بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت لیلا مهدوی

                بیشتر ما غلامحسین ساعدی را با دو اثر عزاداران بیل و تاتارخندان می‌شناسیم. خصیصه بارز در ادبیات ساعدی این است که او مفاهیم پیچیده انسانی را ساده می‌‌نویسد و هر کسی که داستانش را می‌خواند، بسته به عمق نگاهش به داستان با آن درگیر می‌شود. این خصوصیت البته در عزاداران بیل بیشتر از سایر آثار اوست.
ساعدی در این اثر قلمش را به سادگی می‌زند تا روزگار مردمی ساده و ساده‌لوح را تصویر کند. مردمی که روز و شبشان با رنج عجین شده است. به همین علت است که احوال مردم ساده را ساده می‌نویسد تا مضمون به فرم برسد. ساعدی مشت نمونه خروارش را با بیلی ها نوشته است تا جامعه هم‌عصر خود را تصویر کند. جامعه ای که نه تنها تحت سلطه و ستم است، بلکه از یک بی‌حسی و بی‌خردی ملموس رنج می‌برد. اهالی یک روستا که با خردورزی نسبتی ندارند  و خود نیز بر مشکلاتشان می‌افزایند.
داستان حالت اپیزودیک دارد و تمام قسمت‌های آن، مثل دانه‌های یک تسبیح بهم بند شده‌‌اند. مثل یک سریال که شخصیت‌ها و لوکیشن ثابت دارد و هر قسمت با گره داستانی تازه مواجه‌ایم.
نکته‌ای که وجود دارد این است که نوع نگاه ساعدی در عزادارن بیل نمادین و سمبولیک نیست او نمی‌خواهد نماد سازی کند تا داستان را به منظور خاصی تعمیم دهد در واقع او عین واقعیت را در قالب یک جامعه کوچک تصویر می‌سازد.
داستان به گونه ادبی رئالیسم جادویی ساخته و پرداخته شده و یکی از المان‌های پرررنگ درآن مفهوم « مرگ » است. مرگ چه برای انسان و چه برای حیوان، ملموس و واقعی در جریان است. مرگ درغم در شریان‌های داستان جار‌یست اما نکته‌ای که پرداختن به مرگ را در این قصه متمایز می‌کند این است که مرگ مفهوم پایان ندارد. بر خلاف آثار روشن‌فکر مآبانی مثل صادق  هدایت، در نگاه داستاانی ساعدی امید موجود دارد و حتی مرگ را در امید تصویر می‌کند.
بیل در سیه روزی کامل است. از آسمان رنج می بارد و غم از در و دیوار روستا بالا می‌رود اما هیچ یک از عناصر دست از حرکت بر‌نمی‌دارد. تمام شخصیت‌ها مثل اجزا کوچک یک کل منسجم به سهم خود در حرکتند.خواه این حرکت در جهت عقلانیت باشد، خواه در جهت حماقت.
یکی  دیگر از نکته‌های داستان، شخصیت دادن به حیوان است. مثل پاپاخ سگی که صاحبش را از دست داده است مثلا « سگ برگشت و به خاتون نگاه کرد و دوباره دم تکان داد...»
یا حتی گاو
این که گاو، بز سیاه‌، و سگ می‌توانند گاهی اعمال انسانی نشان دهند، داستان را به رئالیسم جادویی نزدیک می‌کند.
        
(0/1000)

نظرات

سلام
رئالیسم جادویی.. چقدر کلمه خوبی.. بهترین توصیف واسه این کتاب.. مخصوصا قصه اول