بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

عزاداران بیل

عزاداران بیل

عزاداران بیل

3.7
90 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

147

خواهم خواند

75

عزاداران بَیَل مجموعه هشت داستان پیوسته درباره فلاکتهای مدام مردمان روستایی به نام بَیَل است. این کتاب را غلامحسین ساعدی نگاشته است و در سال 1343 چاپ شده است. این مجموعه از داستانهای روستایی غلامحسین ساعدی محسوب می شود. به نظر جمال میرصادقی دیگر نویسنده ایرانی و منتقد ادبی، منبع الهام ساعدی نقاب مرگ سرخ اثر ادگار آلن پو بوده است.از روی داستان چهارم این مجموعه فیلمنامه گاو نوشته و فیلم گاو ساخته شد مشدی جبار-مشدی صفر-کدخدا- اسلام – مشدی حسن شخصیت های اصلی این داستان اند.بار تجربه های تلخ و بغرنج مردمان یک روستای دورافتاده. روستای که انگار سایه ی شومی در زیرش پهن شده و هر از چند گاهی روستاییان رو به نیستی و طرد فرو میبره. جو داستان ها تاریک و غم زده است و بعضا میشه ترس از فلاکت رو توی چهره و حرفای مردمانش حس کرد، اون هم از نزدیک. مردمانی که گمان میکنند تمام مشکلاتشون از سر این قضیه است که به میزان کافی عذاداری نکردن و علت تمام بلاهای وارده بر روستاشون رو کوتاهی در عذاداری میدونن که باعث شده که امامان و معصومین از دست اونا ناراحت بشن. و همین نکته ای است برای انتخاب عنوان این اثر. این در حالیه که در یکی از داستان ها علاقه به این عمل حتی باعث پایان ناخوشایند دیگری هم شده. درباره این کتاب بیشتر بخوانید

لیست‌های مرتبط به عزاداران بیل

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به عزاداران بیل

            آیا کتاب‌ها آینه‌ی زندگی نویسندگان‌شون هستند؟
آیا با خوندن یک کتاب میشه به دنیای شخصی نویسنده نزدیک شد‌؟
تقریبا جوابی برای این سؤال ندارم. اما توجه شما رو به دو کتاب از #غلامحسین_ساعدی جلب می‌کنم. #عزادارن_بیل و #تاتار_خندان
کتاب اول یک مجموعه داستانه در مکان واحد و شخصیت‌های واحد. همه‌ی داستان‌ها در روستایی به نام ‌بَیَل اتفاق می‌افته و هربار یکی از اهالی روستا درگیر یک ماجرا می‌شه. همه‌ی داستان‌ها تلخ و گزنده هستند. مرگ، رنج، گرسنگی، بیماری انگار که قرار نیست هیچ اتفاق خوبی اونجا بیفته.
کتاب دوم یک رمانه. یک پزشک که گویا شکست عشقی خورده از شهر و بیمارستان و دوستانش می‌کنه برای طبابت به یک روستا به نام #تاتار_خندان کوچ می‌کنه. و همه اتفاقات در اون روستا می‌افته. یک داستان تقریبا خطی بدون هیچ گره و تعلیق نفس‌گیر با یک نثر ساده و روان و حال خوش. انگار که قرار نیست توی اون روستا هیچ اتفاق بدی بیفته اما انقدر ماجراهای جذاب و عجیب داره که مخاطب رو همراه می‌کنه اون‌قدری که آدم نمیتونه کتاب رو زمین بذاره.
شاید اگه یک نوقلم این کتاب رو بخونه با خودش بگه چه کتاب ساده‌ای و نوشتن این که کاری نداره.
اما اصلا اینطور نیست. 
به قول یکی از دوستان ساعدی از پیچیدگی به سادگی رسیده.
نویسنده تکنیک‌هایی به کار برده که احتمالا مخاطب عام اصلا متوجه اون نمیشه ولی از خوندن کتاب لذت می‌بره.
اتفاقات کتاب انقدر واقعی و رئال به نظر می‌رسن که آدم گاهی خیال می‌کنه که داره خاطره می‌خونه.
نکته بامزه درباره این دوتا کتاب اینه که ساعدی عزادارن بیل رو در اوج رفاه و حال خوب نوشته و تاتار خندان رو در زندان.
پس آیا کتابها آینه‌ی زندگی نویسندگان‌شون هستند؟
          
