مهرداد محمدی

مهرداد محمدی

پدیدآور بلاگر
@mehrdad1

515 دنبال شده

397 دنبال کننده

            عجب آشفته بازاریست دنیا!
؛؛؛ 
بارانی آرام در پاییزی دور 
,,, 
آیا چنین دنیای وحشتناکی جهنم هم دارد؟ 


          
پیشنهاد کاربر برای شما

کتاب‌های نویسنده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        یادداشتی بر کتاب ممنوعه ی (آخرین اعدام) اثر زکریا هاشمی.
زکریا هاشمی متولد هزاروسیصدوپانزده است و از بازیگری به نویسندگی روی آورده.
کتاب آخرین اعدام درباره ی مردی به نام هوشنگ امینی معروف به (هوشنگ ورامینی) قاتل زنجیره ای که از سال 33 تا 41 چیزی حدود 67 تجاوز و قتل انجام داده است. قربانیان این جانی روانی بیشتر پسران نوجوان بودند، که بعد از تجاوز، آنها را به طرز فجیعی به قتل می‌رساند.
قلم زکریا هاشمی از یک عریانی و بی پردگی افراطی برخوردار است. در این کتاب ممنوعه، بیش از حد عریان و بی پرده به تجاوز و قتل ها پرداخته است. طوری که از این عریانی آدم دلزده می‌شود.
در آخرین ساعات قبل از اعدام دو خبرنگار به ملاقات هوشنگ ورامینی می‌روند و اوهم تمام ماجراهای تجاوز و قتل‌های خود را به آنها می‌گوید. و چند سال بعد زکریا هاشمی آنها را به روی کاغذ می آورد. هوشنگ ورامینی با آنکه بیسواد بود برخی از غزل‌های حافظ را از حفظ بود و آن غزل‌ها را با صدای خوشی که داشت می‌خواند.
سرانجام هوشنگ ورامینی سال 42 در میدان توپخانه در ملاء عام حلق آویز می‌شود. 
      

15

        یادداشتی بر رمان حاجی آقا اثری از صادق هدایت ابرمرد ادبیات داستانی و فخر ادبیات ایران در جهان است. نابغه ای که با مرگ خودخواسته اش جهان ادبیات داستانی را از وجودش محروم کرد.
محور داستان های هدایت بیان نوع زندگی اجتماعی انسان های زمانه اش است. همه‌ی آثار هدایت ریشه در اجتماع زمان خود را دارند که اساسا ادبیات، خاصه ادبیات داستانی محمل مهمی برای بیان مسائل اجتماعی و سیاسی است. آثار هدایت زاییده‌ی جهان نگری خاص اوست.
 حاجی آقا یکی از تیپ های ماندگار ادبیات است. 
صادق هدایت در حاجی آقا، تصویری رئالیستی از اوضاع ایران در سال های دیکتاتوری رضاشاه و پس از شهریور 20 ارائه می کند و با روایتی رسوا کننده پرده از چهره صاحبان قدرت برمی دارد.
هدایت در این اثر سعی دارد نوکیسه های بی مقدار را هجو کند که به جای آدم های اصل و نسب دار در راس هرم قدرت قرار گرفته اند.
این رمان اثری غیر ایدئولوژیک است که در آن همه‌ی گفتمان‌های سیاسی مورد نقد و خشم نویسنده قرار گرفته‌ است. هدایت معتقد است ایدئولوژی های سیاسی برای تامین منافع طرفداران و مبلغان آن‌ها به‌کار گرفته می‌شوند. هدایت، دگرگونی‌های تاریخی و سیاسی فراوانی را از دورۀ مشروطه تا روی‌ کار آمدن رضاشاه و محمدرضاشاه، از سر گذرانده است و رنگارنگی و تزویر سیاستمداران، حاکمان و سودجویان را دیده‌است و همه‌ی این رویدادها را با طنزی خشمگین در هم آمیخته. بنده معتقدم با آگاهی از رویدادها و جریان‌های سیاسی دوره‌ی صادق هدایت، بهتر و بیشتر به شناخت عمیق این اثر دست پیدا خواهیم کرد. در حاجی آقا، هدایت توانایی خود را در بیان تحولات اجتماعی به نمایش گذاشته است. بعد از خروج رضا شاه از ایران، استبداد آشکار به استبداد پنهان تبدیل می‌شود. و هدایت به خوبی این تغییر را نشان می‌دهد. 
حاجی آقا بازتاب واقعیت نه در عصر هدایت، و نه در ایران، بلکه در همه‌ی اعصار و در همه‌ی دنیا است. کیست که نداد حاجی آقاهایی در همه‌ی ممالک جهان (به ویژه جهان سوم و حکومت های ایدئولوژیک) وجود دارند که از جهل و خرافات و بی‌سوادی مردم نهایت استفاده را می‌برند.
در این کتاب می توان جملات طلایی بسیاری یافت، اما بنده به این دو جمله بسنده می کنم:
________________________________________
توی دنیا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپیده. اگر نمی خواهی جزو چاپیده ها نباشی، سعی کن که دیگران را بچاپی.
_______________________________________
وظیفه ماست که مردم را احمق نگه داریم، تا سر به گریبان خودشان باشند و تو سر هم بزنند.
      

