بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

علی عموکاظمی

@alikazemi7

20 دنبال شده

13 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                بخشهایی از کتاب:

- خیلی ها، حتی خیلی از اعضای حزب الله هم شک داشتند که آیا اصلا شخصی به نام عماد مغنیه در حزب الله وجود دارد یا نه. نمیدانستند حاج رضوان که گاه و بی گاه به پایگاه های حزب الله سر میزند و در بعضی مراسم داخلی حزب الله شرکت میکند، هماد عماد مغنیه معروف است.

- شاید آخرین روزهای جنگ 33 روزه بود که عماد و سیدحسن، ناشناس و با لباس مبدل، چند ساعتی رفته بودند داخل بیروت و قدم زده بودند. انگار نه انگار که هواپیماهای صهیونیستی داشتند کل لبنان را برای پیدا کردنشان شخم میزدند. بعدتر، سیدحسن در یکی از مصاحبه هایش گفته بود که در آن چند ساعت، از مغازه های بیروت ساندویچ و بستنی خریده و خورده بودند!

- با موسیقیهای که تم عرفانی داشتند میانه خوبی داشت؛ چه عربی و چه فارسی. میگفتند چند ساعت قبل از ترور هم قطعه ای از محمد اصفهانی را گوش میداده؛ "غوغای ستارگان": امشب در سر شوری دارم ...

- در همان روزهای جنگ 33 روزه، فرصتی برایش فراهم شده بود و آمده بود به من سر بزند. (...) از بیرون غذا گرفتم، مرغ بریان و خوراکی شبیه کباب که ما به آن میگوییم شیش طاووق. سفره مفصلی شده بود. لب به هیچ کدام از غذاها نزد. گفت: "بچه ها در جنوب چنین چیزهایی ندارند." یک کنسرو ماهی باز کرد و شروع کرد به خوردن

        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            بسم الله الرحمن الرحیم 

بالاخره تمومش کردم 
بخاطر موازی خونی خیلی طولش دادم و باید بگم پشیمونم 
باید خیلی زودتر از این حرفا میخوندمش 

اول از خود داستان شروع می‌کنم:
خب ما تو داستان چی داریم؟ یه قتل 
هویت قاتل معلومه 
هویت مقتول معلومه 
نحوه و انگیزه قتل هم [برای ما خواننده] معلومه 
پس این داستان چی داره که ما باید بخونیم؟ کشمکش 
بین پلیس و قاتل یا بهتره بگم همدست قاتل 
اینکه بالاخره کی برنده میشه؟ آیا پلیس می‌تونه به قضیه اصلی پی ببره یا این جناب همدست نابغه پلیس رو شکست می‌ده و ماجرای اصلی رو مخفی می‌کنه ولی حتی اینم فقط نصف حقیقت داستانه 
نصفه دیگه ای وجود داره که تو ۵۰ ص آخر برای همه روشن میشه و به شخصه واقعا سرم سوت کشید وقتی خوندم. نویسنده به خوبی تونست غافلگیرم کنه و هر چی تو ذهنم رشته بودم پنبه کنه 

شخصیت پردازی:
شخصیت پردازی ایشیگامی واقعا قابل تحسین بود. با اینکه یه جا خیلی تعجب کردم ولی اونم فریب نویسنده بود و تهش دقیقا همون عشقی که ازش انتظار داشتم عرضه کرد. ولی در مورد باقی شخصیت ها ترجیح می‌دادم یکم بیشتر توضیح داده بشه بخصوص میساتو خیلی کم به شخصیتش پرداخته شده بود و هنوز یه حفره تو ذهنمه که چرا اول داستان اون کار رو کرد؟ آیا ماجرایی پشت اون قضیه وجود داشت؟

در مورد ابعاد فنی داستان باید بگم اول با نظر یکی از دوستان که گفته بود نویسنده خیلی کشش داد موافق بودم ولی الان اینطور به نظرم میاد که همه اون مقدمات برای اون غافلگیری لازم بود 
باید ۵ می‌دادم ولی نیم نمره کم کردم به خاطر پایانش 
نه اینکه از چیزی که در پایان رخ داد بدم اومده باشه یا بنظرم نادرست باشه ولی بنظرم نویسنده خیلی سکته ای تمومش کرد. حداقل باید یکم بیشتر اتفاقی که تو مدرسه رخ داده بود توضیح می‌داد یا حداقل دیدار مادر و دختر رو به تصویر می‌کشید. یاد بعضی از سریالا افتادم که با کلی جزئیات شروع می‌شن و با کلی جزئیات پیش میرن ولی در نهایت به شدت عجله ای تموم می‌شن و به آدم حس ناقص بودن رو منتقل می‌کنن 
یه جا هم که مربوط به جملات هماهنگ ایشیگامی و یوکاوا در مورد فریب دانشجوها و دانش آموزا بود رو خوشم نیومد خیلی شانسی بود ولی خب غیرممکن نیست همچین چیزی هرچند ترجیح می‌دادم نویسنده از  چیز محکم تری استفاده کنه 

