شبیه

شبیه

شبیه

فائضه حدادی و 1 نفر دیگر
4.1
56 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

92

خواهم خواند

37

این کتاب خواننده‌اش را از خلیج فرشتگان نیس برمی دارد و با خودش به جا‌های مختلف می‌برد. به بیدای عربستان، به بستنی فروشی‌های تجریش، به بندرلاذقیه سوریه و حتی به آینده و عصر پس از ظهور!

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شبیه

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

شبیه

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به شبیه

یادداشت‌های مرتبط به شبیه

🔮... می‌د
          🔮... می‌دونی چرا؟ چون عمیقاً دوستش داره! این خصوصیت محبته. آدم بی‌اختیار دوست داره طبق میل اون عمل کنه. یه وقت حتی چشم باز می‌کنه می‌بینه همه‌ی دوست داشتنی‌هاش همون‌هان که مَحبوبش دوست داره. ...

♦️متنی که خواندید تنها دیالوگ از کتاب "شبیه" بود که به دلم نِشَست. "شبیه" موضوعی متفاوت و ایده‌ای جدید داشت، تا حدودی مهارت نویسنده در نوشتن همچین ایده‌ای خوب هست، اما از نظر من به هیچ عنوان این ایده به درستی شکل نگرفته بود، کتاب پُر از توصیفات ناقص و پُر از مجهولاتی است که تا انتها در ذهن خواننده می‌مانَد. به بعضی جزئیات بی اهمیت بیش از اندازه پرداخته شده بود و به بعضی مسائل مهم کتاب آن جور که باید پرداخته نشده بود. برای نوشتنِ همچین ایده‌ای نیاز به اطلاعات خیلی بیشتر درباره آن هست. اشتباهاتی در متن وجود داشت که از نظر من نیاز به بازخوانی متن کتاب و ویرایش آن دارد. به اینکه کتاب در چه مورد بود، اشاره‌ای نمیکنم چون این کتاب را برای خواندن به کسی پیشنهاد نمی‌دهم.


🙂نویسنده‌یِ عزیزِ این کتاب، "خانم غفار حدادی" کتاب‌های بهتر و ارزشمندتری از جمله کتاب "دهکده خاک بر سر" دارند که می‌توانید آن‌ها را مطالعه کنید و لذت ببرید. 


#معرفی_کتاب 
#شبیه
نوشته #فائضه_غفار_حدادی 
#انتشارات_شهید_کاظمی
        

0

          رمان شبیه، رمانی است بر محوریت جمله «فرزند زمانه خود باش!» و نویسنده در کنار بیان مفهوم جمله فرزند زمانه خود باش به بیان مفاهیم عمیقی مثل تقابل حق و باطل، مهدویت و ظهور پرداخته و حق مطلب را به جا آورده.

ترسیم کشور سوریه در زمان مقابله با داعش از زاویه‌ای بسیار نو و جدید، بیان تفکر داعشی... تفکری که می تواند همزمان در کشور سوریه در مقابل مدافعان حرم باشد و هم در دل اروپا همراه با مردِمهاجر فرانسوی باشد که برای رضای خدا می خواهد تعداد زیادی از مردم را از بین ببرد.
بیان ریز جزئیات در رمان بی‌نهایت دلنشین بود مثلاً کلاه های گلدوزی شده بابا کلاهی توسط مامان حوری.. لحجه حجت که با ظرافت بهش پرداخته شده بود.. رایحه گل سرخ باباکلاهی که از برگ برگ کتاب استشمام می شد و این تنها بخش کوچکی از جزییات این رمان فوق‌العاده است...
بودن در مکان ها و زمان های مختلف از دیگر نقاط قوت این رمان هست، ابتدا صحرای داغ عربستان را با گرمای سوزانش درک می کنید پس از آن به سوریه با آسمان گرفته ابری سفر می کنیم و در سواحل خلیج فرشتگان در فرانسه با حانیه همراه می شویم، در طول داستان به تهران هم سری می زنیم در کنار بعد مکانی داستان بعد زمانی هم قابل توجه هست جسارت نویسنده برای بیان اتفاقات پس از ظهور بسیار ستودنی بود.
برای اولین بار نویسنده‌ای در رمانش دنیای پس از ظهور و اتفاقاتش را قلم زده که بسیار هم زیبا و خواندنی است امید که چراغ راهی باشد برای دیگر نویسندگان.
داستان شبیه، داستانی طولانی نیست اما نویسنده با هنرمندی تمام به پردازش مسائل مختلف با مکان های متعدد می پردازد که نشان از قوی بودن قلم نویسنده دارد.
در پایان درس بسیار بزرگی که کتاب برایم به ارمغان آورد را خیلی خیلی دوست داشتم و آن هم شبیه بودن بود به آنچه که ادعای آن را داریم... شبیه بودن به کسانی که الگوی ما هستند... شبیه بودن به کسانی که خیلی ها ما رو به نام و نشان آن ها می شناسند است.
و امّا بهترین الگو...ان شاالله که بتونیم در رفتار و حرکاتمون شبیه‌ترین فرد به پیامبرمون بشیم تا هر کسی که ما رو دید یاد پیامبرمان بیفتد..
شبیه را همه باید بخوانند..
        