28

        سلام و درود.
_
در ازدحام این همه ظلمت بی عصا
چراغ را هم از ما گرفته اند
اما من دیوار به دیوار
به سایه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد امید...! 
_
یادداشتی بر اتاق شماره ی 6 از چخوف بزرگ.
_
آمروز پنج شنبه مورخ هفتم اردیبهشت ساعت 9 صبح زنگ در به صدا درآمد. آیفون را برداشتم، کسی که آنطرف آیفون بود گفت پیک هستم، کتاب هایتان را آورده ام. گفتم لطفا بگذارید توی آسانسور و بفرستید طبقه ی چهارم. دل تو دلم نبود. دوست داشتم سریع بسته را باز کنم و به کتاب ها نگاهی بیندازم. چهار کتاب سفارش داده بودم، یکی از آنها اتاق شماره ی 6 بود اثری از پزشکی حاذق، فیلسوف و روانشناس، جامعه شناس، انسان و انسان شناس. بله چخوف را می گویم.
با ولع تمام کتاب را باز کردم تا نگاهی گذار بیندازم و سر فرصت شروع کنم به خواندن. چون قرار بود جایی بروم. همین نگاه گذرا موجب شد شصت صفحه از کتاب را بخوانم. وقتی به خود آمدم، به ساعت نگاهی انداختم و با عجله حاضر شدم تا به قرارم برسم. در حال رفتن بودم که تصمیم گرفتم برگردم و کتاب را همراه خودم ببرم. در حال رانندگی به کتاب فکر می کردم و طعمش را مزمزه می کردم. بعد ازبیست دقیقه رانندگی، تصمیم گرفتم با تاخیر به سر قرار برسم و به کوچه ایی فرعی پیچیدم و زیر سایه ی درختی که نسیم ملایم بهاری برگ هایش را به رقص در آورده بود، ادامه ی کتاب را خواندم.
حالا تصمیم گرفتم من هم مثل سهیل خرسند ساکن اتاق شماره ی 6 شوم.
البته اگر جایی برای من باشد!
ممنونم از چخوف بزرگ برای خلق این اثر ارزنده.
روحت شاد نویسنده ی بزرگ روس. 
      

64

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

فعالیت‌ها

          ممنونم از فریدا مک فادن که منو از این ریدینگ اسلامپ چند ماهه نجات داد. با اینکه به خودم قول داده بودم که سراغ کتاب ها و نویسنده هایی که توی مدت زمان کوتاهی ترند میشن،نَرَم ولی گیرافتادن توی ریدینگ اسلامپ منو برگردوند سراغ ژانر معمایی و خب وقتی که میبینی همه کسایی که کتاب رو خوندن دارن ازش تعریف میکنن،نمیتونی مقاوت کنی و در نهایت تسلیم میشی. باید بگم نویسنده کار خودش رو بلده و داستان به هیچ عنوان از ریتم نمیوفته و خواننده رو همراه خودش میبره و این دقیقا همون چیزیه که یه کتاب خوب توی ژانر جنایی-معمایی باید داشته باشه.فضاسازی و شخصیت پردازی ها درست و به جاست،پانویس ها واقعا خوب بودن و همراهی بیشتر با داستان کمک می کردند. و این کتاب مولفه موردعلاقه من رو داشت:روایت کردن داستان در چند خط زمانی مجزا اما مرتبط.اینکه درمورد اتفاقات گذشته و حال شخصیت ها به طور همزمان بخونی،هیجان کتاب رو بیشتر میکنه و مجبورت میکنه کتابو توی چندین ساعت تموم کنی تا ببینی در نهایت چی شد که اینجوری شد. گرچه نقطه ضعف هایی هم داشت برای من اما در نهایت دوستش داشتم و به عنوان یک اثر خوب توی ژانر معمایی پیشنهادش می کنم.
        

