سربلند: روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی

سربلند: روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی

سربلند: روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی

4.2
123 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

324

خواهم خواند

38

شابک
9786008857624
تعداد صفحات
364
تاریخ انتشار
1398/12/6

توضیحات

کتاب سربلند: روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی، نویسنده محمدعلی جعفری.

لیست‌های مرتبط به سربلند: روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی

نمایش همه

یادداشت‌ها

          بعد از شهادت #محسن_حججی از خیلی ها شنیدم که دوست داشتن روایت زندگی این شهید رو بنویسن. 
یکی هم خود من. با اینکه اصلا اهل زندگی نامه نوشتن نیستم. 
دلیلش هم تب و تابی بود که به جون همه مون افتاده بود.
حالا از بین اون همه نویسنده مشتاق آقای #محمد_علی_جعفری موفق شدن زندگی محسن حججی رو از زبان دوستان و نزدیکان شهید روایت کنن. کتاب توسط #نشر_شهید_کاظمی منتشر شده.
کتاب زندگی نامه طور نیست. هرکس روایت خودش رو از شهید ارائه میده. اما روایات منسجم تنظیم شدن.
روایات خانوادگی، تحصیلی، جهادی، کاری، و مبارزه از هم تفکیک شدن و به ترتیب ارائه میشن تا نظم فکری مخاطب به هم نریزه. البته خیلی از روایت ها نکات مشترک داشتن.
خودم دوست داشتم که بخش سوریه مفصل تر باشه. بخش تبادل که آخرین فصل کتاب هم بود به نظرم نفسگیرترین فصل بود که ای کاش به این موضوع هم بیشتر پرداخت میشد. و نگاه راویان مختلف رو میدیدم.
در نگاه اول شاید به نظر برسه که روایت ها دقیقا همونطور توی کتاب منعکس شدن که راوی روایت کرده. اما با کمی دقت متوجه میشیم که نویسنده با ظرافت همه روایت ها رو با یه عدم تعادل و عبارت اشتیاق برانگیز شروع کرده.
خود من شخصا این مدل روایت رو بیشتر از زندگی نامه دوست دارم. ولی ای کاش کمی بیشتر روی زبان اثر کار می شد. و اینکه ای کاش روایت دیگه ای به عنوان اولین روایت انتخاب میشد. روایت اول شاید مخاطب رو برای انتخاب به اشتباه بندازه. 
مخاطبی که کتاب رو میخره و میخونه مشکلی نداره. مهم مخاطبیه که صفحه اول کتاب رو میخونه و کتاب رو نمیخره.
        

7

maryam torabi

1403/7/19

          این کتاب خاطراتی از همرزم ها، دوستان و خانواده شهید محسن حججیه که به قدری قشنگ گفته شده که دلت میخواد اهسته بخونی کتابو
اول از خانواده شهید شروع میشه بعد به دوستان شهید میرسه و در آخر به همرزم ها
زندگی شهید و رعایت کردن احکام و اصول دین ک حججی مداومت داشته بهش واقعااااااااااااا عجیبه. برای من ک مذهبی ام عجیبه وای بحال یه دین ندار. به قدری این شهید روی خودش، زندگی اش مراقبت داره و سعی میکنه اینو به بقیه هم یاد بده که با خودت میگی والا اگ شهید نمیشدی ناعدالتی بود.
نماز شبش ترک نمیشد و بعد هر نمازش زیارت عاشورا میخوند. به شهید کاظمی ارادت ویژه داشت
برای بار اولی ک سوریه میره چیزی ک نصیبش میشه سوختگی یه دستش و ناشنوایی یکی از گوشاشه. خیلی ناراحت میشه ک چرا شهید نشده برگشته. دلایلی ک پیدا میکنه ایناست. یچیزایی رو باید تو خودش درست کنه و اینک مادرش راضی نیست.
برای بار دوم به اصرار میره سوریه و ایندفعه به اسارت گرفته میشه. اولش ک فکر میکنن تیر خورده به پهلوش و شهید شده و جنازه رو میبرن عقب که شناسایی بشه (اسم عملیاتی اش جابر بوده) ک مشخص میشه یه نفر دیگ است و تازه متوجه میشن جابر اسیر شده. نحوه اسارت و شهید شدن محسن حججی رو تا حدی از زبون یک داعشی تو کتاب گفته که چون هرکاری میکردن اطلاعات نمیداده و از نگاه و لبخندش بدشون میاد حرصشون میگیره و اول سرشو میبرن و بعد تیکه تیکه اش میکنن میندازن تو بیابون. وقتی میفهمن این آدم برای ایران مهمه میرن و بقایا رو جمع میکنن و ... زمان تبادل یکی از همرزم های شهید ک برای شناسایی میره شک میکنه ک شاید این جسد ارباًاربا حججی نباشه و چون داعشی اجازه نمیده ک تیکه ای از جسد برای شناسایی فرستاده بشه مجبور میشه دزدکی تیکه ای استخوان از جسد برداره و بعد میبره عقب و به حاج قاسم میگن که تبادل نکردیم ولی تیکه از جسد رو اوردیم. براشون فرصتی فراهم میکنه ک آزمایش DNA انجام بدن. وقتی متوجه میشن جسد مال شهید حججیه تبادل انجام میشه...
        

