تصویر دوریان گری

تصویر دوریان گری

تصویر دوریان گری

اسکار وایلد و 2 نفر دیگر
3.9
70 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

132

خواهم خواند

76

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

اسکاروایلد شاعر، نمایشنامه نویس و داستان نویس ایرلندی در سال 1854 در دوبلین متولد شد. او تحصیلاتش در رشته ادب و هنر را در انگلستان به پایان رساند و با نوشتن داستان، نمایشنامه و شعر در سراسر اروپا به شهرت رسید. تصویر دوریان گری معروفترین اثر اوست. اسکاروایلد عمر کوتاهی داشت و در سال 1900 در چهل و شش سالگی درگذشت. این رمان با نگاهی تازه به زشتی و زیبایی می پردازد. دوست نقاش دوریان گری، بازیل، از او تصویر زیبایی می کشد و این تصویر، او را دچار غم و اندوه میکند. این تابلوی نقاشی ارتباط عجیبی با زندگی دوریان گری پیدا می کند.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

یادداشت‌های مرتبط به تصویر دوریان گری

            به نام او

بالاخره یک نویسنده بریتانیایی دوست‌داشتنی پیدا کردم. البته بگویم زیاد داستان بریتانیایی نخوندم و هنوز هم که هنوز است هیچ داستانی از چارلز دیکنز را نخوانده‌ام ولی با توجه به  همینهایی که خوانده‌ام با اطمینان می‌توانم بگویم ادبیات انگلیسی ادبیات مورد علاقه من نیست یعنی یک رمان‌نویس صرف آنکه یک قصگوی درجه یک باشه نمی‌تونه نظر من رو به خودش جلب کنه باید که ذوق و جنونی در لابه لابه‌ی سطور داستان یا رمانش باشه
و اسکار وایلد در  نمایشنامه سالومه و رمان تصویر درویان گری این جنون ذاتی رو به رخ می‌کشه
در کل رمان یکی از رمانهای مورد علاقه منه ولی به شدت معتقدم که اگر تصویر درویان گری به مانند غالب کارهایش نمایشنامه بود با یک اثر به مراتب قویتر و جاندارتر روبرو  بودیم، اصلا اساس داستان و تقدیرگرایی آن، اثبات کننده این نکته است که با یک تراژدی روبرو هستیم و به نظرم اگر درویان گری نمایشنامه بود حتما در رده شاهکارهای شکسپیر قرار می‌گرفت، هرچند الان هم به خودی خود اثر قابل توجه و خوبی است
 در بعضی از فصلها عملا با پس و پیش کردن پارگرافها به راحتی می‌توانیم آن را به شکل نمایشنامه دربیاوریم و باز هم به نظرم اگر وایلد درویان گری را در قالب نمایشنامه می‌نوشت بسیاری از زواید داستان خود با خود از بین می‌رفت مثلا به راحتی می‌شود بعضی از قسمتها و حتی فصلها رو حذف کرد، فی المثل فصل پانزده به تمامی، یا فصول اولیه را خلاصه‌تر کرد کلا داستان خیلی دیر شروع می‌شود صفحه ۱۴۰ تقریبا نیمه حجم کتاب

با این حال کتاب کتاب بسیار خوبی است از آن کتابهایی که در رده رمانهای کلاسیو خواندی قرار می‌گیرد. و نکته‌ای که با نگاه کردن به زندگی وایلد به آن پی میبریم این است که انگار وایلد در تصویر درویان گری سالها پیش از مرگش داستان زندگی خود را نوشته است.
          
