محدثه خوشکام

@ketabvaresh
                      
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                5/5

چند فصل اولی که خوندم زیاد جذبم نکرد و نمیتونستم خیلی مَلوری رو درک کنم، اما هر چقدر بیشتر جلو رفت و مَلوری تغییر کرد منم باهاش ارتباط برقرار کردم. رایدر و هِکتور هم شخصیت های مورد علاقم شدن.

این کتاب از جهت اینکه درباره کودک آزاری و آسیب هاش نوشته شده، خیلی واسم ارزش زیادی داشت. هر کسی درباره یه همچین موضوعی نمینویسه و واقعا نشون داد که چقدر آثار مخرب و طولانی مدتی روی این افراد میذاره. از طرف دیگه نشون داد که ما آدما چقدر با قضاوت کردن شرایط رو برای هم سخت میکنیم. 

ولی چیز مهمی که وجود داشت این بود که این کتاب نشون داد با وجود همه سختی ها و مشکلات بالاخره زمان عوض میشه اگه فقط و فقط خودمون بخوایم. نشون داد که ما هستیم که دید و نگاهمون رو به دنیا تغییر میدیم، درسته که شرایط و اطرافیان خیلی تاثیرگذارن اما درصد زیادیش به خودمونم بستگی داره.

رابطه مَلوری و رایدر خیلی زیبا بیان شده بود و اتفاقایی که افتاد (تقریبا اواخر داستان) خیلی بد بود ولی قابل درک بود. در کل یکی دیگه از کتابایی که عاشقش شدم ؛)
        
                4/5

یه داستان عاشقانه با همه پستی ها و بلندی هاش، فکر میکنم این بهتر از هر چیزی میتونه داستانو توصیف کنه. خیلی خوب نوشته شده و شخصیت پردازیش عالیه، جوری که اونقدر زنده به نظر میان که واقعا میشه لمسشون کرد و باهاشون زندگی کرد، از همه مهم تر حسشونو درک کرد. 

و داستان از این قراره... دیلان و اِوی از بچگی همسایه و بهترین دوستای هم بودن. پدر و مادر اِوی در تصادف فوت شدن و اون با خواهرش زندگی میکنه، مادر دیلان هم فوت شده و پدرش هم ترکش کرده و حالا با برادرش زندگی میکنه. با اینکه این هردوشون واقعا همدیگه رو دوست دارن به هم نمیگن چون فکر میکنن طرفشون حسی بیشتر از یه دوست صمیمی بهشون نداره. دیلان با کمک های مادربزرگش بالاخره عشقشو ابراز میکنه و اِوی هم با ترس هاش مقابله میکنه و عشق دیلان رو قبول میکنه. اما سرنوشت بازی دیگه ای برای این دو نفر در نظر گرفته که همه چیز رو تغییر میده.

نصفه دوم داستان از نصفه اولش خیلی بهتر بود و حتی اشک منو درآورد، اگه دنبال داستانی هستید که ارزش خوندن داشته باشه فکر میکنم این کتاب خوبی باشه.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            5/5

چند فصل اولی که خوندم زیاد جذبم نکرد و نمیتونستم خیلی مَلوری رو درک کنم، اما هر چقدر بیشتر جلو رفت و مَلوری تغییر کرد منم باهاش ارتباط برقرار کردم. رایدر و هِکتور هم شخصیت های مورد علاقم شدن.

این کتاب از جهت اینکه درباره کودک آزاری و آسیب هاش نوشته شده، خیلی واسم ارزش زیادی داشت. هر کسی درباره یه همچین موضوعی نمینویسه و واقعا نشون داد که چقدر آثار مخرب و طولانی مدتی روی این افراد میذاره. از طرف دیگه نشون داد که ما آدما چقدر با قضاوت کردن شرایط رو برای هم سخت میکنیم. 

ولی چیز مهمی که وجود داشت این بود که این کتاب نشون داد با وجود همه سختی ها و مشکلات بالاخره زمان عوض میشه اگه فقط و فقط خودمون بخوایم. نشون داد که ما هستیم که دید و نگاهمون رو به دنیا تغییر میدیم، درسته که شرایط و اطرافیان خیلی تاثیرگذارن اما درصد زیادیش به خودمونم بستگی داره.

رابطه مَلوری و رایدر خیلی زیبا بیان شده بود و اتفاقایی که افتاد (تقریبا اواخر داستان) خیلی بد بود ولی قابل درک بود. در کل یکی دیگه از کتابایی که عاشقش شدم ؛)
          
            4/5

یه داستان عاشقانه با همه پستی ها و بلندی هاش، فکر میکنم این بهتر از هر چیزی میتونه داستانو توصیف کنه. خیلی خوب نوشته شده و شخصیت پردازیش عالیه، جوری که اونقدر زنده به نظر میان که واقعا میشه لمسشون کرد و باهاشون زندگی کرد، از همه مهم تر حسشونو درک کرد. 

و داستان از این قراره... دیلان و اِوی از بچگی همسایه و بهترین دوستای هم بودن. پدر و مادر اِوی در تصادف فوت شدن و اون با خواهرش زندگی میکنه، مادر دیلان هم فوت شده و پدرش هم ترکش کرده و حالا با برادرش زندگی میکنه. با اینکه این هردوشون واقعا همدیگه رو دوست دارن به هم نمیگن چون فکر میکنن طرفشون حسی بیشتر از یه دوست صمیمی بهشون نداره. دیلان با کمک های مادربزرگش بالاخره عشقشو ابراز میکنه و اِوی هم با ترس هاش مقابله میکنه و عشق دیلان رو قبول میکنه. اما سرنوشت بازی دیگه ای برای این دو نفر در نظر گرفته که همه چیز رو تغییر میده.

نصفه دوم داستان از نصفه اولش خیلی بهتر بود و حتی اشک منو درآورد، اگه دنبال داستانی هستید که ارزش خوندن داشته باشه فکر میکنم این کتاب خوبی باشه.