بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آسنا و راز کنیسه

آسنا و راز کنیسه

آسنا و راز کنیسه

سمانه خاکبازان و 2 نفر دیگر
4.1
20 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

52

خواهم خواند

17

کتاب آسنا و راز کنیسه، گرافیست زهرا سعیدی.

لیست‌های مرتبط به آسنا و راز کنیسه

نمایش همه
پیامبری از کنار خانه ما رد شددر سینه ات نهنگی می تپدعشق اگر سیاه خواست، من هستم

کتاب های شگفت نگیر مذهبی و دلنشین با ادبیاتی زیبا

7 کتاب

در سینه ات نهنگی می تپد. دلنوشته عرفان نظر آهاری این که مدام به سینه ات می کوبد قلب نیست. ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود. قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس. اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد شیرین تر از عسل. مشتاقان جزئیات داستان کربلا من از مرگ می ترسیدم. از زمان کودکی ترس از مرگ را به من آموخته بودن... پیامبران پنهان داستان پیامبرانی که غیبت داشتند از دید شخصیت های نیمه فرعی داستان 365 روز با پیامبر خلاصه مجموعه ی چندین جلدی 30 روز با پیامبر از به دنیا آمدنشان تا مرگ ایشان برای کودکان پیامبری از کنار خانه ما رد شد. دلنوشته های عرفان نظر آهاری من به خدا گفتم : امروز پیامبری از کنار خانه ما رد شد. امروز انگار ابنجا بهشت است. خدا گفت : کاش می دانستی هر روز پیامبری از کنار خانه تان می گذرد و کاش می دانستی... عشق اگر سایه خواست من هستم داستانی شگفت انگیز تر از همه ی این ها با زبان بسیار زیبا و دلنشین تر از کتاب های دیگر بهتر است داستان را لو ندهم آسنا و راز کنیسه داستانی در مورد دختری یهودی که باید نامه ی مهمی را به خانه ی حضرت علی برساند. در این داستان ماجرای جالبی برایش پیش می آید.

یادداشت‌های مرتبط به آسنا و راز کنیسه

            شب‌ها زیاد به ستاره‌ها خیره نمی‌شوم. یک‌بار کسی از من دلیلش را پرسید. گفتم شاید چون آسمان پر از راز و رمزهایی است که من آن‌ها را بلد نیستم. آسمان شب خیلی اسرارآمیز است. آسمانی که به قول صدقیا، همیشه جولانگاه خیال بوده و هست.

صدقیا، عالمی یهودی‌ست که میانهٔ خیلی خوبی با آسمان دارد. راه و رسم مطالعهٔ ستارگان را می‌داند و به جگرگوشه‌اش هم یاد می‌دهد. نوه‌ای که تمام دارایی اوست و محرم رازهایش. صدقیا اما وقتی به قلبش رجوع می‌کند، محبت کسی غیر از آسنا را هم در آن می‌بیند. محبت پنهانی کسی که به راه‌های آسمان آشناتر است تا راه‌های زمین.
همین مسئله، باعث می‌شود تا آسنا به درخواست پدربزرگ، راهی سفر شود. اما این مأموریت چیست؟ چه امر مهمی است که این دختر نوجوان باید سختی راه را به جان بخرد برای انجام دادنش؟ او به تنهایی راهی سفری دور و دراز می‌شود، درحالی‌که خطر سایه‌به‌سایه تعقیبش می‌کند.

خواندنش یک‌روز طول کشید. بین کارهای هر روزه‌ام پای کتاب می‌نشستم و از خانه خودمان، یک‌راست به بیابان‌های اطراف خیبر می‌رفتم. نویسنده با قلمی فوق‌العاده قوی، تصاویری زنده خلق کرده بود که از جلوی چشمانم می‌گذشتند. تعلیق خوبی داشت که تا پایان کتاب افت نکرد.
آسنا، شخصیت‌هایی دوست‌داشتنی دارد که تا مدت‌ها در ذهن‌تان می‌مانند. شخصیت‌هایی که در ابتدای کار، تعدد بیشتری دارند و دوست داشتم که تا انتها هم حضور می‌داشتند. همینطور اتفاقاتی بر مبنای شانس در داستان رخ می‌دهند که اگر اینطور نبود، بهتر می‌شد. در کل، کتابی بود که می‌شود با خیال راحت در مناسبت‌هایی مثل عید غدیر، به نوجوان‌ها توصیه‌اش کرد. فقط حواس‌تان به رده‌بندی سنی پشت کتاب که +۱۵ درج شده باشد.