بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

علی رهنما

@a.rahnama1372

3 دنبال شده

16 دنبال کننده

                      یک دانشجوی اقتصاد که علاقه‌مند به ادبیات، فلسفه، سیاست، موسیقی و خیلی چیزهای دیگر است.
                    
arahnama1372

یادداشت‌ها

نمایش همه
                In this study, John Foran tried to manifest the transformation of Iran’s social structure form the rise of the Safavid dynasty in 1501 to the dramatic social movements of 20th century. The book has used five basic approaches to understand the social dynamics of Iran through this period—the dependency paradigm, world-system theory, modes of production analysis, the nature of the state, and political cultures of opposition and legitimation.

By employing these analytical tools then, Foran concludes that Iranian social structure is the historical product of both internal and external dynamics and that commercial, political, and military relations with the West shaped social arrangements in ways that activated a series of "populist" movements of resistance. He maintains that these movements have been only partially successful because they rested on fragile social bases and because foreign powers have continued to intervene in the country's affairs. In other word, Iranian history has been described as a sequence or series of fragile attempts at social change repeated mass movements which have ended either in foreign intervention, or, in the case of the 1978 revolution, in foreign war and internal repression.

Since the book has been established on a through scientific foundations, the critical analysis of its content requires enough sociological background which is beyond my knowledge. However, only to make some brainstorming, I have to mention that the concept of “depended development” was not clear enough. Especially, if you read the book from the perspective of modern economic development theories, you feel the ambiguity of the writer’s reference to role Iran’s trade with the West in the development process and despite his account of the existence of monopoly and the absolutist governance, it’s hard to find the illuminating mechanism through which these factors contribute to Iran’s underdevelopment. To sum it up, as a student of economics I was personally skeptic regarding the dependency paradigm  and World-System Theory by Wallerstein which has been used by Foran in order to explain Iran’s development process and its relation with the West between 1500 till 1988. 

Notwithstanding, I should praise the writer for his attempt to conduct a formal research with great historical information on societal structure of Iran. Surely, reading the “Fragile Resistance” would deepen one’s knowledge about Iran’s history and also, provide profound insights regarding the social factors that shape the history of this great country.
        
                این که نظرات 4 متفکر محتلف درباره نسبت دین و مدرنیته در یک مجلّد گرد آمده بصیرت های زیادی به خواننده می دهد و باعث می شود تا مسیر مطالعاتی ای را با توجه به گرایش او به هر کدام از نظریات و منظرهای ارائه شده در کتاب مشخص کند. به طور مشخص، من بحث ملکیان را بسیار منظم و بنیانی یافتم و به نظرم مقالات او مساله را بسیار از ریشه و با وسواسی تحسین برانگیز شرح و بسط داده بود و البته سعی شده بود تا (به طور فشرده) مدل مطلوب مورد نظر خود را هم که همان معنویت است توضیح دهد. بحث های آقای مجتهد شبستری هم اطلاعات بسیار مفیدی درباره رویکردهای الهیاتی معاصر در مغرب زمین راجع به نحوه مواجهه با مدرنیته و همزمان داشتن تجربه دینی-معنوی می داد، ولی البته در آن مقاله خبری از نظریات خود شبستری نبود. در عوض بحث های دکتر سروش بیشتر مفاهیم و نظریات شخص سروش را در بر می گرفت و البته پرسش های زیادی را هم بر می انگیخت. در مباحث سروش دلالت های بیشتری در مورد مسائل سیاسی و جامعه شناسی روز وجود داشت و بخش مهم دیگر مقالات او هم به تبیین سه گانه معروف او در مورد اقسام دینداری می گذشت. تک مقاله کدیور هم به طور خاص به نقد رویکردهای سنتی و سیاسی به شریعت می پرداخت. در آنجا، کدیور به مساله دین و مدرنیته مشخصا از زاویه شریعت پرداخته بود و مدل پیشنهادی اش اسلامی معنوی که پاک و آراسته از پیرایه های تاریخی باشد بود که طنینی "پاک دینانه" داشت.
        
