یادداشت سارا کرمانی
«اگر میدانست که وقتی موهایش را از روی صورتش کنار میزند....» از نمایشگاه کتاب سال ۹۸ خریدمش. بعد از نمایشگاه در حالی که کیلومترها راه رفته بودیم و خسته ی خسته بودم رسیدم خانه. دم غروب بود. بازش کردم و رفتم زیارت... نویسنده، زیارت جامعهی کبیره را رمان عاشقانه کرده بود. خواندم و خواندم و خواندم تا تمام شد. ۳ صبح بود که تمام شد. سالها بود کتابی آنقدر مرا نگرفته بود که یک نفس تا تهش را بخوانم.
14
(0/1000)
نظرات
🔶دعوت نامه🔶 سلام دوست عزیز😉 این پیام از اولین پادکست ادبیات پایداری فارسی زبان ایرانی که به شما دارد فرستاده میشود. ما قراره داستان و زندگی نامه افراد و تاریخچه های ارزشمندی را برای شما روایت کنیم. منتظر شما هستیم🌷🙏 پایداری قراره از شهدا،زنان مقاومت،خاطرات شیرین و تلخ زندگی افراد و وقایع صحبت کند!!! با جست و جو اسم پایداری در کست باکس،گوگل پادکست و سایت و نرم افزار ایرانی شنوتو شنونده باشید.
0