بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت Mahsa bgbn

Mahsa bgbn

1402/02/02

                ‌‌
● رمان "وقتی دلی" به قلم محمدحسن شهسواری یک رمان مذهبی-تاریخی‌ست با محوریت شخصیت مصعب‌بن‌عمیر که از جوانان سرشناس و ثروتمند مکه‌ست و بعدها تبدیل میشه به یکی از یاران مهم و وفادار پیامبر اسلام. داستان از کودکی مصعب و قبل از بعثت پیامبر آغاز میشه تا جنگ احد و در پایان هم اشاره‌ای به ماجرای کربلا داره. این رمان به ظهور اسلام در جزیره‌العرب و سختی‌ها و مجاهدت‌هایی که تازه مسلمانان در گسترش اسلام و مبارزه با مشرکین قریش داشتن، می‌پردازه.

● نویسنده در این رمان، به بازه حساس و مهمی از تاریخ پرداخته که تاکنون ناشناخته بوده و تا جایی‌که من اطلاع دارم کتاب دیگری با این موضوع نوشته نشده!!🤔
● شخصیت اصلی کتاب یعنی مصعب‌بن‌عمیر کاملا واقعی و برگرفته از تاریخ است و بخوبی از پس روایت داستان براومده که واقعا قابل تحسینه.[در مورد سایر شخصیت‌ها تحقیق نکردم] در حالی‌که در اغلب رمان‌های تاریخی که تا به امروز خونده‌ام، نویسنده‌ها برای روایت تاریخ دست به دامان شخصیت‌های خیالی شده‌اند.
‌‌
با این‌حال نقدهایی هم درمورد کتاب دارم:
● نویسنده در ابتدای رمان اشاره کرده جز در بخش‌های مربوط به پیامبر و امیرالمومنین، از تخیل بسیار استفاده کرده. با این وجود در خیال‌پردازی خیلی موفق نبوده و در جایی‌که باید به کمک عنصر خیال، به داستان پر و بال بیشتری می‌داده و به یک‌سری از مسائل، عمیق‌تر و جزئی‌تر می‌پرداخته، به کلی‌گویی اکتفا کرده و از خیال بهره کافی رو نبرده. اینجا سوالی برام پیش میاد که چه چیزی این استفاده از خیال رو محدود می‌کنه؟ وقتی خیال‌پردازی در شأن و شخصیت افراد غیرمعصوم خللی وارد نمیکنه و بر خلاف مستندات تاریخی موجود، نیست چرا باید نادیده گرفته شه؟🤔

● نثر کتاب، ساده و روانه ولی آنچنان قوی و پخته نیست. انتظار داشتم ادبی‌تر باشه.
● سیر داستان اغلب یکنواخت و خطیه. ماجراها سریع و پشت سر هم اتفاق می‌افتن بدون هیچ کشش و هیجانی. گاهی حس می‌کردم دارم روزنامه یا کتاب تاریخ می‌خونم تا یک داستان و رمان تاریخی-تخیلی! برای مثال اسلام آوردن شخصیت‌های مختلف داستان، خیلی سطحی و غیرقابل باوره. در حالی‌که نویسنده می‌تونست از طریق بازی با کلمات، استفاده از احساسات عمیق و باورپذیر و یا حتی سوال و جواب‌های مهم به بسیاری از شک و شبهات اعتقادی رایج پاسخ بده..
● روایت‌ها معمولا کوتاه و منقطع هستن و پیوستگی و انسجام کافی وجود نداره! درحالی‌که می‌شد بعضی از بخش‌ها رو حذف کرد یا ادغامشون کرد تا یکدست‌تر و منسجم‌تر بشن.
● در ابتدای هر فصل یک توضیح تکراری و کلیشه‌ای مدام یادآوری می‌کنه که؛ چند نفر کنار قبور شهدای احد دور آتش جمع شدن و داستان مصعب رو برای هم تعریف میکنن.. که برای من جالب نبود و می‌شد حذفشون کرد. 
● صفحات پایانی کتاب رو دوست داشتم و حقایقی که آشکار کرده بود، احساساتم رو برانگیخته کرد. اما نقدهایی که نوشتم به این قسمت‌ از کتاب هم وارده! ای کاش بیشتر بهش پرداخته می‌شد :(
‌‌
● با این‌که نقدهای دیگری هم دارم و می‌تونم ساعت‌ها درموردش حرف بزنم اما به همین مقدار بسنده می‌کنم. در کل می‌شد کتاب بهتری باشه. بجای ۳۵۰صفحه، ۵۰۰ صفحه باشه و به هر موضوعی به اندازه بپردازه، اما افسوس که محقق نشده..
‌‌
پ.ن: باید اعتراف کنم خوندن شاهکاری به اسم پس از بیست سال، رو نظراتم راجع به این کتاب و کتاب‌های مشابه بی‌تاثیر نبوده. سخت‌گیر شدم و ناخودآگاه همه کتاب‌ها رو باهاش مقایسه می‌کنم. دیگه کمتر کتابی راضی‌م می‌کنه! :(
        
(0/1000)

نظرات

بهترین نقدی که درمورد این کتاب نوشته شده همین است. متاسفانه اکثر خوانندگان تحت تاثیر جایگاه مصعب بن عمیر از خوبی کتاب گفته اند. درصورتی که کتاب از نظر شخصیت پردازی و توصیفات به شدت مشکل داره.
من هم تکرار می کنم که ای کاش به جای 330 صفحه 600 صفحه می نوشت اما با جزئیات بیشتر.