                در این سال بعد از عملیات نسبتا موفق والفجر 8 که منجر به فتح فاو شد، مجموعه تلاش های حکومت و فرماندهی جنگ معطوف به تهیه 500گردان رزمی برای انجام عملیات "سرنوشت ساز" و خاتمه جنگ است. با این حال روشن است که کشور از نظر مالی و دسترسی به بازارهای بین المللی جهت خرید اسلحه در مضیقه جدی قرار دارد خصوصا که قیمت نفت هم در این سال افت فاحشی پیدا میکند. در همین راستا، ماجرای مک فارلین در همین سال بوجود میآید که طی آن ج.ا. تلاش میکند تا به صورت پنهانی و در مقابل کمک جهت آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان مقادیری سلاح و به طور مشخص سلاح های ضدتانک از آمریکا خریداری کند. مطابق خاطرات هاشمی این مساله با اطلاع کامل سران قوا و رهبری نظام بوده است. در کنار این مساله استقراض از بانک مرکزی هم شدت میگیرد و در جای جای کتاب مذاکراتی به چشم میخورد که نتیجه آنها تصمیم به قرض گرفتن از بانک مرکزی جهت پرداخت هزینه های جنگ است. کاملا روشن است که اکثر این منابع عظیم در اختیار سپاه قرار میگیرند. متناوبا با درخواست فرماندهان سپاه و با دستور آیت الله خمینی و با وجود ناخشنودی سران ارتش، امکاناتی از ارتش نیز به سپاه واگذار میگردد. همه این تقاضا ها برای تمهید مقدمات عملیات نهایی هست که مدام وعده اش  به سران نظام داده میشود. با این حال سیاهه این درخواستها پایانی ندارد و بعضا موجب اعتراض هاشمی و بقیه هم میشود تا جایی که براساس یک برگ از خاطرات هاشمی، امام ضمن گلایه از به تاخیرانداختن مکرر عملیات آن را بهانه سپاه برای کسب امکانات بیشتر میداند. روشن است که از همان مقطع نوعی بدبینی نسبت به قدرت فزاینده سپاه پاسداران در میان روحانیون ایجاد شده بود. در این سال همچنین مهدی هاشمی هم دستگیر و مجبور به اعترافات می شود. خاطرات هاشمی در این مورد چندان شفاف نیست اما روشن است که در این قضیه آقای خمینی مدخلیت داشته هرچند که ردپای احمد خمینی هم قابل مشاهده است. نکته قابل توجه در این مورد قدرت عجیب ری شهری وزیر اطلاعات است که مثلا در یک مورد علی رغم درخواست هاشمی و خامنه ای برای عدم بازداشت هادی هاشمی داماد و رئیس دفتر آیت الله منتظری اما او کار خود را میکند. به نظر می رسد که او مستقیما از بیت رهبر دستور میگرفته است.
نهایتا در دی ماه عملیات کربلای 4 با غافلگیری هاشمی آغاز می شود که منجر به شکست وحشتناکی میشود و نیروهای زیادی از جمله خواهرزاده هاشمی در آن شهید می شوند. هاشمی بسیار ناراحت و دمغ است و نهایتا در میان اختلافات سران سپاه و ارتش تصمیم نهایی را برای انجام عملیات در منطقه شلمچه میگیرد. بدین ترتیب عملیات کربلای 5 آغاز می شود و چون بلافاصله بعد از عملیات شکست خورده و لورفته کربلای 4 صورت میگیرد موجبات غافلگیری عراقی ها را فراهم میکند. عملیات در مراحل اولیه موفق است اما نهایتا مناطق اصلی تسخیر شده توسط ایران پس گرفته میشود. این عملیات که خونین ترین عملیات جنگ 8ساله هست تلفات زیادی از دو طرف میگیرد و ایران اگرچه موفق می شود که مقدار دیگری از خاک عراق را اشغال کند اما نهایتا به هدف نهایی خود که رسیدن به بصره و محاصره آن از جبهه غربی و شمالی است نمی رسد. در غیاب استراتژی روشن ختم جنگ و عدم تحرک دیپلماتیک معنادار عملا هیچ کدام از این دستاوردهای نظامی جهت گرفتن امتیازهای دیپلماتیک هم به کار نمی آیند و صرفا موجب بدنامی ایران به خاطر ورود به خاک عراق می شوند. سالی که سرتاسر آن خاموشی و حملات هوایی وحشیانه به شهرهای مختلف کشور در کنار بسیج همگانی مردمی برای حضور در جبهه هاست با پیروزی هایی نه چندان مورد رضایت 
  فرماندهان پایان میگیرد و این گونه همزمان با تحلیل رفتن بیش از پیش بنیه اقتصادی کشور شرایط برای شکست های بزرگ ایران در سال آتی فراهم می شود.
        
