یکی از شاهکارهای ادبیات داستانویسی در اروپا و.الهامی برای نویسندگان بعد از خود.این دعدغه فلاکت بار و گاه معصومانه دن کیشوت برای کمک به فقرا در. قالب یک شوالیه و از طرفی  حرف‌های خدمتکار زیرکش جالب هست..حمله به اسیاب بادی دیگه  شاهکار بود.خخ
        

                حتما خواننده گرامی از دیدن عنوان کتاب کمی مکث  خواهد کرد.قصه.جالبی دارد استاد مرحوم.باستانی هفت کتاب  دارد که همه عنوان هفت دارد ولی ازانچا که مصر بود این کتاب هم جزو ان گروه هفتی ها باید باشد با استادی تمام اسم کتاب را هشتمین از هفت کتاب معروف گداشت و ایضا هشت الهفت .اون هچل هف هم که در ادبیات گفتاری عامیانه وجود دارد چنین است.خدابیامرز همیشه میفرمود نوش ته های من هچلهفی بیش نیست.در حالیکه در هر صفحه کتابهایشان دنیایی مطلب مفید موجود بود روحش شاد
        

                کتابی بسیار مهیج و دارای انبوهی از اطلاعات مفید تاریخی فرهنگی ادبی فلسفی و طنز و الی ماشاالله مطلب .فقط مطالب پاورقی هاش خودش دو.جلد کتاب میشه.مرحوم باستانی هم ازون نویسندگان و مورخینی بود که شاید هر قرنی یکی دوتا بیاید.بنده حقیر به بزرگواران عرض میکنم کتاب های دکتر باستانی علی الخصوص هشت جلد کتاب بسیار معروفش که به هفتی ها معروف هست مطالعه کنند.
        

                من اولین کتابی که از اورول  خواندم 1984 معروف بود و.از ذهن خلاق و شم اینده نگریش حیرت کردم بعد از اون قلعه حیوانات که دیگه همه بنوعی شاهکاربودنش رو قبول دارند ولی اس و پاس ها  و که خواندم واقعا ایمان اوردم اون ادم که حدودا سال 1945 در هند بدلیل بیما ری فوت شد در چهل و خورده ای سال اصلا یک ادم بسیار بسیار از دید من نادر عجیب و قابل تامل بوده که الان اگر بود توی اکثر سبک های  نویسندگی تالی نداشت.حتما بخونیدش فوق العاده جالبه.
        

                از دید من کتاب خیلی به مراتب تاثیر گزارتر از فیلمی هست که ساخته شده‌.به هر جهت کتاب اصالت دارد بر فیلم .این ذهن بسیار مشغول و شیزوفرنی گرفته شازده قجری بسیار جالب روایت شده و طبیعی هم هست با ان همه ظلم ها و ستم هایی که این سلسه گور به گور شده بر سر ملت شریف ما اوردند .هوشنگ گلشیری استاد ارایه دیالوگ های ذهن بیمار گونه و فلاش بک زدن به گذشته بخصوص قسمت همسر شازده که بسیار غم انگیز و درداور بود.
        

                قصه پر غصه از ملتی فقیر و دست و پا بسته که به اجبار به بیگانه پناه ببرند ولی نمی دانند هیچ بیگانه ای دلش برای انها نسوخته و جز چپاول و غارت و صاحب خانه شدن هدف دیگری ندارد.مرحوم ساعدی خیلی زیبا این کنایه رو در داستان بیان کرده.
        

                کتاب بسیار جالب ولی غم انگیز از اردوگاه های کار اجباری زمان کمونیست ها در شوروی سابق و خصوصا دوران استالین .خوندنش از یک جهت قابل تامل است که ادمی برای چهار صباح دردست داشتن قدرت یا میز و دفتر به چه سطحی از حیوانیت تنزل پیدا میکند.البته من عقیده دارم دین زدایی کمونیست ها خود عامل مهمی از شقاوت بیشتر هم بوده .در هر صورت سولژنیتسین در روسیه واقعا اسطوره هست و زنده موندنش تو اون دوران معجزه.
        

                یک کتاب و یک‌دنیا حرف و نصیحت و پند از غول بی بدیل عرفان ناب اسلامی ایرانی شرقی شیخ عطار .همواره برای من مسحور کننده علی الخصوص هدهد هادی شده و دیالوگ هایش با مرغان در باره سیمرغ افسانه ای .
        

                این تراژدی مربوط میشود به ابتدای دهه بیست شمسی و زمان رضا شاه که شاید بشود پذیرفت فرهنگ‌ ان روزگار با دعا نویسی و طلسم و این مزخرفات خارج از دین سازگار بوده و اسباب سواستفاده یک مشت شیطان صفت رذل همچون سیف القلم را فراهم اورده ولی با کمال تاسف در حال حاضر هم نوعی سواستفاده و شامورتی بازی منحرفان در وسوسه یک مشت نادان ادامه دارد و بازار دعانویسی و رمالی داغ هست .
        

                خیلی از شخصیت به نظر من کاریزماتیک جلال ال احمد خوشم میاد .از همون اوایل که با کتابهاش اشنا شدم جسارتش در نوشتن من رو به وجد می اورد.اینکه غرب مسلم از خیلی جهات از ما جلوتر هست بحثی نیست ولی این درماندگی و خودکوچک انگاری ما شرقی ها از کجا امده نمیدانم.
        

                بواقع یک کار خیلی شسته رفته و بدون درگیرشدن درالفاظ و یا جو‌  داستان را به میل نویسنده تغییر دادن .بلکه کاملا خودمونی و باورپذیر و درعین سادگی فوق العاده با طنزی تلخ و زیرپوستی .یکی از شاهکارهای عزیز نسین و‌چقدر شبیه به .....
        

                گل همین پنج روز و شش باشد این گلستان همیشه خوش باشد.یعنی اگر توی هر خونه ای یک گلستان و شاهنامه و مثنوی و دیوان حافظ مهمتر از اینها نهج البلاغه استاد شهیدی خخ نباشد البته سوای کتاب اسمانی ما قران  بسیار کم.لطفی شدید شده به ملیت و مذهب اون کشور تمام
        

                استاد محمدعلی جمالزاده به حق عنوان پدر داستان نویسی را ماخوذ داشته و خدا پدر محترمش مرحوم ایت  الله سید جمال واعظ از پیشگامان مشروطه را نیزرحمت  نماید.
        

                السلام علیک یا وارث ادم صفوه الله .دیگه ازین بهتر مگر میشود چیزی گفت .یا ثارالله وبن ثاره
        

                استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب خدایش بیامرزد .در برخوردی که بین جلال الدین خردسال  با شیخ عطار علی الظاهر در نیشابور صورت گرفته فرمایش غول بی بدیل عرفان حضرت شیخ عطار .باشد که این کودک اتش در جان سوختگان عالم زند.....