بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

ریحانه ایزدی

@izady

22 دنبال شده

14 دنبال کننده

                      هدف این نیست که یک کتاب بخوانید، بلکه قرار است کتابخوان شوید.
جیمز کلیر ( عادتهای اتمی)
                    
https://eitaa.com/joinchat/2509766864C5542b64844

یادداشت‌ها

نمایش همه
                دلت می‌خواهد در داستانی نفس بکشی که دهه پنجاه رخ می‌دهد؟
با اهالی و شخصیت‌هایش برف و شیره مزمزه کنی و زیر کرسی خانه ساده‌شان پا دراز کنی؟
با پسری نوجوان همراه شوی که مثل همه نوجوان‌های آن سالها یکهو قد کشیده؟ پسری که تا دیروز تمام زندگیش کبوترهایش است ولی حالا برای مبارزه نه تنها از کبوترهایش که از جانش نیز می‌گذرد؟
پس باید کتاب زمستان بی شازده را بخوانی. کتابی روان و شیرین از قول پسری نوجوان که تو را می‌برد به سالهای مبارزه علیه طاغوت. کتابی که شاید دلت نیاید آن را زمین بگذاری.
فاطمه نفری، نویسنده کتاب را می‌شناختم.این شد که مشتاق شدم اثرش را بخوانم. اغلب کارهای این نویسنده و مترجم، در حوزه کودک و نوجوان است. همان اول جذب قلم شیوای نویسنده شدم و جذب داستان روان آن. شاید چون خودم روحی نوجوان دارم.
این کتاب که در هفتمین دوره جایزه امیرحسین فردی تقدیر شده، در سال ۱۴۰۱ به چاپ رسیده و تا حالا به چاپ چهارم رسیده است. حجم دویست صفحه‌ای آن مناسب کسانی است که به کتاب‌های کم حجم علاقه دارند. خصوصا نوجوان‌ها.
بخشی از کتاب را از نظر بگذرانید:
«شازده که اوج گرفت دستم را سایبان چشمم کردم تا پروازش را قشنگ ببینم محشر بود، عجب پروازی می‌کرد! می‌ارزید که پول یک ماه کارگری‌ام را بدهم و او را بخرم، هرچقدر هم که مامان غر می‌زد، می‌ارزید!
صدای دادهای مامان که آمد، به خودم آمدم.
رضا... با توام... دو ساعت است آنجا چه غلطی می‌کنی؟ ناشتایی خورده نخورده رفتی با آن کفترها ور می‌روی؟ بیا برو مغازه مش رمضان ببین آقات را پیدا می‌کنی یا نه؟»
        
