پنجشنبه فیروزه ایپنجشنبه فیروزه ایسارا عرفانی3.7141 نفر |64 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن10خواندهام285خواهم خواند54توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب پنجشنبه فیروزه ای، نویسنده سارا عرفانی.محبوبترین کتابها ادبیات ایران پربحثترین کتابها کتاب نوجوان داستان دینی دینی و مذهبیلیستهای مرتبط به پنجشنبه فیروزه ایمجمع ناشران انقلاب اسلامیانیس النفوس10 کتاببستهٔ پیشنهادی کتاب با رنگ و بوی امامرضا علیهالسلام سیره و زندگی امامن شیعه و از جمله امام رضا علیهالسام منبع غنی از آموزههای عملی و علمی برای انسانهاست. علم و دانش، صبر و شکیبایی، عفو و گذشت، جود و دانش، زهد و پرهیزگاری، دعا و عبادت و اینچنین فضائل با رجوع به سیره و زندگی ائمهٔ اطهار و از جمله امام رئوف قابل شناسایی و شناخت است. در این بستهٔ مطالعاتی پیش رو تصمیم بر آن شده است تا با ارائهٔ مجموعه کتابهایی با موضوع امام رضا (ع) خوانندگان را با سیرهٔ علمی و عملی ایشان آشنا سازیم. در این بسته داستانهای مختلف از منظرهای مختلف از منظرهای گوناگون زندگی اما رضا (ع) را به تصویر کشیدهاند.00چِـری🍒کلیشه دو نون!5 کتابکتابایی که روی هرچی کلیشه است رو سفید کردن:) بعضیاش با شدت کمتر.04رضا شعبانیپنجشنبه فیروزهای1 کتابرمانی از جنس نور و عشق09پستهای مرتبط به پنجشنبه فیروزه ایسارا عرفانی در آستانه ی پنج سالگی انجمن ادبی بانوی فرهنگ 520سارا عرفانی چگونه دربارهی یک کتاب یک یادداشت (Review) خوب بنویسیم؟ 761یادداشتهای مرتبط به پنجشنبه فیروزه ایکوثر فیروزآبادی1400/11/11 من شخصا اصلا کتاب رو دوست نداشتم.برای خانم عرفانی احترام زیادی قائلم ولی راستش اصلا درک نمیکنم آدمهایی رو که این کتاب رو دوست دارن.این حرف رو از جایگاه کسی میزنم که مذهبیه و عاشق امام رئوف.شروع داستان به نظرم بدترین قسمتش هست.یه اتفاق فوق العاده نادر و هیجانی به سبک فیلم فارسی های قبل انقلاب یا حتی فیلم های هندی.کلا به نظرم اینجور قصه پردازی هایی که شاید هیچوقت در واقعیت اتفاق نیفتند یکی از دلایل جذابیت کتاب برای دهه هشتادی ها و کلا عزیزان کم سن و سال تره.چون اتفاقیه که فقط تو فیلمها و داستانها ممکنه بیفته.آدم بزرگتر که میشه میفهمه تغییر و تحول به این راحتی ها نیست و یک شبه اتفاق نمی افته.و به همین خاطر چنین کتابی رو من شخصا کتاب اثرگذار و ماندگاری نمیدونم.باز هم با احترام به خانم عرفانی میگم که به نظرم کتاب ایشون به خاطر قحطی اثر داستانی در حوزه زیارت امام رضا به چشم اومد.وگرنه آنقدرها اثر قوی ای نیست.فضای توصیف شده از آدمهای مذهبی هم خیلی فضای سانتی مانتال و زیادی رمانتیکی هست و از واقعیت خیلی دوره.نمیدونم این که توقع نزدیک بودن اثر به واقعیت رو داشته باشیم توقع زیادیه یا نه.ولی من این توقع رو داشتم و دارم که وقتی یه رمان از زندگی دانشجوهای مذهبی در دهه هشتاد میخونم اندکی مرتبط تر با واقعیت باشه.آدم بتونه خودش یا رفقای دانشجویی که داره بین شخصیتهای کتاب پیدا کنه.