                بررسی انتقادی 4 روشنفکر دینی به صورت فشرده و البته همراه با نقدهای اساسی به آرای ایشان. هاشمی در این کتاب بعد از بررسی مختصر آرا و نشان دادن ریشه های اندیشه هر یک از افراد، به نقد آن ها می پردازد. این نقد چنان تیزی دارد که باعث می شود کل جریان روشنفکری دینی را ابتر و بی حاصل جلوه دهد. به طور طبیعی و با توجه به سال انتشار کتاب، نظریات متأخّر سروش مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است.  همچنین و احتمالا به خاطر تخصص نویسنده که فلسفه باشد، آرای نواندیشان دینی از منظر منطقی و سازگاری درونی مورد بحث قرار گرفته و سویه های جامعه شناختی و یا حتی الهیاتی آنان چندان در کتاب به چشم نمی خورد. مثلا کویریات شریعتی یا نوشته های عرفانی و شرح های مثنوی سروش چندان محل تأمّل کتاب نیستند در حالی که به نظر نسبت مستقیمی با اندیشه های دینی این افراد دارند. چنان که خود نویسنده هم اذعان دارد، محتوای کتاب و به وِیژه نقدها بسیار فشرده هستند و شاید خواننده علاقه مند بعد از رجوع به منابع متعدد کتاب بتواند درک عمیقی از نقدهای مهم نویسنده به آرای نواندیشان دینی پیدا کند. در غیر این صورت شاید نقدهای هاشمی به ویژه در مورد نسبت هرمنوتیک با نواندیشی دینی ناکافی به نظر بیاید.
        
                درباره آزادی به عنوان یک اثر پایه ای در توجیه منطقی اصل آزادی عقیده و بیان، فردیت و تعیین حدود دخالت(حداقلی) دولت در اجتماع جملات و بندهای مهم فراوانی دارد و به شدت خواندنش توصیه می شود. پاراگراف زیر هم از این جهت که قدرتمند شدن دولت را هشدار می دهد و هم از این حیث که تحلیلی جامعه شناختی از جوامعی که در آنها دولت نقش پررنگی دارد می دهد حائز اهمیت است و با خواندنش میتوان سرنخ هایی از برخی مشکلات ایران هم بدست آورد: 