2

بهار

1403/2/24

        چقدر دوست دارم شبیه مامان حوری باشم ...😍
مامان حوری ای که هم هوای خودش و داشت هم هوای زندگیشُ.
مامان حوری ای که دختری تربیت کرده بود که اون سر دنیا  دین و دنیاش و باهم داشت 
فرق مهم و مهم تر و تشخیص میداد 
و درست انتخاب میکرد 
مامان حوری ای که شوهر و بچه اش هرجای دنیا که بودن یه تیکه از قلبشون و پیشش جا میذاشتن و میرفتن 
محوریت داستان بابا کلاهی و حانیه بودن 
اما هویت  و نقش مامان حوری خیلی به چشمم اومد 🥲 


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          ﷽
شبیه او شدن چقدر آرمانی‌ست و چقدر دور از دست ما یا چقدر نزدیک به ما و ما کجا خواهیم بود وقتی او و آن‌ها برمیگردند؟

حانیه،یوسف،الهام،مسعود،داعش!ساحل نیس فرانسه!سوریه،باباکلاهی،شبیه شدن،رجعت،بوی گل سرخ و...

داستان کتاب شبیه از عصر خودش فراتر است، شبیه را باید همه بخوانند،چون قرار است ما هم شبیه او شویم.نویسنده کتاب شبیه را با یک اتفاق غیرمنتظره در صحرای عربستان شروع می‌کند و ادامه داستان را در سوریه ،ساحل نیس فرانسه و ایران دنبال می‌کند و چه شگفت است آغاز و  پایان داستانش.

تازه بودن داستان کتاب،قلم جذاب نویسنده که تجربه خواندن کتاب‌هایش را داشتم،ویراستاری خوب،طراحی جلد مناسب که با  موضوع کتاب هماهنگ است و جسارت نویسنده در نوشتن
چنین داستانی ازمزیت‌های رمان شبیه است.

من برای این کتاب داستان کتاب لو نرود،زیاد روی داستان مانور ندادم،ولی به نظرم اگر کمی شوکه شدن فصل اول را تحمل کنید و فصل دوم به بعد را خوب بخوانید،شبیه یکی از بهترین کتاب‌هایی می‌شود که می‌خوانید.
        

8

مظفری

1401/8/20

          بسم‌الله الرحمن الرحیم
شبیه،  شبیه هیچ‌کس نیست و هر کس خودش است. قرار بود خودش باشد... این وسط دکتر کلاهی و حانیه و محمد تلاش می‌کنند آینه او شوند‌ در ۱۴۰۰ سال بعد.
سعی و تلاش می‌کنند تا به نتیجه برسند که اگر او بود، دقیقاً چه می‌کرد.
حانیه همان فائضه بود که این‌بار به جای دهکده خاک بر سر، در نیس تلاش می‌کرد زندگی اسلامی را در دارالکفر به تصویر بکشد...
با همان دغدغه‌های یک بچه شیعه مسلمان در جایی که هیچ مسجدی آن اطراف دیده نمی‌شود و بچه‌های هیئت، کلیسایی را برای برگزاری دعای کمیل، اجاره کردند. البته دغدغه‌ها تکراری نیست و تکرار نمی‌شود... 

اولین‌بار رمان آینده‌نگر می‌خواندم که با دید دینی، سال‌ها بعد را به تصویر کشیده بود.
تصویرسازی هایش آنقدر خوب بود که به‌جای حانیه، صورتت خیس‌شود و حضور حاج‌قاسم، لبخند را مهمان چهره‌ات کند.
 هر چند در بازآفرینی خاطره‌ای از کتاب همسایه‌های خانم جان، موفق عمل نکرده باشد.