            عزاداران بیل کتاب غلامحسین ساعدی که در سال ۱۳۴۳ نوشته است. این کتاب هشت داستان کوتاه دارد. شخصیت ها و مکان ها در طول داستان بارها تکرار  اما هر بار یک شخصیت پر رنگ تر می شود. شخصیت های اصلی همه مردان هستند آنان که در روستا تمام مشکلات را بررسی و حل می کنند. زنان در این داستان ها در حاشیه و در نقش های دور و گاهی مکمل زندگی می کنند. 
سبک کتاب واقع گرایی است و وضعیت جامعه ی روستایی دهه چهل را به خوبی نشان می دهد. طرز نوشتن ساعدی، ترس از نداری، فقر و فلاکت و گاه بی کسی در بیل را به خوبی نمایش می دهد. 
سبک کتاب در برخی مواضع داستانی به رئالیسم جادویی نیز تغییر می کند آنجا که انسان ها به حیواناتی شبیه موش و میمون و حیواناتی پشم دار بدل می شوند.
داستان چهارم این کتاب مربوط به مشد حسن و گاو اوست  که داریوش مهرجویی فیلم بسیار خوبی از  آن ساخته و وقتی این داستان را می خوانیم مدام چهره ی استاد انتظامی را با تمام ظرافت های بازیگری اش در این نقش به یاد می آوریم. 
به راستی که چه زیباست دنیای کتاب ها که  ما را برای ساعت هایی از روزمرگی ها جدا می سازد.
          
            بیشتر ما غلامحسین ساعدی را با دو اثر عزاداران بیل و تاتارخندان می‌شناسیم. خصیصه بارز در ادبیات ساعدی این است که او مفاهیم پیچیده انسانی را ساده می‌‌نویسد و هر کسی که داستانش را می‌خواند، بسته به عمق نگاهش به داستان با آن درگیر می‌شود. این خصوصیت البته در عزاداران بیل بیشتر از سایر آثار اوست.
ساعدی در این اثر قلمش را به سادگی می‌زند تا روزگار مردمی ساده و ساده‌لوح را تصویر کند. مردمی که روز و شبشان با رنج عجین شده است. به همین علت است که احوال مردم ساده را ساده می‌نویسد تا مضمون به فرم برسد. ساعدی مشت نمونه خروارش را با بیلی ها نوشته است تا جامعه هم‌عصر خود را تصویر کند. جامعه ای که نه تنها تحت سلطه و ستم است، بلکه از یک بی‌حسی و بی‌خردی ملموس رنج می‌برد. اهالی یک روستا که با خردورزی نسبتی ندارند  و خود نیز بر مشکلاتشان می‌افزایند.
داستان حالت اپیزودیک دارد و تمام قسمت‌های آن، مثل دانه‌های یک تسبیح بهم بند شده‌‌اند. مثل یک سریال که شخصیت‌ها و لوکیشن ثابت دارد و هر قسمت با گره داستانی تازه مواجه‌ایم.
نکته‌ای که وجود دارد این است که نوع نگاه ساعدی در عزادارن بیل نمادین و سمبولیک نیست او نمی‌خواهد نماد سازی کند تا داستان را به منظور خاصی تعمیم دهد در واقع او عین واقعیت را در قالب یک جامعه کوچک تصویر می‌سازد.
داستان به گونه ادبی رئالیسم جادویی ساخته و پرداخته شده و یکی از المان‌های پرررنگ درآن مفهوم « مرگ » است. مرگ چه برای انسان و چه برای حیوان، ملموس و واقعی در جریان است. مرگ درغم در شریان‌های داستان جار‌یست اما نکته‌ای که پرداختن به مرگ را در این قصه متمایز می‌کند این است که مرگ مفهوم پایان ندارد. بر خلاف آثار روشن‌فکر مآبانی مثل صادق  هدایت، در نگاه داستاانی ساعدی امید موجود دارد و حتی مرگ را در امید تصویر می‌کند.
بیل در سیه روزی کامل است. از آسمان رنج می بارد و غم از در و دیوار روستا بالا می‌رود اما هیچ یک از عناصر دست از حرکت بر‌نمی‌دارد. تمام شخصیت‌ها مثل اجزا کوچک یک کل منسجم به سهم خود در حرکتند.خواه این حرکت در جهت عقلانیت باشد، خواه در جهت حماقت.
یکی  دیگر از نکته‌های داستان، شخصیت دادن به حیوان است. مثل پاپاخ سگی که صاحبش را از دست داده است مثلا « سگ برگشت و به خاتون نگاه کرد و دوباره دم تکان داد...»
یا حتی گاو
این که گاو، بز سیاه‌، و سگ می‌توانند گاهی اعمال انسانی نشان دهند، داستان را به رئالیسم جادویی نزدیک می‌کند.
          