"حقیقت این است که اگر امکان داشت بهترین استعدادهای کشور را در خدمت دولت به کار گمارند، دستگاهی که چنین کاری را عملی میکرد، زیان بزرگی به جامعه میزد. اگر اختیار هر قسمت از زندگی جامعه که برای آن موافقت عده ای یا نظر وسیع و کاملی لازم باشد در دست دولت قرار گیرد و اگر ادارات دولت با هوشمندترین و تواناترین اشخاص پر شود، همۀ فرهنگ وسیع و هوش کار آزمودۀ کشور، جز هوش نظری صرف، در دستگاه اداری وسیعی متمرکز خواهد شد و بقیه افراد جامعه باید چشم امید خود را به این دستگاه اداری بدوزند. اکثریت برای این که دستور بگیرند و راهنمایی شوند که چه باید بکنند و افراد توانا و با همّت برای این که پیشرفت حاصل کنند، تمنای خاطر همه آن خواهد شد که وارد طبقات این دستگاه شوند و وقتی وارد شدند در آنجا به پایه های بالاتر رسند. در چنین رژیمی نه تنها کسانی که خارج این دستگاه هستند، به علّت نداشتن تجربه، شایستگی ندارند به کارهای آن رسیدگی و از آن ها انتقاد کنند؛ اگر هم بر حسب تصادف فرمانروایی بر سر کار بیاید که تمایل اصلاح داشته باشد از عهدۀ هیچ اصلاحی که مخالف منافع این دستگاه باشد، بر نمی آید. وضع اسف بار امپراتور روسیه امروز چنین است. کسانی که از وضع آن جا اطلاع درست دارند وصف می کنند که شخص تزار در مقابل هیئت متحد دستگاه اداری آن جا ناتوان است. راست است که می تواند هریک از افراد آن را به سیبری تبعید کند اما نمیتواند بدون آن ها بر کشورش حکومت کند. آن ها قدرت دارند تا فرمان های تزار را تنها با انجام ندادن آن منسوخ کنند. در کشورهای دیگری که مردم آن از لحاظ تمدن پیش تر فته اند و روح طغیان و عصیان نیز دارند، وقتی مردم آن جا عادت کرده باشند انجام دادن همۀ کارها را از دولت متوقع باشند و یا لااقل عادت نکرده باشند از خود کاری کنند قبل از آن که اجازۀ دولت را کسب کرده و طریق انجام آن کار را از دولت پرسیده باشند، طبیعی است بر هر بدبختی که از میزان طاقت آن ها تجاوز کند، دست به انقلاب می زنند. اما در نتیجۀ انقلاب کس دیگری با اجازۀ مشروع مردم یا بدون اجازۀ آن ها بر کرسی حکومت می نشیند و به دستگاه اداری فرمان می دهد و دوباره همه چیز به جریان سابق خود می افتد زیرا دستگاه اداری تغییری نکرده است و کس دیگری هم شایستگی اشغال مقام های آن را ندارد." 

( ص 179؛ ترجمه: محمود صناعی؛ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان)

پ.ن: مترجم در یک پاورقی ذیل همین بند آورده است: "وصفی که نویسنده کرده است بر اوضاع اداری امروز کشور ما کاملا منطبق می شود"!
        
                «البته بنای من این نیست که از خودم دفاعی بکنم، بلکه آن چه مرا واداشته که پس از دوم خرداد 76 در برابر سیل مفتریات و اتهامات باشم، برافکندن دستگاه نظری تولیدکننده این قاذورات و تکیه بر جنبه های آموزشی و تربیتی آن است». (حجاریان،سعید. "تاوان اصلاحات". هزینه پروژه نوسازی سیاسی، صفحه364)