ولی این اتفاق نمیفته اصلا. 217مرضیه احمدی نورالدین وند1401/05/06 سلام ✨️اگه علاقه مند به کتاب های عاشقانه با حال و هوای دانشگاه و دوران دانشجویی هستید پیشنهاد میکنم 👍 و اینکه من از پنج به این کتاب ۳ میدم چون داستان قوی نداشت و بعضی جاها خسته کننده میشد به هر حال خوشحالم مطالعه اش کردم🥰 020سارا کرمانی1400/06/23 «اگر میدانست که وقتی موهایش را از روی صورتش کنار میزند....» از نمایشگاه کتاب سال ۹۸ خریدمش. بعد از نمایشگاه در حالی که کیلومترها راه رفته بودیم و خسته ی خسته بودم رسیدم خانه. دم غروب بود. بازش کردم و رفتم زیارت... نویسنده، زیارت جامعهی کبیره را رمان عاشقانه کرده بود. خواندم و خواندم و خواندم تا تمام شد. ۳ صبح بود که تمام شد. سالها بود کتابی آنقدر مرا نگرفته بود که یک نفس تا تهش را بخوانم. 113فاطمه آذربایجانی1400/11/18 *بسم الله الرحمن الرحیم* پنجشنبه فیروزه ای داستان عاشقانه و مذهبی دختر و پسری است که سال هاست برای رسیدن به هم تلاش میکنند و به هر دری میزنند، تا ا ز سد خواسته های بی جا و تجملاتی خانواده ها عبور کنند. داستان فلش بک هایی به گذشته پرپیچ و خم پسر داستان دارد، و زمان حالش در بستر سفر دانشجویی شان به مشهد مقدس میگذرد. .. سال ها پیش که این کتاب را خواندم، آنقدر موقع خواندنش عطر چوب و بهار نارنج زیر بینی ام میپیچید و دلم را مالش میداد که هیچ کدام از نقص هایش به چشمم نیامدند و برایم شد یک کتاب سراسر حسن که پر بود از حال خوب. و آنقدر دوستش داشتم که هر از چندگاهی بعد از خواندنش هم کتاب را ورق میزدم و میان عاشقانه های دلی سلمان و غزاله چشم هایم قلبی میشد. (ان زمان جوش های بلوغم تازه داشتند کمرنگ میشدند خب!:) اما حالا که فکر میکنم، میبینم انقدر ها هم این کتاب نامبروان نیست! مثلا دیالوگ های شهاب و سلمان به نظرم خام بود و احتیاج به پرداخت بیشتری داشت. یا شخصیت صدف که دلیل اصرارش را به بودن با غزاله نفهمیدم! یا همان ماجرایی که برای مریم در حرم اتفاق افتاد، به نظرم بهتر بود پخته تر نوشته شود. درکل به نظرم احتیاج به مانور بیشتری روی شخصیت ها داشت. و بعضی ماجراها ساده انگاشته شده بودند. تاثیر این کتاب روی زیارت رفتن های من،به عربی ادعیه خواندن هایم (که آن زمان ها هیچ توجهی به معنایشان نداشتم) غیرقابل انکار است. آنقدر که برای همین یک تاثیر هم که شده، کتاب را با تمام کم و کاستی هایش به بعضی ها که سلیقه شان دستم است پیشنهاد میکنم. توجهی که به روابط با نامحرم در فضای مجازی و وابستگی کاذب و پوچی که به ارمغان میاورد شده بود را دوست داشتم و به نظرم تلنگر به جایی است برای بعضی ها...! توصیفات حرم و فضای معنوی آن هم برایم دوست داشتنی و شیرین بود. پنجشنبه فیروزه ای را به خاطر حال خوبش و حس فیروزه ای اش بخوانید:) 015f_altaha1401/02/06 صادقانه بگویم کتاب را دوست نداشتم،قلم روانی داشت و از نکات اصولی مثبتی هم برخوردار بود،اما آن چیزی نبود که من را جذب خودش کند، میزان مطالعه ام را بالابرد اما نه به خاطر جذابیتش، میخواندم تا شاید بفهمم هدف از نوشته چیست، بفهمم داستان قرار است به چه نکته ی قابل توجهی برسد و در انتها هم باز سیرابم نکرد. چند داستان عاشقانه ی دانشجویی که به طور کاملا ناشیانه ایی سعی شده بود معارفی عمیق یا حتی احکامی ساده در لابه لای آن جا بگیرد، اما هیچ کدام آن چه که باید از آب درنیامده بودند نه داستان ها حرف و مفهوم جدید و ویژه ایی برای خودنمایی داشتند و نه معارف در آن بینابین فرصتی برای ظهور 012مریم محمدی1401/01/21 کتاب خوش خوان و خوبی بود 011نرگس موحدی1401/04/08 اول اینکه از شخصیتهای کتاب خواهش میکنم یه دقیقه عاشق هم نشن و از هم خواستگاری نکنن تا من یه یادداشت بنویسم:)) اما بعد به طور کلی فاز نویسنده رو میفهمم. یادمه دبیرستانی