و اما کیفیت چاپ و متن:
عالی، واقعا عالی 
متن جذاب، ترجمه جذاب تر، بشدت خوش خوان
با ویراستاری خیلی خیلی خوب بدون هیچ غلط املایی و نگارشی (حداقل من ندیدم)
این سومین کتاب از چترنگ و دومین کتاب با ترجمه آقای محمد عباس آبادی بود که خوندم واقعا بهشون ۲۰ میدم بخاطر چنین کار با کیفیتی 

در نهایت آیا خوندن این کتاب رو به بقیه توصیه میکنم؟ قطعا 
بخونید و لذت ببرید و شوکه بشید 

۱۹ اسفند: یه مورد رو تازه الان یادم افتاد بگم. 
یه چیز جالبی که تو کتاب وجود داشت مسئله نمره الکی دادن به دانش آموزا بود. به عنوان یه معلم این مسئله همیشه رو مخم بود و فکر میکردم این مسئله فقط تو آموزش و پرورش کمیت گرای خودمون وجود داره و از اونجا که برای ما آموزش و پرورش ژاپن همیشه یه غول و یه الگو بود، من هیچوقت فکر نمی‌کردم که تو ژاپن هم بیان به دانش آموزا نمره الکی بدن و الکی الکی بفرستن مقطع بالاتر. البته فکر نکنین نمره رو دستکاری می‌کنن، این مورد حتی تو آ.پ خود ما هم کمه، بلکه به معلم فشار میارن که امتحان جبرانی با سوالات خیلی خیلی آسون بگیره تا دانش آموز قبول شه. و خیلی خیلی جالبه بازم مثل اینجا، اونجا هم یه سری دانش آموز هست که بازم تو همون امتحان جبرانی نمره قبولی نمیگیرن و باز امتحان جبرانی جبرانی گرفته میشه تا بالاخره این دانش آموز به هر قیمتی شده قبول شه🤣


          
            به نام او

بهترین کتابی که در این یکی دو ماه خواندم همین کتاب بود. پیش از این با اینکه سه چهار کتاب از ترومن کاپوتی داشتم ولی چیزی از او نخوانده بودم. اول «صبحانه در تیفانی» را خواندم و لذت بردم و بعد هم «در کمال خونسردی» را.  تجربه جالبی بود.

اول که خلاصه داستان را خواندم با خود گفتم کاپوتی چطور چنین داستان سرراستی را در این تعداد صفحه، که به‌نظرم زیاد می‌آمد، گنجانده است؟ چه گفته که اینقدر طولانی شده؟ داستان این کتاب که براساس واقعه‌ای حقیقی در یکی از ایالت‌های امریکا است، ماجرای قتل چهار نفر از اعضای یک خانواده در دهه پنجاه میلادی است. کاپوتی بعد از فهمیدن خبر، به محل وقوع جرم می‌رود و شش سال تمام گزارش تهیه می‌کند، مشاهداتش را می‌نویسد و با افراد مختلف از جمله قاتلان مصاحبه می‌کند تا از میان یادداشت‌هایش به «در کمال خونسردی» می‌رسد. کتابی که خود او نام «رمان واقع‌گرایانه»* را برای آن انتخاب می‌کند.

هنر کاپوتی در این داستان جنایی پرداخت هنرمندانه داستانی است که همگان آن را می‌دانند. یعنی کاپوتی از این امتیاز که خوانندگان خود را با گره‌های داستانی و روایی غافلگیر کند بی‌بهره است. او باید یک واقعه را که همه چیز آن مشخص است به‌نحوی جذاب و وفادارانه، یعنی بدون دخالت تخیل خود، به مخاطب عرضه کند. کاری که به‌نظر من با استادی تمام انجام می‌شود. و پس از خواندن کتاب تعداد بالای صفحات کتاب هم توجیه‌پذیر می‌نماید البته به‌غیر از برخی از فرازها که اندکی مطول به‌نظر می‌رسد. چرا که نویسنده به مسئله‌ای ساده، از این دست جنایات حداقل در امریکا به‌وفور رخ می‌دهد، نگاهی عمیق و همه‌جانبه دارد. تو پس از خواندن کتاب هم با مقتولان احساس نزدیکی می‌کنی و هم با قاتلان، کسانی که به‌شکلی دیگر در جامعه امریکا مظلوم واقع شده‌اند.

آخرین نکته هم در مورد ترجمه است من در میان ترجمه‌های موجود در بازار قلم نصرالله مرادیانی را بیش از دیگران پسندیدم. و با نگاهی گذرا به متن اصلی احساس کردم که از بقیه دقیق‌تر است.

*non-fiction novel