0

          بسم الله 

هزارباره می‌گویم که هر شهید عطر و بوی خاص خودش را دارد، سبک خودش را دارد اما راه همه آن‌ها به یک‌جا ختم می‌شود. همه شان سر بر شانه اباعبدالله علیه‌السلام می‌گذارند.
تنها تفاوتی که وجود دارد این است، خط خونی که از هر شهید به جای می‌ماند به دلیلی که به طور کامل نمی‌دانم با دیگری متفاوت است. یکی مثل تهرانی مقدم است، یکی آوینی، یکی حججی، یکی مانند مجاهد عراقی پشیمان شده در میانه جنگ و... . حججی به نظرم از آن‌هایی است که خط خونش برکات عجیب و غریبی داشته مثل آرمان علی‌وردی...
در لحظه تبادل جسم پاک این شهید، داعشی ِمسئول انتقال پیکر، به تیم شناسایی ایرانی می‌گوید: به این دلیل پیکر مثله شده است که با صلابت بود و همراهی نمی‌کرد، لبخند می‌زد و کفرمان را در آورده بود. شهیدی که نقش نگین انگشترش را یازهرا س می‌گذارد تا حرص داعشی‌ها را درآرود. عجیب است حکایت این خط خون.

بخش‌های کتاب، کوتاه و بلند جریاناتی است که بیشتر از زبان دوستان شهید روایت می‌شود اما بهترینِ این پنجاه و دو روایت را اگر بخواهم مشخص کنم باید بگویم: روایت دایی همسر شهید (روایت اول)، روایت مادرهمسر شهید (روایت دوم) و دو روایت آخر کتاب (روایت احمد اکبریان و مهدی نیساری) حقیقتاً تمام کتاب را برای شما بیان می‌کند. مابقی‌اش عشق بازی است با محسن حججی.

چیزی که به حقیقت برایم ثابت شده، این است که خداوند کسانی را که به جزئیات زندگی شان توجه دارند دوست دارد. هرچقدر توجهت بیشتر باشد، محبوب‌تر می‌شوی تا به جایی که دیگر خدا تو را برای خودش انتخاب می‌کند.
جزئیات، یعنی تمام آن چیزهایی که در سبک زندگی شهدا می‌بینیم و می‌شنویم اما یکه می‌خوریم که چرا ما به این نکات توجه نکرده‌ایم. دقیقاً خداوند شهید را در همین بزنگاه‌ها انتخاب می‌کند. زندگی حججی پر است از این بزنگاه‌ها.

فکرش را هم نمی‌کردم محسن حججی و همسرش با این رتبه و درجه، با این حجم از اخلاص، پیش از آنچه امروز هستند، آدم‌های متفاوتی بوده‌اند. چه می‌‌شود که حججی دختری را انتخاب می‌کند که متفاوت با اوست، به حدی که همه می‌گویند او نقطه مشترکی با تو ندارد و همین آدم جزو اصلی‌ترین مشوق های محسن برای جبهه می‌شود، حتی دیگران را راضی می‌کند که آرزوی شهادت همسرش را آمین بگویند.
عجیب است و عجیبند...
        

6