بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان

تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان

تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان

اکرم اسلامی و 1 نفر دیگر
4.7
331 نفر |
160 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

40

خوانده‌ام

744

خواهم خواند

290

کتاب تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان، نویسنده اکرم اسلامی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان

نمایش همه

پست‌های مرتبط به تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان

یادداشت‌های مرتبط به تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان

            چندسال پیش که تهران تو یه مرکزی فعالیت داشتم‌
داستان شهید محمد معماریان رو تو یه مجله خوندم خیلی هم اتفاقی...‌
اون لحظه مو به تنم سیخ شد‌
برگه رو از  تو مجله جدا کردم
و نصب کردم به تابلو اعلانات اون‌مرکز

بعدش دوستان فرهنگی فعال اونجا پرسون پرسون اومدن سراغم که شما این برگه رو نصب کردی؟‌
جواب دادم: بله‌
رفتن سراغ مادر شهید و  سال ۹۰ یا ۹۱ بود 
تو همون مرکز یادواره شهدای قم برگزار شد.
از مادر شهید معماریان هم دعوت به عمل اومد و
توفیق دیدار از نزدیک با مادر شهید هم نصیب ما.

مادر داستان رو تعریف می کرد اما پرصلابت
ما اشک می ریختیم و اون ایستاده بدون لرزش تو صداش
چون به محمدآقا قول داده بود هیچ وقت تو انظار براش گریه نکنه ...

به جرات میگم اگه حرفای مادر شهید رو تو اون مراسم از زبان خودش نمی شنیدم داستان کتاب رو باور نمی کردم...‌‌
اونجا بود که این سوال تو ذهنم حک شد چرا از این داستان یه کتاب نمی نویسن
من برای شهید محمد معماریان، برای طهارت روحش، برای آقایی اش و این که نداریمش گریه کردم‌
من برای دلتنگی های مادرش گریه کردم...‌
‌
کتاب رو بخوانید
حکم جلای روح داره
سطح زنگ زده ی دل رو صفا میده‌
و البته مراقبه بعدی هم لازمه

و تا ابد سلام بر شهدا و مادران چشم انتظارشان...
          
            صفحه لپتاپ را باز می‌کنم، وارد سایت طاقچه می‌شوم و خواندن «تنها گریه کن» را آغاز می‌کنم. چند صفحه ای مقدمه دارد که نمی‌توانم از آنها بگذرم. با خودم کیفیت کتاب را وقتی
مقدمه ای انقدر شیرین دارد تصور می‌کنم و بعد، به خط ابتدایی داستان می‌رسم.

شاید نیاز داریم بیشتر درباره ی زنان ایرانی مجاهد و کارهایی که کرده اند بدانیم. «تنها گریه کن» از «اشرف السادات منتظری» می‌گوید. مبارزات انقلابی او در دو شهر قم و تهران را به 
اجرا در می آورد و نقش پررنگ او را در پیروزی انقلاب به خواننده هایش نشان می‌دهد…

آنقدر زیاد و به طور گسترده، توصیفات با کلمات رویایی یا تشبیه صحنه ها به چیز دیگری در طول داستان به چشمم نیامد. همانطور که می‌دانید خیلی از افراد این تشبیه ها و عبارات غیرعادی را توصیف خوب می‌دانند. در همچین وضعیتی، با خواندن «تنها گریه کن»، نظرتان می‌تواند کاملا تغییر کند. بدون حرکات عجیب قلم و فقط و فقط با توصیف درست، ساده و البته قابل تصور، بهترین حالت توصیف مکان‌ها رخ داده است.

شخصیت پردازی هم به خوبی و کیفیت توصیف ها انجام شده است. می‌توانید از بابت لحظه ی بستن کتاب مطمئن باشید که بعد از آن چند فرد جدید به زندگیتان اضافه شده اند.