                هر کتابی را که باز می‌کنی دری را باز می‌کنی به دنیایی که نویسنده پا در آن نهاده است. دست نویسنده را می‌گیری و گام به گام وارد ذهن او می‌شوی و همراهش پا به دنیای او می‌گذاری. گاهی دنیایش واقعی است با چاشنی خیال گاهی کاملاً خیال. به زعم من هر کتابخانه پلکانی است به سوی بی‌نهایت دنیا.
و اما کتاب پنجشنبه‌های فیروزه‌ای. دنیای واقعیش جایی است میان حرم امام رضا، میان رواق‌ها و صحن‌ها، کنار حوض‌ها و ایوان‌ها و خادم‌ها و سقاخانه و پنجره فولاد ... و چه جایی بهتر از آنجا. گاهی با خودت می‌گویی: کاش این کتاب را در سفر مشهد بخوانم. بعد می‌گویی: نه. کاش در حضر بخوانم تا حال زیارت پیدا کنم.
من این کتاب را دور از امام خواندم و اشک ریختم از فراق.
و دنیای خیالی‌اش جایی میان رابطه دو جوان است که سالها در هجران هم می‌سوزند و سعی می‌کنند گناه نکنند ولی خانواده‌ها سنگ‌اندازی می‌کنند. در مقابل هم اشاره کوتاهی به روابط آزاد بعضی جوانها می‌کند و نتیجه آن را نشان می‌دهد. 
این داستان با الفاظ و معانی بالای زیارت جامعه کبیره تنیده شده است و شما را در خلال داستان پای منبر این زیارتنامه می‌نشاند که در موارد ناچیزی، گاهی از دل داستان شما را بیرون می‌کشد. 
من این کتاب را به صورت صوتی از طاقچه خریدم. چون تعریفش را شنیده بودم. با این حال که در این داستان راوی هر دم عوض می‌شود، اما شما برای تشخیص راوی به سختی نمی‌افتید.
اتفاقی که برای من در کتاب شکوفه‌های عناب افتاد و من برای تشخیص راوی رنج می‌بردم. 
یکی دیگر از مشکلاتی که شنیدن نسخه صوتی کتاب برای من ایجاد کرد این بود که من نمی‌توانستم کتاب را مدام دستم بگیرم و آتش اشتیاقم برای خواندن را فروبنشانم. باید صبر می‌کردم تا زمانش برسد. اگر کتاب فیزیکی داشتم راحت‌تر بودم. پس توصیه می‌کنم فیزیکی یا الکترونیکی تهیه کنید. بس که جذاب است. کتاب فراتر از انتظارم بود. 
کتاب ۳۷۳ دارد، بنابراین کم حجم نیست. 
من این کتاب را به کسانی که به رمان دینی و ادبیات عرفانی علاقه دارند و خصوصا جوانهایی که در شرف ازدواج هستند توصیه می‌کنم.
کتاب اولین بار سال ۱۳۹۳ چاپ شده است. بسیاری آن را نقطه عطف کارنامه کاری سارا عرفانی میدانند که نمیدانم چقدر درست است و تاکنون ده بار چاپ مجدد شده است.
این رمان برگزیده‌گی در جشنواره رضوی و اجلاس سراسری عفاف و رتبه‌ی نخست جایزه‌ی مردمی نمایشگاه کتاب را در کارنامه خودش دارد.
یکی دیگر از معایب گوش دادن به نسخه صوتی این است که نمی‌توانی بخش مورد علاقه‌ات را علامت بزنی و در ری‌ویو بیاوری. مجبورم یک بخش از کتاب را از گوگل سرچ کنم و برای شما بگذارم. امیدورام بخوانید و لذت ببرید.
راستی تا یادم نرفته بگویم که شما می‌توانید نسخه الکترونیک کتاب را در فیدی پلاس تهیه کنید.

او چهار، پنج سال به من فکر کرده است و من همین یک شب هم هرچه می‌خواهم به او فکر کنم، باز تصویر غزاله رهایم نمی کند. از خودم می‌پرسم گذشتن از آنچه دوست داریم و روی آوردن به آنچه ابداً دوست نداریم... کدام یک سخت‌ترند؟ و خیلی زودتر از آنکه به دنبال جوابی برای سؤالم بگردم...

        
                دنبالش می‌گشتم. از این کتابخانه به آن کتابخانه، تلفنی و حضوری جویا می‌شدم. تا اینکه در کتابخانه باصفای شهرک امید یک نسخه از آن را پیدا کردم. 
می‌خواستم از آثار مرضیه نفری زمانی که نوقلم بود بخوانم. خواندم. از بعضی‌هایش خوشم نیامد و از بعضی‌هایش به‌قدری خوشم آمد که می‌خواستم بایستم و کف بزنم.
داستان اول که نامگذاری کتاب هم بر اساس آن شکل گرفته اصلاً قابل توجه نبود. به همین علت اگر قصد ادامه نداشتم شاید کتاب را کنار می‌گذاشتم. اما در این کتاب می‌توانید داستانهای نابی پیدا کنید. 
بالای کتاب تیتر زده است: آثار نوقلمان ادبی.
انجمن قلم ایران برای چاپ این کتاب همت کرده است. 
سبک داستانهای این کتاب رئال و اجتماعی است. قلم نویسنده روان و بدون تکلف است. از واژه‌های پرطمطراق خبری نیست. از توصیف‌های پرآب و تاب و فضاسازی‌های کشدار خبری نیست.
ظاهراً نسخه سال ۹۲ آن با سال ۹۸ متفاوت است. نسخه سال ۹۲، ۱۴۴ صفحه و نسخه سال ۹۸ ظاهراً ۱۱۲ صفحه است.
کمی طول کشید این کتاب را بخوانم. چون به نظرم داستان کوتاه را نمی‌توان مثل رمان گرفت و خواند. باید داستان به داستان، مثل چای جرعه جرعه نوشید. 
بنابراین می‌توانید این کتاب کم حجم را همراه داشته باشید و در مطب دکتر یا در اوقات مرده، حال و هوای خودتان را عوض کنید.