"تاوان اصلاحات" منعکس کننده بخشی از تلاش های نظری سعید حجاریان به عنوان مشهورترین نظریه پرداز جنبش انتخاباتی دوم خرداد است. در این کتاب به غیر از مصاحبه اول کتاب، بقیه مطالب مربوط به قبل از ترور ایشان است. حجاریان در این کتاب مباحث متنوعی شامل آزادی بیان، فرهنگ عاشورا، امنیت ملی، گفتمان توسعه، جنبش های اجتماعی، جنبش دانشجویی، مشروعیت دوگانه و ... میپردازد. ویژگی اصلی مباحث حجاریان، ارائه کردن یک چارچوب نظری برای تحلیل مسائل و پدیده های اجتماعی و سیاسی ایران است که باعث میشود فراتر از بدست آوردن داده ها و اطلاعات، شیوه تفکر و دیدن مسائل برای خواننده علاقه مند تغییر کند. همچنان که خود حجاریان معتقد است، هر حرکت و جنبشی نیاز به نظریه دارد و هیچ نظریه ای هم بازنشسته نخواهد شد حتی اگر آن جنبش افول کند. درستی نظر حجاریان را تجربه خود او اثبات می کند که اگرچه جنبش اصلاح طلبی فراز و فرودهایی داشته و تا الان به اهداف اعلامی خود دست نیافته، اما همچنان به یمن وجود اندیشه ای که آن را آبیاری می کند زنده و برقرار است. و البته چقدر تلخ که دشمنان اصلاحات تصور کردند که با هدف قراردادن حامل فیزیکی اندیشه میتوانند خود اندیشه را نابود کنند طرفه آنکه اگرچه حجاریان را برای همیشه از نعمت سلامتی محروم کردند اما حتی نتوانستند وجودش را از دوستان و خانواده و مملکت دریغ کنند چه رسد به اندیشه اش!

با اینحال هنوز تفکرات واپس گرایانه از جامعه ما رخت برنبسته اند و به مدد رانتهای حاکمیتی در عرصه عمومی جولان می دهند و از همین رو لازم است تا دوباره تاملات نظری اصلاح جویان را مرور کرد تا در برابر اندیشه هایی که امروز بخاطر مشکلات اقتصادی و بن بستهای سیاسی و اجتماعی سودای تاسیس دولت نظامی در سر می پرورانند به روشنگری پرداخت. بیراه نیست که حجاریان چندماه قبل از ترور و در پاسخ به چرایی تهاجمات به خودش این شعر #حافظ را در جواب می گوید:

ترسم از ترکان تیرانداز نیست
طعنۀ تیر آورانم می کشد
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            In this study, John Foran tried to manifest the transformation of Iran’s social structure form the rise of the Safavid dynasty in 1501 to the dramatic social movements of 20th century. The book has used five basic approaches to understand the social dynamics of Iran through this period—the dependency paradigm, world-system theory, modes of production analysis, the nature of the state, and political cultures of opposition and legitimation.

By employing these analytical tools then, Foran concludes that Iranian social structure is the historical product of both internal and external dynamics and that commercial, political, and military relations with the West shaped social arrangements in ways that activated a series of "populist" movements of resistance. He maintains that these movements have been only partially successful because they rested on fragile social bases and because foreign powers have continued to intervene in the country's affairs. In other word, Iranian history has been described as a sequence or series of fragile attempts at social change repeated mass movements which have ended either in foreign intervention, or, in the case of the 1978 revolution, in foreign war and internal repression.

Since the book has been established on a through scientific foundations, the critical analysis of its content requires enough sociological background which is beyond my knowledge. However, only to make some brainstorming, I have to mention that the concept of “depended development” was not clear enough. Especially, if you read the book from the perspective of modern economic development theories, you feel the ambiguity of the writer’s reference to role Iran’s trade with the West in the development process and despite his account of the existence of monopoly and the absolutist governance, it’s hard to find the illuminating mechanism through which these factors contribute to Iran’s underdevelopment. To sum it up, as a student of economics I was personally skeptic regarding the dependency paradigm  and World-System Theory by Wallerstein which has been used by Foran in order to explain Iran’s development process and its relation with the West between 1500 till 1988. 

Notwithstanding, I should praise the writer for his attempt to conduct a formal research with great historical information on societal structure of Iran. Surely, reading the “Fragile Resistance” would deepen one’s knowledge about Iran’s history and also, provide profound insights regarding the social factors that shape the history of this great country.
          