6

این کتاب مدت زیادی با من بود، چون خیلی آروم و پیوسته خوندمش، شبیه آروم جویدن و بلعیدن غذا. طبق چیزهایی که قبل از شروع کتاب خوندم، این کتاب الهام گرفته از صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز هست. اما نظر من رو بخواهید صدسال تنهایی کجا و این کتاب کجا، نحوه‌ی بیان حوادث و پرداختن به شخصیت‌ها حتی میزان رئالیسم جادویی این کتاب در برابر صدسال تنهایی حرفی برای گفتن نداشت. اما اگه با عینک مقایسه نبینیم میتونم بگم که کتاب جالب و دارای ارزش خوندنی بود. داستان با خانواده دل‌واله شروع میشه و با وجود پربچه بودن این خانواده ما فقط قراره داستان دخترهای این خانواده رو به صورت نسل در نسل بخونیم. داستان رزا خوشگله، کلارا، بلانکا و آلبا. در طول کتاب با بخشی از زندگی هرکدوم از این‌ها همراه میشیم و از زمان کودکی تا مرگ شخصیت‌هارو می‌خونیم. اگه کتاب رو به چهار بخش تقسیم کنیم، بخش آخر کتاب کاملا سیاسی میشه و از حالت داستان عادی و تا حدی عجیب یک خانواده خارج میشه. انگار که یهو کتاب جدیدی برداشته باشیم و شروع به خواندن کرده باشیم که خب از این لحاظ من این کتاب رو دوست نداشتم. چون انگار خیلی ناگهانی داستان تغییر رویه داد. یه سری شخصیت‌هایی بودند که اسم نداشتند و فقط با شغلشون نام برده شدند مثل رییس جمهور و شاعر که احساس میکنم اینکه من متوجه راز این شخصیت‌ها نشدم بخاطر تاریخی بودن این شخصیت‌ها و عدم اطلاع من از تاریخ کشور شیلی هست. برخلاف نظر خیلی‌ها من استبان تروئبا و جوری که شخصیتش در طول داستان تکمیل شد رو دوست داشتم. حتی میتونم بگم شخصیت موردعلاقم در طول کتاب بود چون انگار بیشتر از همه حضور و تأثیر داشت. در کتاب خیلی میخواست تاکید کنه که حضور کلارا در عمارت چقدر مهم بوده و تاثیر داشته اما حقیقت اینه که در اوایل داستان بارها گفته میشه که کلارا در دنیای خودش بود و اصلا توجهی به خونه نداشت و من این تضاد رو برای مقدس کردن یک شخصیت دوست نداشتم. باید بگم کتاب عالی شروع میشه . به میزان زیادی اعجاب انگیز و جالب اما رفته رفته انگار از میزان جادویی بودنش به شدت کاسته میشه و بیشتر ما وارد دنیای واقعی میشیم که احتمال زیاد قصد عمدی نویسنده بوده. در هر صورت پیشنهاد من اینه که این کتاب رو بخونید و لذت ببرید.
          این کتاب مدت زیادی با من بود، چون خیلی آروم و پیوسته خوندمش، شبیه آروم جویدن و بلعیدن غذا. طبق چیزهایی که قبل از شروع کتاب خوندم، این کتاب الهام گرفته از صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز هست. اما نظر من رو بخواهید صدسال تنهایی کجا و این کتاب کجا، نحوه‌ی بیان حوادث و پرداختن به شخصیت‌ها حتی میزان رئالیسم جادویی این کتاب در برابر صدسال تنهایی حرفی برای گفتن نداشت. اما اگه با عینک مقایسه نبینیم میتونم بگم که کتاب جالب و دارای ارزش خوندنی بود. داستان با خانواده دل‌واله شروع میشه و با وجود پربچه بودن این خانواده ما فقط قراره داستان دخترهای این خانواده رو به صورت نسل در نسل بخونیم. داستان رزا خوشگله، کلارا، بلانکا و آلبا. در طول کتاب با بخشی از زندگی هرکدوم از این‌ها همراه میشیم و از زمان کودکی تا مرگ شخصیت‌هارو می‌خونیم. اگه کتاب رو به چهار بخش تقسیم کنیم، بخش آخر کتاب کاملا سیاسی میشه و از حالت داستان عادی و تا حدی عجیب یک خانواده خارج میشه. انگار که یهو کتاب جدیدی برداشته باشیم و شروع به خواندن کرده باشیم که خب از این لحاظ من این کتاب رو دوست نداشتم. چون انگار خیلی ناگهانی داستان تغییر رویه داد. یه سری شخصیت‌هایی بودند که اسم نداشتند و فقط با شغلشون نام برده شدند مثل رییس جمهور و شاعر که احساس میکنم اینکه من متوجه راز این شخصیت‌ها نشدم بخاطر تاریخی بودن این شخصیت‌ها و عدم اطلاع من از تاریخ کشور شیلی هست. برخلاف نظر خیلی‌ها من استبان تروئبا و جوری که شخصیتش در طول داستان تکمیل شد رو دوست داشتم. حتی میتونم بگم شخصیت موردعلاقم در طول کتاب بود چون انگار بیشتر از همه حضور و تأثیر داشت. در کتاب خیلی میخواست تاکید کنه که حضور کلارا در عمارت چقدر مهم بوده و تاثیر داشته اما حقیقت اینه که در اوایل داستان بارها گفته میشه که کلارا در دنیای خودش بود و اصلا توجهی به خونه نداشت و من این تضاد رو برای مقدس کردن یک شخصیت دوست نداشتم. باید بگم کتاب عالی شروع میشه . به میزان زیادی اعجاب انگیز و جالب اما رفته رفته انگار از میزان جادویی بودنش به شدت کاسته میشه و بیشتر ما وارد دنیای واقعی میشیم که احتمال زیاد قصد عمدی نویسنده بوده. در هر صورت پیشنهاد من اینه که این کتاب رو بخونید و لذت ببرید.
        

