وقتی می گوییم رمان، یعنی دست نویسنده برای تخیل و اضایه کردن جزئیات باز است. پس ای کاش جای 330 صفحه 600 صفحه می نوشت اما با جزئیات بیشتر...