شاید عشق باشد شاید عادت را بخوانید.
        
                #رمان_خارجی
#داستان_واقعی
*سه شنبه ها با موری* 📖
نویسنده: میچ آلبوم 
نشر قطره 

🔻درباره کتاب:
کتاب «سه شنبه‌ ها با موری» به قلم میچ آلبوم نخستین بار در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. موضوع کتاب مربوط به رابطه‌ی میچ(نویسنده) با استاد بیمارش «موری شوارتز» است. 
پیشینه‌ی این دوستی به دوران دانشجویی میچ در دانشگاه براندیس و شرکت در کلاس‌های درس روان‌شناسی اجتماعی موری برمی‌گردد. 
حالا میچ وارد دهه‌ی چهلم زندگی خود شده و موری نیز به دلیل ابتلا به نوعی بیماری که باعث از کار افتادن تدریجی اعضای بدنش می‌شود خود را برای مرگ آماده می‌کند. اما از آنجا که عمیقا و ذاتا به معلمی عشق می‌ورزد حتی تا واپسین لحظات عمرش شاگرد خود را رها نمی‌کند و هر سه‌شنبه در اتاقش برای او کلاسِ درسِ زندگی برپا می‌کند.
این نویسنده که از بیماری کشنده ی موری باخبر بود، هر سه شنبه با او ملاقات می کرد و درس های ارزشمندی را درباره‌ی «چگونه زندگی کردن» از این شخصیت عجیب و تأثیرگذار می‌گرفت؛ درس‌هایی که همگی در این کتاب فوق‌العاده تأثیرگذار گرد هم آمده اند.


🖇️این کتاب برای من یکی از قشنگترین و ماندگارترین کتابهاییه که خوندم.
یادتون نره  یادداشت ها و جملاتی در حاشیه کتاب بنویسید تا بتونید مراجعه کنید، این کتاب *درس زندگیه* .

#پیشنهاد

🖇️بخوانیدش👌
        

باشگاه‌ها

باشگاه رواق

210 عضو

تصویر دوریان گری

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            دلت می‌خواهد در داستانی نفس بکشی که دهه پنجاه رخ می‌دهد؟
با اهالی و شخصیت‌هایش برف و شیره مزمزه کنی و زیر کرسی خانه ساده‌شان پا دراز کنی؟
با پسری نوجوان همراه شوی که مثل همه نوجوان‌های آن سالها یکهو قد کشیده؟ پسری که تا دیروز تمام زندگیش کبوترهایش است ولی حالا برای مبارزه نه تنها از کبوترهایش که از جانش نیز می‌گذرد؟
پس باید کتاب زمستان بی شازده را بخوانی. کتابی روان و شیرین از قول پسری نوجوان که تو را می‌برد به سالهای مبارزه علیه طاغوت. کتابی که شاید دلت نیاید آن را زمین بگذاری.
فاطمه نفری، نویسنده کتاب را می‌شناختم.این شد که مشتاق شدم اثرش را بخوانم. اغلب کارهای این نویسنده و مترجم، در حوزه کودک و نوجوان است. همان اول جذب قلم شیوای نویسنده شدم و جذب داستان روان آن. شاید چون خودم روحی نوجوان دارم.
این کتاب که در هفتمین دوره جایزه امیرحسین فردی تقدیر شده، در سال ۱۴۰۱ به چاپ رسیده و تا حالا به چاپ چهارم رسیده است. حجم دویست صفحه‌ای آن مناسب کسانی است که به کتاب‌های کم حجم علاقه دارند. خصوصا نوجوان‌ها.
بخشی از کتاب را از نظر بگذرانید:
«شازده که اوج گرفت دستم را سایبان چشمم کردم تا پروازش را قشنگ ببینم محشر بود، عجب پروازی می‌کرد! می‌ارزید که پول یک ماه کارگری‌ام را بدهم و او را بخرم، هرچقدر هم که مامان غر می‌زد، می‌ارزید!
صدای دادهای مامان که آمد، به خودم آمدم.
رضا... با توام... دو ساعت است آنجا چه غلطی می‌کنی؟ ناشتایی خورده نخورده رفتی با آن کفترها ور می‌روی؟ بیا برو مغازه مش رمضان ببین آقات را پیدا می‌کنی یا نه؟»
          