بودم گروهی داشتیم روی مفهوم شفاعت کار میکردیم. کنار تحقیق و متن رسمی و... من یه حرکت زدم شروع کردم نوشتن یه داستان درباره دو تا دختر که یکیشون خیلی مذهبی و شاخ و سخنور بود و اون یکی غیرمعتقد و سرخوش و این دو تا با هم ماجراهای مختلف داشتن و مذهبیه در خلال داستان به انحاء مختلف بالا منبر میرفت و یه سری شبهات اعتقادی رو جواب میداد. اون موقع فکر میکردم واو! چه کار خلاقانه و تمیزی کردم برای ارائه مفاهیم دینی! پاسخ به شبهات رو گذاشتم تو دهن شخصیتهای داستان! چه هیجانانگیز! چه خارقالعاده! چه غیرخستهکننده! بعدتر وقتی با کتاب وزین «دختران آفتاب» رو به رو شدم فهمیدم چقدر این کار مسخره و رو اعصاب بوده! لبخند مسیح از همین نویسنده هم توی همین فاز، این کتاب هم توی همین فاز. حرف زدن و جواب دادن به یه سری مسائل اعتقادی و اجتماعی در قالب داستان. بیانصافیه اگه نگم این کتاب واقعا با دختران آفتاب قابل مقایسه نیست و در مقابل اون فاجعه خیلی خوبه...اضافه کنم که به نظرم کار نویسنده در طول زمان واقعااا بهتر شده و پیشرفت خیلی خوبی کرده اما اصل قصه همونه: یه شخصیت مذهبی واقعا رو مخ که از حرفا و کاراش بسیار بدم اومد و فقط کلیشهای هست از پسرای مذهبی دانشجو یه تحول شخصیتی به نظر من غیرباورپذیر چپوندن مطالب سنگین یه کتاب عرفانی وسط سطرهای رمان و توقع از مخاطب که باور کنه شخصیت اول قصه واقعا داره این متن رو میخونه و حال میکنه باهاش! انبوهی از اتفاقات خیلی شاذ و خاص در یه بستر زمانی بسیار کوتاه... یه چیزی که به طرز وحشتناکی منو متحیر کرد برخورد نویسنده با ماجرای مریم بود! یعنی برخورد تک تک شخصیتها با ماجرای مریم فوقالعاده غیرمحتمل و عجیب بود. توضیح نمیدم که داستان فاش نشه. آخر داستان و ماجرای قطار هم...اونم برای من خیلی غیرباورپذیر و کاملا همراه با این حس بود که نویسنده به هر بهانهای میخواسته دو تا شخصیت اصلی رو توی یه شهر نگهداره (بازم برای فاش نشدن داستان😄) اما به نظرم شخصیت غزاله به عنوان نماینده یه تیپ خاص (مذهبی پولدار) نکات درست و واقعیای رو درباره این قشر بازنمایی میکرد از شخصیت شهاب و گفتگوهای بین شهاب و سلمان هم لذت بردم. علیرغم مشکل شدیدم با کتاب، به کتاب سه امتیاز میدم چون نمیتونم نیت و تلاش نویسنده برای بهتر کردن رو نادیده بگیرم. 117سیده طیبه صدرالدینی1401/01/18 خانم عرفانی قلمتون بسیار شیوا و عالیه . من این کتاب رو خیلی دوست داشتم مطالعه کنم و بالاخره موفق شدم 010Zeinab Ghaem Panahi1401/02/12 پنجشنبه فیروزهای کتابی در ژانر رئال و عاشقانه بود. دوستش داشتم ولی نه برای اینکه چند بار بخوانم. توصیفهای صحنهاش حالت ملموسی داشت و حرم امام رضا ع را طوری شرح دادهبود انگار خودم واقعا آنجا بودم. در گرمای ظهر در مسجد گوهرشاد نماز خواندم و حالا هم در رستوران هتل نهار میخورم. راوی داستان هم مدام عوض میشد. کمی آزاردهنده بود. از یک جایی به بعد واقعا دوست داشتم بدانم آخرش چه میشود. درکل کتابی بود که در لیست خواندتان بگذارید. 010مهردادعیوضی1400/12/08 من از خواندن کتاب پنج شنبه فیروزه ای لذت بردم، کتاب کامل برای نسل جوان و پر از هیجان و مفید،کتاب بسیار جذاب و پر مفهموم بود پشنهاد میکنم، کتاب را تهیه کرد و بخوانید. و خیلی سپاسگزارم از نویسنده کتاب 💐 09سمانه رضوی1401/03/21 موضوعاتی که در این رمان به آن پرداخته شده، ارزشمند و قابل تامل است. موضوع مفهوم زیارت صحیح، موانع ازدواج جوانان(مهریه های بالا، مخالفت بی جای والدین با ازدواج جوانان، روابط غلط پیش از ازدواج و...)