            این که نظرات 4 متفکر محتلف درباره نسبت دین و مدرنیته در یک مجلّد گرد آمده بصیرت های زیادی به خواننده می دهد و باعث می شود تا مسیر مطالعاتی ای را با توجه به گرایش او به هر کدام از نظریات و منظرهای ارائه شده در کتاب مشخص کند. به طور مشخص، من بحث ملکیان را بسیار منظم و بنیانی یافتم و به نظرم مقالات او مساله را بسیار از ریشه و با وسواسی تحسین برانگیز شرح و بسط داده بود و البته سعی شده بود تا (به طور فشرده) مدل مطلوب مورد نظر خود را هم که همان معنویت است توضیح دهد. بحث های آقای مجتهد شبستری هم اطلاعات بسیار مفیدی درباره رویکردهای الهیاتی معاصر در مغرب زمین راجع به نحوه مواجهه با مدرنیته و همزمان داشتن تجربه دینی-معنوی می داد، ولی البته در آن مقاله خبری از نظریات خود شبستری نبود. در عوض بحث های دکتر سروش بیشتر مفاهیم و نظریات شخص سروش را در بر می گرفت و البته پرسش های زیادی را هم بر می انگیخت. در مباحث سروش دلالت های بیشتری در مورد مسائل سیاسی و جامعه شناسی روز وجود داشت و بخش مهم دیگر مقالات او هم به تبیین سه گانه معروف او در مورد اقسام دینداری می گذشت. تک مقاله کدیور هم به طور خاص به نقد رویکردهای سنتی و سیاسی به شریعت می پرداخت. در آنجا، کدیور به مساله دین و مدرنیته مشخصا از زاویه شریعت پرداخته بود و مدل پیشنهادی اش اسلامی معنوی که پاک و آراسته از پیرایه های تاریخی باشد بود که طنینی "پاک دینانه" داشت.
          
            در این سال بعد از عملیات نسبتا موفق والفجر 8 که منجر به فتح فاو شد، مجموعه تلاش های حکومت و فرماندهی جنگ معطوف به تهیه 500گردان رزمی برای انجام عملیات "سرنوشت ساز" و خاتمه جنگ است. با این حال روشن است که کشور از نظر مالی و دسترسی به بازارهای بین المللی جهت خرید اسلحه در مضیقه جدی قرار دارد خصوصا که قیمت نفت هم در این سال افت فاحشی پیدا میکند. در همین راستا، ماجرای مک فارلین در همین سال بوجود میآید که طی آن ج.ا. تلاش میکند تا به صورت پنهانی و در مقابل کمک جهت آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان مقادیری سلاح و به طور مشخص سلاح های ضدتانک از آمریکا خریداری کند. مطابق خاطرات هاشمی این مساله با اطلاع کامل سران قوا و رهبری نظام بوده است. در کنار این مساله استقراض از بانک مرکزی هم شدت میگیرد و در جای جای کتاب مذاکراتی به چشم میخورد که نتیجه آنها تصمیم به قرض گرفتن از بانک مرکزی جهت پرداخت هزینه های جنگ است. کاملا روشن است که اکثر این منابع عظیم در اختیار سپاه قرار میگیرند. متناوبا با درخواست فرماندهان سپاه و با دستور آیت الله خمینی و با وجود ناخشنودی سران ارتش، امکاناتی از ارتش نیز به سپاه واگذار میگردد. همه این تقاضا ها برای تمهید مقدمات عملیات نهایی هست که مدام وعده اش  به سران نظام داده میشود. با این حال سیاهه این درخواستها پایانی ندارد و بعضا موجب اعتراض هاشمی و بقیه هم میشود تا جایی که براساس یک برگ از خاطرات هاشمی، امام ضمن گلایه از به تاخیرانداختن مکرر عملیات آن را بهانه سپاه برای کسب امکانات بیشتر میداند. روشن است که از همان مقطع نوعی بدبینی نسبت به قدرت فزاینده سپاه پاسداران در میان روحانیون ایجاد شده بود. در این سال همچنین مهدی هاشمی هم دستگیر و مجبور به اعترافات می شود. خاطرات هاشمی در این مورد چندان شفاف نیست اما روشن است که در این قضیه آقای خمینی مدخلیت داشته هرچند که ردپای احمد خمینی هم قابل مشاهده است. نکته قابل توجه در این مورد قدرت عجیب ری شهری وزیر اطلاعات است که مثلا در یک مورد علی رغم درخواست هاشمی و خامنه ای برای عدم بازداشت هادی هاشمی داماد و رئیس دفتر آیت الله منتظری اما او کار خود را میکند. به نظر می رسد که او مستقیما از بیت رهبر دستور میگرفته است.
نهایتا در دی ماه عملیات کربلای 4 با غافلگیری هاشمی آغاز می شود که منجر به شکست وحشتناکی میشود و نیروهای زیادی از جمله خواهرزاده هاشمی در آن شهید می شوند. هاشمی بسیار ناراحت و دمغ است و نهایتا در میان اختلافات سران سپاه و ارتش تصمیم نهایی را برای انجام عملیات در منطقه شلمچه میگیرد. بدین ترتیب عملیات کربلای 5 آغاز می شود و چون بلافاصله بعد از عملیات شکست خورده و لورفته کربلای 4 صورت میگیرد موجبات غافلگیری عراقی ها را فراهم میکند. عملیات در مراحل اولیه موفق است اما نهایتا مناطق اصلی تسخیر شده توسط ایران پس گرفته میشود. این عملیات که خونین ترین عملیات جنگ 8ساله هست تلفات زیادی از دو طرف میگیرد و ایران اگرچه موفق می شود که مقدار دیگری از خاک عراق را اشغال کند اما نهایتا به هدف نهایی خود که رسیدن به بصره و محاصره آن از جبهه غربی و شمالی است نمی رسد. در غیاب استراتژی روشن ختم جنگ و عدم تحرک دیپلماتیک معنادار عملا هیچ کدام از این دستاوردهای نظامی جهت گرفتن امتیازهای دیپلماتیک هم به کار نمی آیند و صرفا موجب بدنامی ایران به خاطر ورود به خاک عراق می شوند. سالی که سرتاسر آن خاموشی و حملات هوایی وحشیانه به شهرهای مختلف کشور در کنار بسیج همگانی مردمی برای حضور در جبهه هاست با پیروزی هایی نه چندان مورد رضایت 
  فرماندهان پایان میگیرد و این گونه همزمان با تحلیل رفتن بیش از پیش بنیه اقتصادی کشور شرایط برای شکست های بزرگ ایران در سال آتی فراهم می شود.
          
