بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

زهرا سمیعی

@Samiei

20 دنبال شده

18 دنبال کننده

                      🇮🇷شیعه‌ء مرتضی علی وقت تلف نمی‌کنه🌻
                    
z_samie_67
@Z_samie_67

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

تاریخ ترسناک جهانهزارتوی پننه شهریار امبر

کتابهای ترجمه پیمان اسماعیلیان

32 کتاب

اخیرا متوجه شدم چقدر انتخاب‌های پیمان اسماعیلیان در ترجمه کتاب رو دوست دارم! ترکیب دلچسبی داره از فانتزی و طنز ظریف، که خیلی دلچسبه. حتی این کتاب جدیدی که دارم می‌خونم (افسانه اَمبر) باوجودی که چیز زیادی ازش نمی‌فهمم!! (چون مبتنی بر اسطوره‌ها و افسانه‌های کارت‌های تاروته) ‌ حالا این وسط داشتم کتاب‌های این مترجم رو بالا و پایین می‌کردم، کنجکاو شدم ببینم این آقای "پیمان اسماعیلیان" چه شکلیه اصلا... و حدس بزن چی پیدا کردم؟؟ . . . هیچی!!😐 هیچ عکسی ازش توی اینترنت نبود! دارم فکر می‌کنم نکنه خودش هم یکی از شخصیت‌های دنیاهای فانتزیه و هرگز کسی ندیدتش؟! شاید مثلا ناشرها، کتاب‌ها رو براش ایمیل می‌کنن و اسماعیلیان از دنیایی که توشه میاد توی سایه‌های زمین، ایمیل رو دریافت می‌کنه و برمی‌گرده به دنیای خودش! شاید جاییه توی "هزارتوی پن" یا "اَمبِر" یا "خانه خانم پرگرین" یا "لورین" یا "نارنیا"... کسی چه می‌دونه!! #شوخی

آخرین باری که یه کتاب رو یه روزه و در دو وعده خوندن تموم کردم رو یادم نیست ...
آخرین باری که یه کتاب باعث شده بود که بی خوابی به سرم بزنه و تا نزدیک های صبح همنشین ش باشم رو یادم نیست ...
آخرین باری که حسرت همراهی با یه رفیق رو خوردم رو یادم نیست ...

اما آخرین باری که سر مزار امیر محمد روبروی ضریح امام زاده اسماعیل علیه السلام بودم رو خیلی خوب یادم هست ...

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمان‌ها

*گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید*
*چون عشق حرم باشد سهل است بیابان‌ها*

پ ن: پیشنهاد می کنم اگه دوست دارید چند ساعتی رو در عالم خدمت و رفاقت غوطه‌ور شید، خودتون رو به این کتاب بسپارید.
برای سلامتی رفقایی همچون امیر محمد جان که دور و اطراف مون هستند هم صلواتی هدیه بفرمایید.
            آخرین باری که یه کتاب رو یه روزه و در دو وعده خوندن تموم کردم رو یادم نیست ...
آخرین باری که یه کتاب باعث شده بود که بی خوابی به سرم بزنه و تا نزدیک های صبح همنشین ش باشم رو یادم نیست ...
آخرین باری که حسرت همراهی با یه رفیق رو خوردم رو یادم نیست ...

اما آخرین باری که سر مزار امیر محمد روبروی ضریح امام زاده اسماعیل علیه السلام بودم رو خیلی خوب یادم هست ...

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها

گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها

ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها
وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد
باید که فروشوید دست از همه درمان‌ها

*گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید*
*چون عشق حرم باشد سهل است بیابان‌ها*

پ ن: پیشنهاد می کنم اگه دوست دارید چند ساعتی رو در عالم خدمت و رفاقت غوطه‌ور شید، خودتون رو به این کتاب بسپارید.
برای سلامتی رفقایی همچون امیر محمد جان که دور و اطراف مون هستند هم صلواتی هدیه بفرمایید.