43

          راستش فکر می‌کردم نمرهٔ ۴.۸ یا ۴.۵ بدم؛ ولی بعد دیدم هیچ دلیلی ندارم برای این کار. پس پنج ستارهٔ لعنتی. 
چون باید خلاصه گفتن رو تمرین کنیم🙄
خلاصه: داستان همراه نحریه. دختری با قدرت‌های جادویی که واقعا نمی‌دونه چرا می‌تونه بیماری مردم رو درمان کنه یا مرگشون رو پیشبینی کنه یا چرا همهٔ زبان‌های دنیا رو بلده ولی هیچکس زبانی که نحری تو بچگی صحبت می‌کرد رو بلد نیست. نحری برای گذران زندگی بعضی مواقع دزدی می‌کنه. باقی مواقع از خانواده‌هایی که بچهٔ مریض دارن برای اجرای مراسم سلامتی پول می‌گیره. و چون قدرت جادوییش اینه که همه رو سالم کنه خانواده‌ها هم پول می‌دن بهش. تو روند یکی از این مراسم سلامتی‌ها از روتینی که همیشه داشته خارج می‌شه و یه شعرو به زبانی که از کودکی یادشه می‌خونه. اتفاقاتی می‌افته و یه دیو و یه عفریت می‌فهمن که جادوییه و می‌افتن دنبالش. دیوه دوستشه و می‌خواد ببرتش جایی که باید باشه و عفریته دشمن خونیشه.
از اون طرف علیازیدی رو داریم که جنه و تو دیوآباد زندگی می‌کنه. پسر دوم شاهه و زیرزیرکی به شورشی‌ها کمک می‌کنه. 