            بررسی انتقادی 4 روشنفکر دینی به صورت فشرده و البته همراه با نقدهای اساسی به آرای ایشان. هاشمی در این کتاب بعد از بررسی مختصر آرا و نشان دادن ریشه های اندیشه هر یک از افراد، به نقد آن ها می پردازد. این نقد چنان تیزی دارد که باعث می شود کل جریان روشنفکری دینی را ابتر و بی حاصل جلوه دهد. به طور طبیعی و با توجه به سال انتشار کتاب، نظریات متأخّر سروش مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است.  همچنین و احتمالا به خاطر تخصص نویسنده که فلسفه باشد، آرای نواندیشان دینی از منظر منطقی و سازگاری درونی مورد بحث قرار گرفته و سویه های جامعه شناختی و یا حتی الهیاتی آنان چندان در کتاب به چشم نمی خورد. مثلا کویریات شریعتی یا نوشته های عرفانی و شرح های مثنوی سروش چندان محل تأمّل کتاب نیستند در حالی که به نظر نسبت مستقیمی با اندیشه های دینی این افراد دارند. چنان که خود نویسنده هم اذعان دارد، محتوای کتاب و به وِیژه نقدها بسیار فشرده هستند و شاید خواننده علاقه مند بعد از رجوع به منابع متعدد کتاب بتواند درک عمیقی از نقدهای مهم نویسنده به آرای نواندیشان دینی پیدا کند. در غیر این صورت شاید نقدهای هاشمی به ویژه در مورد نسبت هرمنوتیک با نواندیشی دینی ناکافی به نظر بیاید.
          