                غلامحسن ساعدی در این کتاب روایتگر مردمانی از یک روستای ناشناخته ایران است، محیطی که روستاها از هم جدا می‌شوند و ما قرار است با زندگی این مردم به نقد جامعه انسانی برسیم.
داستان‌ها کوتاه و پرکشش بودند ولی پابان باز، قرار است غافلگیرتان کند.

مشد اسلام را خیلی دوست داشتم و اتفاق غافلگیرکننده‌ای که برایش افتاد، خیلی آشنا بود، مردمانی که زود به آدم‌های خوب با حرف‌های شخصیت‌های منفی پشت می‌کنندو به راحتی آبروی افراد را بازیچه می‌کنند.
خودمانیم، این کتاب برای سال‌ها قبل است ولی انگار داستانش همین حوالی‌مان پرسه می‌زند...
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            ساده اما قوی

این اثر به تنهایی می‌تواند ساعدی را در داستان‌نویسی سربلند کند. نویسنده دوربین را گذاشته بود روی شانه‌اش و بدون اینکه یک «و» اضافی از خودش بگوید، فقط برای ما قصه را نشان می‌دهد. تازه قصه خیلی زود هم شروع می‌شود. شاید در همان صفحه‌ی اول، خواننده گره داستان را پیدا می‌کند و آن‌وقت پابه‌پای داستان پیش می‌رود و وقتی هر قصه‌ی بَیَلی‌ها به پایان می‌رسد، خواننده با خودش قصه را مرور می‌کند که «عجب!».
نمی‌دانم همچون روستایی به نام بیل وجود خارجی دارد یا نه، اما به هر ساعدی روستا را درجه یک ساخته. یک مجموعه روستاها توی این مجموعه قصه ساخته بود که هر کدام ویژگی‌های خاص خودشان را داشتند. از خاتون‌آبادی‌ها که توی تیم بیلی‌ها بودند و یا پوروسی‌ها که معروف بودند به دزدی و سیدآبادی‌ها که به گونه‌ای وابسته بودند به بیلی‌ها.
و نقطه قوت داستان سوژه‌های غیرتکراری‌ و ناب ساعدی بود. ساعتی از جمله نسل دوم داستان‌نویسان ایران است. پنج‌شش نویسنده‌ای عقبه‌ دارد. اما قصه‌هایی در این مجموعه تعریف کرده بود که انگاری خاص خودش بود. همان که در عنوان هم گفتم: جمله‌ها و قصه و همه‌چیز ساده و شسته‌رفته؛ اما یک‌نظر هم فکر نمی‌کردی قصه آبکی است. داستان‌ها قدرت داشت؛ قوی بود.
          