نظر شخصی من:
دنیاسازی: فضای داستان تو قاهره و صحرا و بعد دیوآباد، شهر دیوها می‌گذره. موجودات جادویی داستان مثل جن‌ها برای خواننده آشنان و خیلی موجودات دیگه جدیدن. هرکدومشون قابلیت خودشونو دارن و هر کدوم به قبیله‌های مختلف تقسیم شدن. 

شخصیت‌پردازی: شخصیتای متفاوت، متنوع، از سایدهای مختلفی که منطق عجیب و جدیدی دارن و تو روند داستان و چرایی اتفاقات خیلی کمک‌کننده‌ن.
دو زاویه دید تو داستان هست که یکیشون خواننده رو آروم آروم با موجودات و جادوی داستان آشنا می‌کنه و اون یکی با فضای شهر و سیاست‌های کلی و این واقعا هوشمندی نویسنده رو می‌رسونه که هوشمندانه زاویه دیدشو انتخاب کرده.

روند داستان: ریتم و اوج و فرود کتاب کاملا بجا بود. اتفاقات داستان طوری پشت هم چیده شده بودن که تا خواننده از یه‌جا بودن خسته می‌شد ریتم داستان سریع می‌شد. همین کتاب رو انقدری روون کرده بود که من ششصد صفحه رو تو چهار روز خوندم. البته فصلای طولانی یکم اوایل کتاب اذیتم می‌کردن ولی یکم که گذشت عادت کردم بهش. برای اولین‌بار بعد مدت‌ها کتاب بود که مجبورم می‌کرد گوشی رو کنار بذارم و بخونم.

من از بازی‌های سیاسی‌ای که تو کتاب بیان شد، دشمنی‌ای که بین جن‌ها و دیوها و حتی با دورگه‌های جن و انسان وجود داشت و نوع بیانشون، روایتشون خیلی لذت بردم. تو کتاب خیلی خوب تبعیض نژادی به تصویر کشیده شده بود و درگیری‌ای که شخصیت‌ها داشتن تا سمت و سویی رو انتخاب کنن و علیه سمت دیگه بجنگن عالی بود. 

من به صورت کلی به هرکسی که از کتابایی با تم خاورمیانه و جادو لذت می‌بره پیشنهادش می‌کنم. شهری از برنج قطعا برای من بهترینشون بوده.
        

4

30

28

8

12

45

          ~دختری که به او تجاوز شده باشد محکوم است به نابودی. همه‌چیز در جامعه او را پس می‌زند و در چاهِ شرم اسیرش می‌کند. سکوت و تحمل!~

تعصب‌های نژادی، فساد اداری، خیانت، تجاوز، مهاجرت، تحجر، افسردگی و... آه.
کتاب فضای خیلی غم انگیزی داشت
چهره‌ی بدی از اسلام نشون می‌داد که به نظرم بخاطر مسلمون‌هایی که چهره‌ی بدی از اسلام رو نشون می‌دن... مسلمون‌هایی که از اسلام فقط پوشش و سخت گیری و منزوی کردن زنان رو بلدن!

سامیه دختری بود که قربانی خانواده و جامعه‌ای سنتی شده بود... داستانی از کشور مراکش که من در ایران هم جامعه‌ی متفاوتی از اون جامعه نمی‌بینم.
در واقع این کتاب رو ما اهالی خاورمیانه‌ خوب درک می‌کنیم
خاورمیانه‌ای که درگیر برداشت‌های اشتباهی از اسلام‌ه...


اینکه داستان چند راوی داشت و این‌که می‌تونستم از دید و قضاوت همه‌ی افراد ماجراهارو ببینم برام جذاب بود.

ادبیات عرب فوق‌العاده‌ست. 
این کتاب یکی از بهترین کتاب‌هایی هست که امسال خوندم و باید تشکر کنم از پیرمردِ کتاب‌فروشِ مهربونِ خیابون ابن‌سینا که این کتاب رو بهم معرفی کرد💘


نودوچهارمین #کتاب۱۴۰۳
        

15