، پاکدامنی و ازدواج صحیح، پایبندی به ارزش های اخلاقی و... تعلیق داستان نیز مخاطب را به ادامه ی خواندن ترغیب میکند. اما چند نقطه ضعف نیز وجود دارد. _ارتباط بخش اول با سایر رمان تا اواخر نامعین است. _داستان دو راوی اصلی دارد اما انتقال روایت بین این دو خوب صورت نمیگیرد و تمایز خوبی ندارد. _کتاب میتوانست با کمی کوتاهتر شدن جذابیت بیشتری پیدا کند. برخی قسمت ها تکرار است. در کل کتاب خوبی است اما بیشتر مناسب گروه سنی دبیرستان و سالهای اول دانشگاه است و من در زمان مناسبی آن را نخواندم! 08فهیمه1400/08/08 من این کتاب رو دقیقاً دو سال و دو روز پیش خوندم و ریویوی قبلی رو عیناً اینجا کپی می کنم. حضور نویسنده در فضای مجازی هم فرصته و هم تهدید، و من ترجیح می دم با پرهیز از خودسانسوری، به تهدید تبدیلش نکنم و صادقانه نظرم رو اینجا بنویسم. کتاب رو چندان نپسندیدم اما به خاطر حضور پررنگ حرم امام رضا و زیارت جامعه کبیره سه ستاره بهش دادم. و اما ایراداتش: اول اینکه من دوازده ساله دانشجو هستم و به نظرم چیزی که از دانشگاه و دانشجوها ترسیم شده بود از واقعیت فاصله داشت. حداقل از تجربیات من دور بود. دوم اینکه واقعا نویسنده فکر میکنه اردوی مشهد شاگرد اولهای رشتههای ادیان و فلسفه و تاریخ اسلام و ... چنین پرآشوب و حادثه میشه؟ یعنی یک هفته اردوی مشهد (یک سفر زیارتی) با شاگرد اولهای یک دانشگاه که علی الظاهر باید درسخوان و سربه راه باشن به چنین فجایع وحشتناکی منجر میشه؟ بگذریم از اینکه همه هم تهرانی بودن! سوم اینکه شخصیت جاجمنتال غزاله رو به شدت نسپندیدم. تنها فرق غزاله با سایرین این بود که چیزهایی رو که بقیه به زبان میآوردن، در دلش نگه میداشت. مخصوصا قضاوتگریش در قبال اکثر زائرین و بعد مهربونیش در مقابل خانم فرانسوی، و کلا قضیه خانم فرانسوی و تماس گرفتنش با غزاله، به شدت روی اعصابم بود. چهارم اینکه جریان این راننده تاکسی دیگه چی بود؟ جدا منظور نویسنده رو نفهمیدم. در کل این کتاب مخاطب خاص خودش رو داره. برای من جالب بود، اما خیلیها ممکنه یک خطش رو هم نپسندن. + اینکه آدم در داستانش مرتب به برنامهها و بازیهای یک دوره خاص اشاره کنه به شدت ریسکیه. الان نه جی تاک باقی مونده، نه پلاس، کندی کراش و کلش هم در حال فراموش شدن هستن. و خب طیف وسیعی از مخاطبین کتاب که نوجوانها و جوانها هستن ممکنه تا به حال از این نرمافزارها استفاده نکرده باشن و اونا رو به یاد نیارن. انگار نویسنده دستی دستی برای اثر خودش تاریخ مصرف گذاشته... 08دلارام شکوری1401/01/11 کتاب خیلی قشنگی بود :) پر از احساسات مختلف و هیجان انگیز قلم نویسنده کاملا آدم رو وارد داستان میکنه:)) خداقوت خانم عرفانی 07نیایش بهرامی1400/06/29 دو سال بود که می خواستم کتاب را تهیه کنم و بخوانم ؛ اما مردد بودم. سرانجام کتاب را خریدم و با سرعت باور نکردنی ای آن را خواندم. رمان از زبان دو راوی بیان می شود که این خود بر جذابیت ماجرا می افزاید ، یعنی یک جورایی کتاب را هم زنانه پسند می کند هم مردانه پسند..... قصه تا آخر قابل حدس نخواهد بود و نویسنده همیشه شگفتانه ای برای مخاطب در نظر گرفته است ، آنجایی که با خودت می گویی دیگر قصه لو رفت میبینی که زهی خیال باطل تازه اول ماجراست و همین شما را ترغیب