            سطر به سطر نوشته های کتاب، ارتباط تنگاتنگی با تفکرات، دیدگاه ها و منش سیاسی ساعدی دارد. اول، شکل گیری داستان در فضای یک روستا با امکانات محدود، دور از شهر و فاقد وسایل رفاهی، بهداشتی و معیشتی. دوم، پرداختن به طبقات پایین جامعه و مشکلات آنان ناشی از فقر، بیماری، تفکرات سنتی و اعتقادات مذهبی، توجه به قضا و قدر و...
ساعدی در دهه پنجاه، از نظر سیاسی به چریک های فدایی خلق گرایش داشت که سازمانی مارکسیستی با گرایشات چپ بود که از نظر مرام سیاسی مارکسیسم-لنینیسم بوده و کشورهای شوروی و چین را پیشرو حرکت های انقلابی می دانستند. چریک های فدایی خصوصا گروه بیژن جزنی، معتقد به کار بر روی نیروهای موجود در روستاها بوده تا با بهره گیری از جنبش روستایی و توده ای علاوه بر قوای شهری، عملیات مسلحانه را بر ضد حکومت مرکزی صورت دهند.
 بنابراین ساعدی با توجه به چنین گرایش سیاسی و همینطور علاقه شخصی خود در نگاه به طبقات پایین جامعه و مشکلات آنان خصوصا روستاییان مناطق محروم و دور از مرکز، ضمن سفر به نقاط مختلف ایران به منظور آشنایی با مردمان این مناطق و مشکلات و دردهای آنان، در نوشته های خود نیز به طور ویژه بر این گروه جامعه تمرکز می کند. از این رو در اکثر نوشته های ساعدی، مخاطب اصلی روستاییان و قشر محروم جامعه است و او سعی دارد به شکلی واقعی براساس آنچه که به عینه در سفرهای خود دیده و لمس کرده، به توصیف آنان در قالب شخصیت ها بپردازد. بدین جهت است که سبک نوشتار ساعدی واقع گرایی و توام با ساده نویسی است یعنی تمام اتفاقات بدون هیچ رنگ و زیور دادنی، به شکل ساده و واقعی در کتاب های وی به تصویر کشیده شده است. بنابراین در زمان خوانش آثار وی، خواننده  دردها و مشکلات شخصیت های داستان را با تمام وجود حس کرده و با آنان همزادپنداری نموده و عمق درد و رنج آنان را می فهمد. 
توجه به جزئیات زندگی سنتی روستایی، اعتقادات مذهبی و روزمرگی های روستاییان، مشکلات ناشی از فقر، قحطی، بیماری و مرگ در جای جای کتاب به چشم می آید. 
به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنم:

*اعتقادات مذهبی: ننه فاطمه یک قاشق آب تربت ریخت توی گلوی پیرزن... & فردا عزاداری میکنیم، دخیل میبندیم، گریه میکنیم، نوحه می‌خونیم شاید حضرت دلش رحم بیاد و مارو ببخشه و بلارو از بیل دور کنه.‌..
*توجه به اعتقادات سنتی: ننه خانوم دعا خواند و فوت کرد به بیل... یا ننه فاطمه جاروی کوچکی که دستش بود می زد به آب تربت و می پاشید به خانه ها و دعا می خواند...
*اهمیت سگ در زندگی روستایی به عنوان یار و همدم تنهایی افراد(ساعدی به گونه ای خلاقانه گاه به حیوان به گونه ای پرداخته که گویی دارای درک، احساس و شعور است): پاپاخ خم شد ماهی ها را ببیند، اما چشمش به ماه افتاد...
*توجه به دعا و جادو: براش دعا بگیرن مریضیش خوب میشه...
*توجه به روزمرگی: اسلام و عباس کنار استخر نشسته و چپق میکشیدند...
*توجه ویژه به ناامیدی: فاتحه همه چیز خوانده شد اول قحطی بعد این...
*توجه به فقر: بیلی ها همشون گدایی می کنن، صدقه میگیرن، از دزدی هم دست نمیکشن...
*سادگی زندگی و مشکلات معیشتی: توی اتاق دوتا زیلو بود و یک قرآن و یک کاسه و مقداری پیاز و نان خشک

اما در این میان، چند نکته حائز اهمیت در این کتاب موجود است. اول پایان باز هشت داستان است که خواننده پس از پایان هر داستان، مجذوب و مغموم به فکر فرو می رود‌. دوم نگاه منفی او به شهر و آدم‌های شهری است مثل نگاه او به دکترهای مریضخانه که اهمیتی برای بیماران قائل نیستند. سوم اینکه نویسنده در این کتاب نگاه مرد سالارانه جامعه روستایی را حفظ کرده و شخصیت های موثر همه مرد هستند مثل اسلام، کدخدا، مشدی صفر و غیره و زن در این کتاب از جایگاه خاصی در میان نقش ها برخوردار نیست و نکته آخر، توجه ویژه ساعدی در این کتاب به موضوع مرگ و ناامیدی است که در همه داستان های این کتاب به چشم می آید. با همه این تفاصیل، لذت خواندن این کتاب زیبا را که با قلم توانای غلامحسین ساعدی به رشته تحریر درآمده، نباید از خود دریغ کرد.
          