Melorin

1402/12/21

یه جا خوند
            یه جا خوندم که هر کسی با خوندن این کتاب گناهان خودش و توی دورین میبینه، بنظرم درست اومد چون توی کتاب ما خیلی از جزئیات اعمال دورین رو نمی‌بینیم، همیشه واضح نیست که دورین دقیقا چکار  کرد به به سیاهی مطلق تبدیل شد، اما این آزادی رو برای خواننده دوست داشتم، که این خودمون باشیم که تصور میکنیم، خودمون باشیم که کارهای پلید دورین رو از کوچیک به بزرگ توی ذهنمون تصور می‌کنیم.
روند تبدیل دورین معصوم رو به دورین پلید دوست داشتم، انگار توی سیر داستان سفیدی رو می‌دیدی که کم کم به خاکستری و بعد به سیاه تبدیل میشه، و این خیلی برای من جذاب بود، اینکه تغییر رو توی دورین ببینم.
اما با اینکه من دورین رو دوست داشتم، بنظرم دورین شخصیت پوچ و خالی داشت، دورین هرچی داشت از لرد هنری داشت، هر حرفی که میزد، هر حرکتی که می‌کرد و هر رفتاری که داشت همش تقلید بود. دورین مثل یه عروسک خیمه شب بازی بود که توی دستان لرد هنری به نمایش گذاشته میشد، همونقدر پوچ و تو خالی.
و اما شخصیت مورد علاقم: لرد هنری.
لرد هنری سیاه داستان بود، اما چه زیبا و فریب دهنده بود، همیشه قسمت هایی رو که لردهنری صحبت می‌کرد رو از همه بیشتر دوست داشتم، با اینکه میدونستم خیلی اوقات حرفاش چرت و پرت محضه اما همچنان دوست داشتم گوش بدم، لرد هنری حرف زدن رو خیلی خوب بلد بود.
بخاطر همین هم من دورین رو برای اینکه لرد هنری رو بجای بزیل انتخاب کرد، و بخاطر اینکه تحت تاثیر حرفاش قرار گرفت هیچ وقت سرزنش نکردم، چون میدونم اگر من هم جای دورین بودم همین کار رو میکردم، من هم گول میخوردم.

اسکار وایلد نویسنده فوق العاده ایه، رمان خیلی کوتاهه، اما هیمن کوتاه بودنش برام جذاب بود، داستان این کلاسیک مثل بقیه کتاب های کلاسیک خسته کننده و طولانی نبود، و جملات توش دم از زیرک و متبحر بودن نویسنده میزنه.
(من این کتاب رو به زبان انگلیسی خوندم و نمیدونم که متاسفانه چقدر در زبان فارسی سانسور تا تحریف شده💔)
          
                داستان کتاب راجع به مرد جوان و پاک طینتیه که با راهنمایی‌های اشتباه یک نفر، غرق در گناه می‌شه، و تصویری که یک نقاش از اون کشیده، مثل یک آینه روحش رو بهش نشون می‌ده.

به تناشب فضای کلاسیکش کمی اطناب داشت، اما بسیار کتاب خوب با مفاهیم عمیق و جالب توجه و قابل اندیشیدنی بود!
+ ترجمه "محسن سلیمانی" زیاد جالب نبود‌.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            اول از همه باید بگم متاسفم برای انتشارات نگاه که نسخه‌ی مجازی کتابشون بی‌شمار غلط نگارشی و ویراستاری داشت. (این نسخه رو در هر دو اپلیکیشن طاقچه و فیدیبو بررسی  کردم و غلط‌های نگارشی مشابه حاکی از این بود که ایراد از نسخه‌ی انتشارات هست و نه برنامه‌ها) و توصیه می‌کنم اگر قصد دارید ترجمه‌ی انتشارات نگاه رو بخونید -که بنظرم ترجمه‌ی سخت اما زیبایی بود- حداقل سراغ نسخه‌ی مجازیش نرید.