می کند که کتاب را زمین نگذارید و مدتی ارتباط تان را با جهان پیرامون خود قطع کنید و به دنیای قصه بروید. اواسط ماجرا تکه هایی آمده است که پایان خوش را نشان می دهد که بسیار شیرین است اما این تنها پایان کار نیست و پایان این ماجرا به آغاز ختم می شود....... تقریبا تمامیه مطالب و اجزا و قسمت های داستان بهم میخورد و این نشان می دهد که نویسنده وقت زیادی گذاشته است و از نظر یک مخاطب می توانم بگویم که به هدفش هم رسیده است. رمانی بود که گاهی مرا به سقاخانه و پنجره فولاد میبرد و گاهی به فضای دانشگاهی و گاهی هم شور و شوق جوانی؛ اما برای من نوجوان سوال بود که آیا واقعا فضای دانشگاه ها و اردو های دانشجویی اینطوری است و دوست داشتم که بدونم چقدر از این ماجرا ها نزدیک به واقعیت است. نکته ای دیگر که در این کتاب به چشم میخورد اصطلاحاتی بود که در متن داستان آورده شده بود، من تعدادی شان را به یاد داشتم مثل کندی کراش و... اما ممکن است مخاطبی که در فضای آن قرار نگرفته است نتواند با این اصطلاحات انس بگیرد و برایش تا شناخته باشند. از لحاظ ظاهری ؛ اسم و طرح جلد کتاب به خوبی متعلق به داستان بود. اگر چاپ های جدید تر کتاب با کاغذ های سنگی چاپ شوند که بسیار سبک هستند و رنگ شان به زردی می خورد ، مطالعه را بسیار آسان تر می کند. از آن کتاب هایی بود که از خواندش لذت میبردم و مطمئنم بار های زیادی خواهم خواندش...... 110مصطفی کارگر1400/06/28 کتاب خوب و جذابی ست و حال دل آدم ها را خوب می کند. 18آسمان احمدی1400/09/18 🌷این کتاب مرا کتابخوان کرد! دروغ چرا قبل از آن کتابخوانهام کلا یک طبقهی کوچک هم نبود. و کتاب را از میز کتابی که هر هفته در مدرسهمان بود امانت گرفتم و از آن به بعد دنیای من زیرو رو شد. اعتیاد به کتاب عجیب خوب است. پنجشنبهی فیروزه ای فقط یک رمان ساده نیست،از کنارش راحت نگذرید؛ این کتاب در میانش روحی دمیده شده که عجیب لذت بخشش میکند. 19رضوان سمیعیان1401/01/21 دقایق خوشی رو با این کتاب سپری کردم و داستان روانش رو دوست داشتم 06ز.الف1401/01/27 پنجشنبه ی فیروزه ای... پنجشنبه ای که در آن فرو میریزد پرده های حجاب و قلبِ فیروزه ای میدرخشد در این میان... حالا دلیل نامگذاری این کتاب را میفهمم، و حقیقتا هم اسم از این بهتر نمیشود گذاشت روی این کتاب... حتی نامگذاریش هم هوشمندانه و ظریف است. . حرف ها و اعمال و رفتارهای #سلمان، با اینکه شاید خودش فکرش را هم نکند، اما تاثیرگذار بود و به تفکر وا میداشت این #من را تا رها کند #منیت را و قلبش را، ذهنش را، وجودش را، تنها از عشق خدا پر کند... . با خواندن این کتاب از مسیر جدیدی به زیارت امام رئوف رفتم و از پنجره ی جدیدی به ضریح پنجره ایه امام نگریستم... وقتی در فصل #وصل، غزاله با قلبش _و نه فقط با جسمش_ در سیل جمعیت رفت تا به ضریح _و نه فقط به ضریح...بلکه به آقا_ برسد... خود را میدیدم که در اطراف ضریحم... و وقتی غزاله آخرین جمله ی کتاب را گفت: #سلام_آقاجان از صمیم قلب حس کردم شیرینیه این دیدار را... اشک و گریه امان نمیدهد دیگر... #اوصیکم_به_خواندن_این_کتاب 06غزل1401/07/01 این کتاب رو دوسال پیش خوندم و خیلی دوستش داشتم ، هر چند که پایانش باز موند و این اصلا برامجالب نبود،با اون همه داستان باید به یه جایی میرسید 19^_^ Kosar1401/02/26 خیلی خوب و جذاب و خواندنی بود 🌺 من پیشنهاد می کنم حتما این کتاب رو بخونید 🌺 08بیشتر