بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

                ساده اما قوی

این اثر به تنهایی می‌تواند ساعدی را در داستان‌نویسی سربلند کند. نویسنده دوربین را گذاشته بود روی شانه‌اش و بدون اینکه یک «و» اضافی از خودش بگوید، فقط برای ما قصه را نشان می‌دهد. تازه قصه خیلی زود هم شروع می‌شود. شاید در همان صفحه‌ی اول، خواننده گره داستان را پیدا می‌کند و آن‌وقت پابه‌پای داستان پیش می‌رود و وقتی هر قصه‌ی بَیَلی‌ها به پایان می‌رسد، خواننده با خودش قصه را مرور می‌کند که «عجب!».
نمی‌دانم همچون روستایی به نام بیل وجود خارجی دارد یا نه، اما به هر ساعدی روستا را درجه یک ساخته. یک مجموعه روستاها توی این مجموعه قصه ساخته بود که هر کدام ویژگی‌های خاص خودشان را داشتند. از خاتون‌آبادی‌ها که توی تیم بیلی‌ها بودند و یا پوروسی‌ها که معروف بودند به دزدی و سیدآبادی‌ها که به گونه‌ای وابسته بودند به بیلی‌ها.
و نقطه قوت داستان سوژه‌های غیرتکراری‌ و ناب ساعدی بود. ساعتی از جمله نسل دوم داستان‌نویسان ایران است. پنج‌شش نویسنده‌ای عقبه‌ دارد. اما قصه‌هایی در این مجموعه تعریف کرده بود که انگاری خاص خودش بود. همان که در عنوان هم گفتم: جمله‌ها و قصه و همه‌چیز ساده و شسته‌رفته؛ اما یک‌نظر هم فکر نمی‌کردی قصه آبکی است. داستان‌ها قدرت داشت؛ قوی بود.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.