کاش ما هم شبیه او شویم با رایحه گل‌سرخ و فصل سبز داستان را زندگی کنیم، ان‌شاءالله

پ.ن:
۱- هیچ وقت فکر نکردم کتاب‌خریدن، هزینه دارد. همیشه از همه‌چیز زدم تا کتاب بخرم. اما این روزها خانه مستأجری و کمبود جا و صف کتاب‌های نخوانده، باعث‌شد که سمت خرید کتاب نروم.
رفیق شفیقی دو روز تهران بود. روز اول کتاب را امانت گرفتم و روز دوم در ترمینال به او رساندم تا تمامش کند. #تجربه : کتاب امانی زودتر خوانده می‌شود.😅

۲- فصل اول کتاب سنگین است، اذیت می‌کند و جلو نمی‌رود. تصمیم گرفتم مدل خوانندگان حرفه‌ای، بی‌خیال شوم. اما دلم برای زحمتی که کشیدم سوخت و فصل دوم را با بی‌حوصلگی شروع کردم.
 اگر بعد خواندن فصل نخست، همین حس را داشتید، به نویسنده فرصت دهید تا فصل دوم را هم روایت کند. بعید می‌دانم نظرتان تغییر نکند. 😉

۳- طراحی رو جلد، همه چیز هست، اما شاید می‌شد با ترکیب چشم‌نوازتری کنار هم قرار گیرد.
        

14

          #یادداشت_کتاب 
#شبیه
بالاخره کتاب شبیه را تمام کردم. کتابی که شاید یک سال پیش شروع کردم و دو سه فصل خواندم، شب قدر اول امسال نصف کتاب را خواندم و الان نیمه دیگرش را. نکته جالب برایم این بود که انگار زمان خواندن هر قسمت از کتاب دقیقا همان موقعی بود که خواندمش!

کتاب شبیه داستان آدم‌هایی است که سعی می‌کنند راه درست را در زندگی‌شان انتخاب کنند، با چاشنی ظهور! بله درست خواندید، ظهور، اما نه از نوع آرزو و خیال، ظهور واقعی! 

در فصل اول کتاب ماجرای خسف بیدا را می‌خوانیم که چون همان اول کتاب است به آن اشاره کردم و لو دادن کتاب به حساب نمی‌آید. اما در همین فصل اول هزارتا سوال برایمان ایجاد می‌شود که جوابش را نمی‌دانیم و دنبال آن می‌گردیم. 

از فصل دوم وارد ماجرای حانیه می‌شویم و انتخاب‌هایی که باید بکند، از سوریه و مدافعین حرم می‌خوانیم و زندگی روزمره و فرزند زمانه بودن.

داستان کتاب پرو پیمان است، پر از اتفاقات، که شاید جا داشت رمان قطورتری شود و تندتند از این اتفاق به آن اتفاق نپرد و در هر بخشی به فضاها و شخصیت‌ها کمی بیشتر پرداخته شود. شخصیت‌های کتاب برای خواننده‌ای که مشابه آن‌ها را در اطرافیانش دیده، روان و قابل فهم‌اند اما برای کسانی که چنین تجربیاتی در اطرافشان نداشته‌اند، نیاز به شناساندن بیشتری دارند.

باوجود داستان خاص و بکر کتاب (همان بحث ظهور حقیقی)، نقطه ضعف بزرگ کتاب، می‌تواند کل آن را تحت تاثیر قرار دهد. ضعف مشخص کتاب این است که فصل اول آن زیادی مبهم است و ارتباط آن با فصل ۲ و ۳ مشخص نمی‌شود. چیزی که باعث شد خود من یک سال بین خواندن این سه فصل و باقی کتاب فاصله بیندازم. درواقع کتاب قلاب قوی‌ای ندارد و یک نفر باید مدام آدم را هل بدهد تا بقیه کتاب را بخواند. اما از فصل ۳ که عبور کنی کتاب روی غلطک می‌افتد و خود به خود پیش می‌رود. هرچند فصل‌های مربوط به سوریه هم کمی کلیشه‌ای است و خیلی خیلی شبیه کتاب همسایه‌های خانم‌جان. 

در کل کتابِ شبیه کتابی است که بعد از خواندنش خوشحالی که آن را خوانده‌ای اما ناراحتی که چرا همه چیز تند و یکهویی پیش رفت و دلت می‌خواهد از وضعیت شخصیت‌ها بیشتر می‌دانستی. در نتیجه احتمالا از آن کتاب‌هایی است که افراد متخصص داستان‌نویسی اشکالاتش را ردیف می‌کنند اما برای خوانندگان عادی به جز نبودن قلاب اولیه، مشکل خاص دیگری ندارد.

کتاب برای هدیه دادن به بچه مذهبی‌های خارج نشین، آن‌هایی که با چنگ و دندان دارند در ممالک کفر ایمانشان را حفظ می‌کنند، گزینه بسیار مناسبی است.