نظر شخصی‌ام بر این است که هرگاه توصیف و شخصیت پردازی به درستی شکل بگیرند، دیالوگ‌ها نیز جایگاه مناسبی پیدا می‌کنند. در چنین حالتی، هم موقعیت ها طبیعی هستند و هویت های کاملی از افراد ساکن داستان در اختیار است که در نتیجه اگر کمی حس نویسندگی هم در این میان باشد، دیالوگ‌ها بی‌نقص می‌شوند و رعایت این موارد کاملا در اثر خانم اسلامی به چشم می‌آید.

و در آخر، بین کتاب هایی از این دسته و دارای چنین ماجراهایی، می توان از «تنها گریه کن» به عنوان یک متفاوت نام برد که توانایی جذب مخاطبان بیشتری را دارد.
          
            به نام او...✨
سلام
خودم رو سرزنش میکردم که چرا حالا که مدرسه ها شروع شده یک کتاب رو کامل نخوندم.
این کتاب رو تو تلویزیون دیده بودم و با کمال تعجب یه روز خواهرم از غرفه ی امام زاده صالح(ع)خریدن و من خوشحال از اینکه کتاب تقریظ شده ی رهبر رو دارم شروع کردم به خوندن و امروز بعد امتحان تمام شد:
این کتاب زندگی نامه ی مادر شهید محمد معماریان و روابط بین شهید و مادرشون هست یعنی شما با خوندن کتاب یه تیر به دو نشون میزنید هم با یک شیرزن آشنا میشوید و هم با یک شهید بزرگوار.
✨شما از کلمه مادر شهید چی متوجه میشوید؟چه کسی مادر شهید میشود؟اصلا زندگی مادر شهیدان چه جوری هست؟
من تو این کتاب با یک مادری روبه رو بودم که ایمان بسیار قوی داشت 
وسط های داستان مخصوصا تو تشیع پسرشون با خودم میگفتم خدایا چطوری دوام میارن؟
مگه چقدر صبر دارن؟
و اینها همه به خاطر توسل به اهل بیت بود من در جای جای این کتاب دیدم که این خانم سادات به اهل بیت متوسل شدن.
و ما چقدر دوریم.
✨قلم نویسنده خیلی خوبه جمله بندی ها کلمات ساده و روانه
✨اسم فصل ها خیلی زیبا و خلاقانه انتخاب شده 
✨ترتیب روایت داستان خیلی منظم و خوب بود
✨توصیفات نویسنده خیلی دقیق و جذابه جوری که با زندگی یک مادر شهید کامل آشنا میشیم‌.
✨ تو کتاب به سوالات مخاطب پاسخ داده میشه چون من هی میگفتم خب چرا ایشون الان گریه نمیکنه؟و بعد پاراگراف بعدی
✨اسم کتاب که خودش به ماجرایی داره خیلی جالبه 
✨تصویر کتاب رو اول متوجه نمی‌شدم تا اون ماجرای جذاب رو خوندم 
🌱خوندن این کتاب ها و واجب میدونم چون تلنگر هستن، تلنگری به خودمون که بگیم ایست!ما کجای این جهانیم؟مسئولیت ما چیه تو دنیا؟
🌱به تمام مادران شهیدان کشورم افتخار میکنم 
خوشا به سعادتون 
برای ما هم دعا کنید 
برای شادی روح شهید محمد معماریان صلوات✨
          
            ما تُرک ها در مواجهه با فردی نابغه و تاثیر گذار، از شدت تحسین می‌گوییم: (آنالار نه اوغلاننار دوغوب) مادران این سرزمین چه فرزندانی زاییده اند.
تنها گریه کن را که می خواندم با خود می گفتم: اشرف سادات! چه پسری تربیت کردی!؟
چقدر فرصت پرواز برایش، بوجود آوردی؟!
چی کار کردی که بین و تو پسرت یک میلی متر فاصله نبود؟
مگر می شود که مادری، محرمِ خصوصی ترین و محرمانه ترین حالات پسر باشد؟
مادری که با فرزند در سلوک اش همراه و همقدم است.
در آخرین دیدار مادر و فرزندی؛ پسر به مادر می گوید این آخرین دیدار مان است.
دفعه ی بعد دیدارمان سر پُلِ صراط. مادر نمی‌گذارد دلش بلرزد.
به قول اشرف سادات آدم یه کفتر از زندگیش بره بیرون، چشمش دنبالشه، فکر نکنید من از سر بچه ام گذشتم، در مقابل دین آره اما.
الهی مادران سرزمینم چنین بادا. 

