فارنهایت 451
در حال خواندن
4
خواندهام
125
خواهم خواند
102
توضیحات
داستان در جهانی اتفاق می افتد که خواندن یا داشتن کتاب جنایتی بزرگ محسوب می شود، این مشخصات جامعه ای است که تحت ستم یک نظام سیاسی است که شهروندانش را افرادی مجهول الهویه و نابالغ تشکیل می دهند. قرص های شادی بخش و داروهای مسکن و خواب آور که نسیان آور نیز هستند با صفحه های بزرگ ویدئویی بر دیوارهای منازل هر گونه دغدغه ای را برطرف می کنند. آزاداندیشی در این جهان ممنوع و خطرناک است؛ زیرا تعادل جامعه را مختل و اشخاص را ضد اجتماع بار می آورد، کتاب و هرچه خواندنی است عامل اصلی این انحراف شناخته می شود. مسئولیت بازیابی و سوزاندن کتاب های باقی مانده در این نظام برعهده آتش نشانی است. از آنجایی که خانه های این شهرِ تخیلی ضد آتش اند، کتاب های یافته را در همان محل اختفا به آتش می کشند. برای کشف محل اختفای کتاب از یک سگ مکانیکی استفاده می کنند که پس از یافتن کتاب صاحب آن را که «دشمن امنیت ملی» نامیده می شود، تعقیب کرده و به قتل می رساند. یونیفورم و کلاه مأموران آتش نشانی به نشان «سمندر» یا «آتش پرست» مزین است؛ این خزنده از دوران باستان نماد زندگی در آتش بوده است. «مونتاگ»، آتش نشانی است که از کار خود لذت می برد. کار او سوزاندن کتاب های ممنوع است و از قضای روزگار تمام کتاب ها ممنوع هستند. اما یک باری که با «کله ریس مک کله لن» ملاقات می کند به او می فهماند که زندگی اش آن طور که فکر می کرده شاد نیست و این برای مونتاگ سرآغاز شیدایی است. همان شب مونتاگ همسرش را در حالی می یابد که شیشه قرص خواب را به تمامی بالا انداخته و رو به موت است و... .
پستهای مرتبط به فارنهایت 451
یادداشتها
1402/6/23
9
1402/6/23
5
1403/6/9
9
1403/2/27
22
1402/9/25
6
1402/10/8
2
1402/5/22
درک نمیکنم اگه عاشق کتاب باشی و این کتاب رو دوست نداشته باشی به داستان اهمیت ندید، پیام نویسنده رو بچسبید. من کلا از کتاب هایی با فضای دیستوپیایی خوشم میاد و این کتاب هم داستان پادآرمان شهری رو روایت میکنه که در اون خوندن کتاب جرم و ممنوعه و کار آتش نشان ها برعکس خاموش کردن آتش، سوزاندن کتاب هاست. . . . اسپویل⚠️اسپویل⚠️اسپویل⚠️: . . . به نظر شما «میلدرد» (زن مانتگ)، «کلاریس» رو با ماشین زیر نگرفته؟ چون کلاریس عاشق پیاده روی بود و میلدرد عاشق سرعت و میلدردی که انسان ها براش بی اهمیت هستند، از مردن و نحوه مردن کلاریس خبر داره درحالی که از خونه بیرون نمیره مگر برای ماشین سواری و فقط با دیوار هایی که اسم خانواده دارند وقت میگذرونه.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
25