            عزادارن بیل رمانی یا   9 داستان کوتاه با شخصیت ها و مکانی مشترک که همان روستای بیل است می باشد که پنج یا شش شخصیت اصلی و تکرار شونده در داستان ها دارد. داستان ها به گونه‌ای است که توصیفات و فضاسازی های آن از زندگی روستاییان ن و فقرای دهه های اول سالهای ۱۳۰۰ بسیار واقعی و تلخ است اما این توصیفات واقعی با چاشنی های زیادی از تفکرات و خرافات ایران آن زمان همراه است. داستان آن در جاهایی همراه با اتفاقات ماوراطبیعه م همراه است. داستان هایی که حول محور مرگ مریضی فقر می چرخد و پر از روابط انسانی است. یکی از داستان های معروف کتاب داستان گاو است که فیلم گاو هم توسط داریوش مهرجویی از فیلمهای معروف تاریخ سینمای ایران است. عزاداران بیل بااینکه محتوای ساده و بسیار تکرار شونده ای در ادبیات داستانی ایران دارد اما پرداخت غلامحسین ساعدی به آن تفاوت بخشیده است و می توان گفت یکی از از متفاوت ترین رمان ها یا به بیانی درست تر مجموعه داستانی به هم مرتبط ایرانی است.
          
            من نه علاقه‌ای به فلسفه دارم و نه پژوهشگر هستم. من کتاب‌ را جهت فرار از تنهایی و صرفا برای زندگی در دنیاهای جدید می‌خوانم و ضمنا آدمی نیستم که پس از خواندن کتاب به صد مقاله رجوع کنم که ببینم نویسنده چه می‌خواسته بگوید. اگر نویسنده‌ای توانست در کتاب خود به من حرف دلش را بفهماند از او راضی و در غیر این‌صورت کتاب را یک اثر ناکام می‌دانم حتی اگر کل دنیا آن را با ارزش بداند.
بگذریم...
کتاب از هشت داستان کوتاه تشکیل شده و در هر داستان شخصیت‌ها یکسانند و ضمن این‌که تمامی داستان‌ها مرتبط با روستایی خیالی به نام «بیل» است، در انتهای هر داستان همه‌چیز ریست می‌شود یعنی ممکن است در یک داستان بلایی سر شخصیتی بیاید اما در داستان قبل انگار نه انگار.

شخصا بنا به دلایلی علاقه‌ی خاصی به خواندن زندگی گذشتگان خودمان دارم و این داستان‌ها برایم به زبان ساده و شیرین روایت شده بود که خواندنش انصافا مرارت نداشت، اما این‌که مردم تا این حد در جهل و خرافات قفل بودند شدیدا آزارم داد. گاهی به خاطر سادگی زندگی و صدالبته سادگی مردمان گذشته دلم می‌خواست در زمان آن‌ها می‌زیستم اما بعد این کتاب از خودم پرسیدم جدی دوست داری در بیل زندگی کنی؟ جوابم قطعا خیر بود چون یا باید مثل آن‌ها جاهل می‌بودم و یا اگر عاقل هم بودم سر و کارم به اتاق شماره شش چخوف می‌افتاد.

کارنامه
برای خلاقیت و نبوغ نویسنده یک ستاره، برای سادگی و روانی قلمش یک ستاره، برای توصیف‌های خاصش که گاهی خود را در آن دنیا تجسم می‌کردم یک ستاره، برای مهره‌چینی‌هایش در داستان‌ها و تنوع شخصیت‌ها و خلقیاتشان یک ستاره منظور و ضمنا تنها بخاطر این‌که نویسنده در پایان داستان‌هایش، نتوانست حرفش را به من بفهماند و یا ذهنم را درگیر چرایی‌ها کند یک ستاره کسر و در نتیجه چهار ستاره برایش منظور می‌کنم.

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف کتاب را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/465

دوم آذرماه یک‌هزار و چهارصد و یک