کتاب #تنها_گریه_کن را قبل عید ۱۴۰۱ خواندم.
قلم لطیفِ خانم اکرم اسلامی در انتقال بدون تکلف خاطرات راوی بسیار تاثیر گذار بود.
در مدت مطالعه کتاب دو چشم شهید معماریان را در مقابلم حس می کردم.
عجیب این شهید نظر می کند...
عید امسال، در محل شهادت شهید معماریان، راوی می گفت: شاید به دعوت شهید معماریان اینجا آمدید...
          
            کتاب تنها گریه کن: روایتگر عاملیت و تاثیرگذاری، به شیوه ی زنانه و مادرانه. 
جا دارد روی این مساله که انقلاب اسلامی چه تاثیراتی بر دیدگاه و فعالیت های زنان داشته است، کارها صورت بگیرد. گرچه انقلاب روی همه ی اقشار جامعه، اعم از مرد و زن، پیر و جوان، مؤثر بود و آن ها را وارد گود فعالیت های اجتماعی-سیاسی و از بی تفاوتی دور کرد، اما تاثیر آن بر زنان، محسوس تر و مشهود تر بود. چرا که تا پیش از آن این چنین فعالانه وارد میدان نشده بودند و به قول امام خمینی (ره) زنان در این نهضت، پیش قدم بودند.
در کتب خاطرات انقلاب و دفاع مقدسی که از زبان بانوان روایت می‌شود، با حجم عظیمی از عملکرد های فعالانه و پر قدرت و مؤثر مواجه می‌شویم که انسان را در برخی موارد شگفت زده می‌کند. فعالیت هایی که لزوماً در گود سیاست یا در میدان جنگ نیستند اما بسیار موثر و حاکی از تحول و قوت روحی فرد هستند. در کتاب «تنها گریه کن» نیز به خوبی این تحولات و فعاليت ها ترسیم می‌شود و الگویی از یک زن فعال و انقلابی ترسیم میشود که مواجهه اش با مسائل پیش رویش، به شکلی زنانه و مادرانه و به غایت موثر است. یعنی نه شبیه الگویی است که زن را برای فعال کردن، شبیه مردان می‌کند، ونه شبیه الگویی که زن مطلوب و مومن را زنی عزلت طلب معرفی می‌کند. این الگوی ناب از زن، باید بیشتر مورد توجه قرار گرفته و برای زن امروزی تبیین گردد.
*کتاب نثری بسیار روان، دلنشین و گیرا دارد و درون مایه ی آن نیز بسیار زیبا، درس آموز و اثر گذار است. خواندن این کتاب را به هیچ وجه از دست ندهید.
          