            درباره آزادی به عنوان یک اثر پایه ای در توجیه منطقی اصل آزادی عقیده و بیان، فردیت و تعیین حدود دخالت(حداقلی) دولت در اجتماع جملات و بندهای مهم فراوانی دارد و به شدت خواندنش توصیه می شود. پاراگراف زیر هم از این جهت که قدرتمند شدن دولت را هشدار می دهد و هم از این حیث که تحلیلی جامعه شناختی از جوامعی که در آنها دولت نقش پررنگی دارد می دهد حائز اهمیت است و با خواندنش میتوان سرنخ هایی از برخی مشکلات ایران هم بدست آورد: 

"حقیقت این است که اگر امکان داشت بهترین استعدادهای کشور را در خدمت دولت به کار گمارند، دستگاهی که چنین کاری را عملی میکرد، زیان بزرگی به جامعه میزد. اگر اختیار هر قسمت از زندگی جامعه که برای آن موافقت عده ای یا نظر وسیع و کاملی لازم باشد در دست دولت قرار گیرد و اگر ادارات دولت با هوشمندترین و تواناترین اشخاص پر شود، همۀ فرهنگ وسیع و هوش کار آزمودۀ کشور، جز هوش نظری صرف، در دستگاه اداری وسیعی متمرکز خواهد شد و بقیه افراد جامعه باید چشم امید خود را به این دستگاه اداری بدوزند. اکثریت برای این که دستور بگیرند و راهنمایی شوند که چه باید بکنند و افراد توانا و با همّت برای این که پیشرفت حاصل کنند، تمنای خاطر همه آن خواهد شد که وارد طبقات این دستگاه شوند و وقتی وارد شدند در آنجا به پایه های بالاتر رسند. در چنین رژیمی نه تنها کسانی که خارج این دستگاه هستند، به علّت نداشتن تجربه، شایستگی ندارند به کارهای آن رسیدگی و از آن ها انتقاد کنند؛ اگر هم بر حسب تصادف فرمانروایی بر سر کار بیاید که تمایل اصلاح داشته باشد از عهدۀ هیچ اصلاحی که مخالف منافع این دستگاه باشد، بر نمی آید. وضع اسف بار امپراتور روسیه امروز چنین است. کسانی که از وضع آن جا اطلاع درست دارند وصف می کنند که شخص تزار در مقابل هیئت متحد دستگاه اداری آن جا ناتوان است. راست است که می تواند هریک از افراد آن را به سیبری تبعید کند اما نمیتواند بدون آن ها بر کشورش حکومت کند. آن ها قدرت دارند تا فرمان های تزار را تنها با انجام ندادن آن منسوخ کنند. در کشورهای دیگری که مردم آن از لحاظ تمدن پیش تر فته اند و روح طغیان و عصیان نیز دارند، وقتی مردم آن جا عادت کرده باشند انجام دادن همۀ کارها را از دولت متوقع باشند و یا لااقل عادت نکرده باشند از خود کاری کنند قبل از آن که اجازۀ دولت را کسب کرده و طریق انجام آن کار را از دولت پرسیده باشند، طبیعی است بر هر بدبختی که از میزان طاقت آن ها تجاوز کند، دست به انقلاب می زنند. اما در نتیجۀ انقلاب کس دیگری با اجازۀ مشروع مردم یا بدون اجازۀ آن ها بر کرسی حکومت می نشیند و به دستگاه اداری فرمان می دهد و دوباره همه چیز به جریان سابق خود می افتد زیرا دستگاه اداری تغییری نکرده است و کس دیگری هم شایستگی اشغال مقام های آن را ندارد." 

( ص 179؛ ترجمه: محمود صناعی؛ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان)

پ.ن: مترجم در یک پاورقی ذیل همین بند آورده است: "وصفی که نویسنده کرده است بر اوضاع اداری امروز کشور ما کاملا منطبق می شود"!