من قبل از شروع به خواندن اثر با ایده‌ی اصلی آن آشنا بودم که برام بسیار جذاب بود - اساسا با این دست از ایده‌های داستانی که یک حال و هوای غیررئالیستی و تراژیک دارند، مثل همین داستان یا مسخ یا دکتر جکیل و آقای هاید یا ... ارتباط خوبی برقرار می‌کنم- و به نوعی چالش اصلی من شکل روایت بود‌ که بسیار دلنشین بود اما نه خارق‌العاده.
در کنار شروع جذاب، شخصیت پردازی‌ها مناسب و ساختار داستانی چفت و بست دار، داستان‌ گهگاه خسته‌کننده و کش‌دار می‌نمایاند و فضاسازی‌ها غلیظ از جزئیات آدم را از فضای داستان خارج می‌کرد و در نقش سمسار فرو می‌برد. ریتم داستان در برخی نقاط افت داشت و در برخی نقاط به بالاترین حد خودش می‌رسید. (طبیعتا منظورم چینش نقاط عطف در ساختار داستان نیست که به صورت طبیعی، روی یک ضرب مشخص دارای اوج و فرود است و باید باشد. منظورم خارج شدن از این ضرب است‌).
ترجمه‌ی سخت اثر که مشخصا وام‌دارِ ادبیات سخت زبان اصلی بود، کمی فاصله با جهان داستان ایجاد می‌کرد و گاها دل را می‌زد که البته شاید بتوان گفت که این مورد ایراد نیست و زحمتی‌ است که باید برای لذت بردن از آثار کلاسیک به جان خرید.
و اما نکته‌ای که نظرم رو جلب و لذتم موقع خواندن اثر را دوچندان کرد، دیالوگ‌نویسی فوق‌العاده و بی‌نظیر شخصیت‌های داستان بود که واضحا از تسلط و تبحر اسکار وایلد در نمایشنامه‌دانی! و نمایشنامه‌نویسی نشات می‌گرفت.
به طور کلی "تصویر دوریان گری" جز بهترین آثار ادبی است که تا به حال مطالعه کردم و از آن دسته آثار که به هر کسی پیشنهاد می‌کنم.

          
            «معرفی رمان تصویر دوریان گِرِی از اسکار وایلد»
▪️ «#تصویر_دوریان_گری» اولین بار در سال  ۱۸۹۰ منتشر شد و یکی از بهترین رمانهای قرن نوزدهم است . این کتاب در واقع یک رمان فلسفی و نمادین است. اگر بگوییم این کتاب یک اثر شگفت انگیز و خارق العاده از اسکار وایلد است ، سخنی به گزافه نگفته‌ایم.

«تصویر دوریان گری» داستان زندگی پسری خوشچهره و متموّل است که پس از دیدن نگارهای زیبا که دوست هنرمندش از وی خلق کرد ، آرزوی جوان ماندن و جاودانگی در دلش ریشه دواند.
همه چیز از همنشینی دوریان با مردی به نام «لُرد هنری » و تاثیرپذیری از وی شروع شد که باعث شد دوریان در سراشیبی سقوط قرار گرفته و به آرزویش نزدیکتر شود ؛ فروختن روحش به شیطان. 

 کتاب آمیزهای است از خیال و واقعیت و بهم پیوستگی این دو عنصر چنان هنرمندانه صورت گرفته که برای خواننده کاملاً ملموس و قابل باور است .تصویرسازی‌های وایلد از عناصر مختلف و حالات و رفتار انسانی و همچنین استفاده‌ی استعاری او از عنصرهای طبیعی برای بیان مفاهیم عمیق‌تر، خواننده را مجذوب نثر شاعرانه‌اش می‌کند . 

🖇️ظاهراً این ترجمه از بهترین ترجمه‌های موجوده ‌. مترجم سعی کرده به سبک نویسنده وفادار بماند و ترجمه‌ای روان و خوشخوان ارائه دهد که البته تاحدودی موفق بوده .البته ناگفته نماند که در بعضی قسمت‌ها اشکالاتی در ترجمه به چشم می‌خورد . یکی دو مورد هم غلط املایی و اشتباه تایپی در متن وجود داشت . اما در کل ترجمه قابل قبول بود.

🖇️تلفظ درست عنوان کتاب : «دوریان گِرِی »

  🖇️فیلمی که براساس این رمان در سال ۱۹۴۵ توسط «#آلبرت_لوین» ساخته شده ، یکی از شاهکارهای هنری در سینمای کلاسیک محسوب میشود.