@macktubat
        

1

          فرزند زمانه خود باش! این جمله به نوعی مسئله محوری رمان شبیه است. شروع رمان بسیار جذاب و خاص است و نویسنده دست روی موضوعی گذاشته که کمتر کسی به سراغ آن رفته است و اگر مخاطب کمی به مطالب و اسامی آمده در این فصل دقت کند و اندکی اطلاعات در مورد مسائل نزدیک به ظهور داشته باشد، متوجه می‌شود نویسنده چه زمان خاصی را برای روایت این فصلش انتخاب کرده است. اما در ادامه، داستان در ظاهر ربطی به فصل اول ندارد. از اینجا به بعد ما با یک زوج دانشجوی ایرانی در فرانسه مواجه هستیم. حانیه و یوسف در نیس فرانسه مشغول تحصیل هستند. پدر حانیه پزشک مشهوری است که در سوریه برای کمک به مردم جنگ زده حضور پیدا کرده است. مردمی که توسط داعش مورد حمله قرار گرفته و دچار مشکلات زیادی شده‌اند. 
از پررنگ‌ترین مسائل این رمان، تقابل تضادها با یکدیگر است. اتفاقی که مصداق قاعده تعرف الاشیاء بأضدادها است و شناخت باطل منجر به شناخت حق می‌شود. همچنین در این تقابل، حق و باطل در برابر یکدیگر ویژگی‌های خودشان را بروز می‌دهند و مخاطب می‌تواند آن‌ها را با یکدیگر مقایسه کند. یکی از این تقابل‌ها، رودررویی اسلام حقیقی با تفکر داعشی و ارتجاعی است که هرکدام در شخصیت‌هایی مختلف در طول داستان نمود پیدا کرده‌اند. از پزشکان ایرانی حاضر در سوریه تا مردی مهاجر در فرانسه که برای رضای خدا می‌خواهد تعداد زیادی از مردم را از بین ببرد! دیگر تقابل، در زمینه پایبندی به اصول و عقاید در شرایط مختلف است. به عنوان نمونه مسئله حجاب برای دانشجویان زن مسلمان در فرانسه تبدیل به مسئله‌ای سخت و چالشی شده که برای رسیدن به موقعیت‌هایی مانند تدریس در دانشگاه، باید آن را کنار بگذارند. موقعیتی که برای حانیه و دوستش پیش می‌آید و آنان را بر سر دوراهی قرار می‌دهد.
این تقابل‌ها که بر اعتقادات سوار شده‌اند، نکته‌ای است که شخصیت‌های اصلی داستان را واداشته تا تلاش کنند به الگوی اصلی خود یعنی حضرت محمد (ص) شبیه شوند. اتفاقی که عنوان کتاب نیز براساس آن انتخاب شده است. دغدغه اصلی حانیه مخصوصا پس از اتفاقات خاصی که در زندگی‌اش رخ می‌دهد، بهترینِ زمان خود بودن است. برای رسیدن به این بهترین، والاترین الگو حضرت رسول است و بیشتر در نیمه دوم کتاب این مسئله به خوبی نمود دارد. این بهترین در زمان بودن، به نوعی مفهوم اصلی انتظار فرج است. از دیگر مسائل بیان شده در این رمان کم حجم، مهدویت و ظهور است. شبیه رمان حجیم و مفصلی نیست، اما فائضه غفار حدادی در 272 صفحه مسائل زیادی را در کنار هم بیان کرده است و تا حد خوبی نیز توانسته ارتباط منطقی بین موضوعات را رعایت کند. در داستان او از تهران تا مناطق عملیاتی جنوب، شهرهای تحت حکومت داعش، نیس فرانسه و صحرای عربستان را می‌بینیم و غیر از مکان، در زمان‌های گوناگون نیز سفر می‌کنیم و از حال به دوران پس از ظهور امام زمان نیز می‌رویم. در کتاب، حتی به بحث رجعت نیز گریزی زده شده است. شبیه، کتابی نیست که در آن تمام مسائل به طور کامل از صفر تا صد بیان شده باشد و در برخی از موارد تنها یک مسئله باز شده و نویسنده اندکی به آن پرداخته است. اما این مسئله مخصوصا جسارت نویسنده در بیان برخی وقایعی مانند روایتی از جامعه پس از ظهور در دل داستان و یا بحث رجعت، اتفاق مهمی است که در شبیه رخ داده و می‌تواند ایده‌های زیادی را برای دیگر نویسندگان جهت پرداختن به این موضوعات مهم به ارمغان بیاورد. مسائلی که تا به حال تنها در کتب اعتقادی و مهدویت به آن‌ها پرداخته شده است آن هم با بیانی که بیشتر مناسب پژوهشگران و محققین در این حوزه‌هاست و مخاطب عمومی نمی‌تواند به آسانی با این مسائل مطرح شده ارتباط بگیرد. اما اگر چنین مسائلی در قالب داستان مطرح شوند، ظهور دیگر مسئله‌ای دور از ذهن و غیر قابل دسترس برای عموم نخواهد بود بلکه می‌تواند تبدیل به دغدغه‌ای همگانی شود. از این جهت شبیه را می‌توان رمانی خط شکن در این زمینه و سرآغازی برای آثاری جدید در این موضوعات مطرح شده دانست.
        

2