فارنهایت 451
در حال خواندن
4
خواندهام
125
خواهم خواند
102
نسخههای دیگر
توضیحات
«اگه ناراضی سیاسی نمیخوای، دو طرف مسئله رو به مردم نگو که نگران بشن، فقط یکیش رو بگو. از اون هم بهتر، هیچی بهشون نگو. بذار یادشون بره که چیزی مثل جنگ وجود داره. اگه حکومت بیکفایته، اگه کلهگندههاش همهچی رو بالا گشیدن و مالیاتهایش نامعقوله، همون بهتر که اینجوری باشه تا اینکه مردم نگران این چیزها باشن. آرامش، مانتگ. برای مردم مسابقه برگزار کن، مسابقهای که توش برنده بشن… کلهشون رو از اطلاعات بهدردنخور پر کن. اونقدر «واقعیت» تو کلهشون بچپون که احساس کنن تا خرخره پر شدهان و «عقل کل» هستن.» در فارنهایت ۴۵۱ حکومت از جنس «برادر بزرگ» اورول در رمان ۱۹۸۴ نیست. در این کتاب روش حکومت موذیانهتر است، چون مردمی که از برنامههای سرگرمکننده و اطلاعات ناقص تکراری راضی هستند از آن استقبال میکنند. ذهنشان چنان از اطلاعات بیخاصیت و حقایق بیهوده انباشته است که احساس ذکاوت میکنند و از جهل خودخواستهی خود خوشحالند. حکومت کتابها را خلاصه و خلاصهتر میکند تا آنکه جز یادداشتهای بیبو و خاصیت چیزی از آنها باقی نمیماند، درواقع دیگر کتابی برای خواندن وجود ندارد. بعد از آن است – بعد از آنکه دیگر کسی کتاب نخواند – که مردم خودشان وجود کتابها را گزارش میدهند، چرا که «کتاب تفنگ پُری است در خانهی همسایه!»
بریدۀ کتابهای مرتبط به فارنهایت 451
نمایش همهلیستهای مرتبط به فارنهایت 451
نمایش همهپستهای مرتبط به فارنهایت 451
یادداشتها
1402/6/23
9
1402/6/23
5
1403/6/9
9
1403/2/27
22
1402/9/25
6
1402/10/8
2
1402/5/22
درک نمیکنم اگه عاشق کتاب باشی و این کتاب رو دوست نداشته باشی به داستان اهمیت ندید، پیام نویسنده رو بچسبید. من کلا از کتاب هایی با فضای دیستوپیایی خوشم میاد و این کتاب هم داستان پادآرمان شهری رو روایت میکنه که در اون خوندن کتاب جرم و ممنوعه و کار آتش نشان ها برعکس خاموش کردن آتش، سوزاندن کتاب هاست. . . . اسپویل⚠️اسپویل⚠️اسپویل⚠️: . . . به نظر شما «میلدرد» (زن مانتگ)، «کلاریس» رو با ماشین زیر نگرفته؟ چون کلاریس عاشق پیاده روی بود و میلدرد عاشق سرعت و میلدردی که انسان ها براش بی اهمیت هستند، از مردن و نحوه مردن کلاریس خبر داره درحالی که از خونه بیرون نمیره مگر برای ماشین سواری و فقط با دیوار هایی که اسم خانواده دارند وقت میگذرونه.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
25