            هر کتابی را که باز می‌کنی دری را باز می‌کنی به دنیایی که نویسنده پا در آن نهاده است. دست نویسنده را می‌گیری و گام به گام وارد ذهن او می‌شوی و همراهش پا به دنیای او می‌گذاری. گاهی دنیایش واقعی است با چاشنی خیال گاهی کاملاً خیال. به زعم من هر کتابخانه پلکانی است به سوی بی‌نهایت دنیا.
و اما کتاب پنجشنبه‌های فیروزه‌ای. دنیای واقعیش جایی است میان حرم امام رضا، میان رواق‌ها و صحن‌ها، کنار حوض‌ها و ایوان‌ها و خادم‌ها و سقاخانه و پنجره فولاد ... و چه جایی بهتر از آنجا. گاهی با خودت می‌گویی: کاش این کتاب را در سفر مشهد بخوانم. بعد می‌گویی: نه. کاش در حضر بخوانم تا حال زیارت پیدا کنم.
من این کتاب را دور از امام خواندم و اشک ریختم از فراق.
و دنیای خیالی‌اش جایی میان رابطه دو جوان است که سالها در هجران هم می‌سوزند و سعی می‌کنند گناه نکنند ولی خانواده‌ها سنگ‌اندازی می‌کنند. در مقابل هم اشاره کوتاهی به روابط آزاد بعضی جوانها می‌کند و نتیجه آن را نشان می‌دهد. 
این داستان با الفاظ و معانی بالای زیارت جامعه کبیره تنیده شده است و شما را در خلال داستان پای منبر این زیارتنامه می‌نشاند که در موارد ناچیزی، گاهی از دل داستان شما را بیرون می‌کشد. 
من این کتاب را به صورت صوتی از طاقچه خریدم. چون تعریفش را شنیده بودم. با این حال که در این داستان راوی هر دم عوض می‌شود، اما شما برای تشخیص راوی به سختی نمی‌افتید.
اتفاقی که برای من در کتاب شکوفه‌های عناب افتاد و من برای تشخیص راوی رنج می‌بردم. 
یکی دیگر از مشکلاتی که شنیدن نسخه صوتی کتاب برای من ایجاد کرد این بود که من نمی‌توانستم کتاب را مدام دستم بگیرم و آتش اشتیاقم برای خواندن را فروبنشانم. باید صبر می‌کردم تا زمانش برسد. اگر کتاب فیزیکی داشتم راحت‌تر بودم. پس توصیه می‌کنم فیزیکی یا الکترونیکی تهیه کنید. بس که جذاب است. کتاب فراتر از انتظارم بود. 
کتاب ۳۷۳ دارد، بنابراین کم حجم نیست. 
من این کتاب را به کسانی که به رمان دینی و ادبیات عرفانی علاقه دارند و خصوصا جوانهایی که در شرف ازدواج هستند توصیه می‌کنم.
کتاب اولین بار سال ۱۳۹۳ چاپ شده است. بسیاری آن را نقطه عطف کارنامه کاری سارا عرفانی میدانند که نمیدانم چقدر درست است و تاکنون ده بار چاپ مجدد شده است.
این رمان برگزیده‌گی در جشنواره رضوی و اجلاس سراسری عفاف و رتبه‌ی نخست جایزه‌ی مردمی نمایشگاه کتاب را در کارنامه خودش دارد.
یکی دیگر از معایب گوش دادن به نسخه صوتی این است که نمی‌توانی بخش مورد علاقه‌ات را علامت بزنی و در ری‌ویو بیاوری. مجبورم یک بخش از کتاب را از گوگل سرچ کنم و برای شما بگذارم. امیدورام بخوانید و لذت ببرید.
راستی تا یادم نرفته بگویم که شما می‌توانید نسخه الکترونیک کتاب را در فیدی پلاس تهیه کنید.

او چهار، پنج سال به من فکر کرده است و من همین یک شب هم هرچه می‌خواهم به او فکر کنم، باز تصویر غزاله رهایم نمی کند. از خودم می‌پرسم گذشتن از آنچه دوست داریم و روی آوردن به آنچه ابداً دوست نداریم... کدام یک سخت‌ترند؟ و خیلی زودتر از آنکه به دنبال جوابی برای سؤالم بگردم...