Mr. Levy

1401/02/16

            مروری بر کتاب تنها گریه کن 
شاید تا قبل از اینکه کتاب را بخوانم تصورات دیگری از کتاب داشتم . اسم کتاب کمی ترغیب کننده بود و من  می خواستم بدانم منظور نویسنده از این چند کلمه چیست ! نویسنده چه چیزی را در پشت ان همه صفحه پنهان کرده ؟! 
خواندن زندگی مردم  شاید به نظر کسالت بار و یا حوصله سربر باشد ولی وقتی ان فرد زنی مجاهد و زندگی او در دوران جنگ بوده باشد کمی داستان متمایز و جالب تر می شود . دختری کوچک که مثل همه ی کودکان ان زمان شیطان و بازیگوش بوده و حالا یکی از مادران شهیدان این سرزمین شده  است ….
کتاب تنها گریه کن زندگی نامه ی مادر شهید معماریان است و معمولا در این نوع از کتاب ها نویسنده به روند داستان دقت می کند ولی در این کتاب نویسنده به غیر از نوشتن پیرنگ خوب و مناسب شخصیت پردازی بسیار خوبی را هم به همراه داشت . خواننده خیلی خوب می توانست شخصیت خانم اشرف سادات موسوی را درک کند . نویسنده کودکی این خانم را با بازیگوشی ها و کارهایی که می کرده نشان داده بود و در بزرگی هم از عشقی که به دخترش داشت را در طی روند این کتاب به نمایش گذاشته بود . از بعضی از اتفاقات خواننده می توانست بعضی از اخلاق و رفتار های ان خانم را متوجه شود . برای مثال در مواقعی که شوهر خانم اشرف سادات برای کار به مسافرت های چند روزه می رفت و ایشان هیچ خبری از شوهرشان نداشتند نشانده ی صبر و شکیبایی این خانم بود.
نوینسده قلم خوبی داشت ولی به نظرم نکته ی مثبت دیالوگ نویسی را نمی شود برا این کتاب لحاظ کرد . زیرا این کتاب زندگی نامه ی یک فرد هست و نویسنده طبیعتا حرف های واقعی ان افراد را در کتاب اورده است ! برای همین دیالوگ هایی که بسیار روان و خوب است را نمی توانیم جزو نکته ی مثبت این کتاب در نظر بگیریم  .  
در کل کتاب خوبی بود و من به تمام انهایی که از خواندن زندگی نامه لذت می برن پیشنهاد می کنم !
          
            شاید بشود گفت، هنر بزرگ اکرم اسلامی، روایت کردن یک عمر زندگی پرشگفتی، در تنها ۲۶۰ صفحه باشد.

"تنها گریه کن" را خواندم در حالیکه می‌خواستم‌ هرچه زودتر، راز نامش را بفهمم.
راستش نتوانستم زمین بگذارمش!
یک کتاب تاریخ شفاهی مقابلم بود که راوی اول شخصش، بدجوری همراهم می‌کرد‌.
توصیف‌ها در عین اختصار، روان و بی‌اندازه لطیف و دلنشین بود.

در سخت‌ترین شرایط جسمی و روحی و شلوغ‌ترین ساعت‌ها، درست مثل یک قرار نگذاشته، چشمم به دنبالش بود‌.
همراه کودکیِ اشرف سادات، نشستم پای دار قالی و هم‌صدا شدم: "لاکی پیش رفت، فیروزه‌ای جاخواه، توش چهره ای..."
هربار دلم‌ می‌خواست بدانم او برای مشکل و مسئله جدید، چه راه‌حلی پیدا کرده؟ این‌بار چطور متوسل شده؟ 

لحظه‌به‌لحظه، با شادی‌هایش لبخند شدم و دلم‌ با غم‌هایش فشرده شد. پا به پایش توی کوچه‌ها و خیابان‌ها دویدم و نفس‌نفس زدم و برای ثمر دادن مبارزه مقدسمان، خون دل‌ها خوردم و سلول سلول وجودم مشت شد و فریاد.
یک جاهایی از کتاب، خودم‌ را میان زن‌های توی خانه‌اش دیدم که سبزی می‌شستیم و طنین صلوات‌هامان میان صدای چرخ خیاطی‌ها، گم می‌شد.

یکبار سوزن به دستم رفت؛ حبه‌های سپید، زیر قندشکنم‌ خاک‌شد؛ یک‌جرعه چای داغ سرکشیدم و یکبار.

من پای این صفحه‌های کاغذی، بارها متولد شدم؛ قد کشیدم؛ مادر شدم‌ و با سختی و دوری همسر، جگرگوشه‌هایم را به دندان‌گرفتم.
اشرف سادات با قلم‌ شایسته اکرم اسلامی، یک چیز را میان تمام روایت‌هایش، در ذهنم زنده کرد:
حرکت، حرکت و حرکت!
این‌که یک زن، در تمام ثانیه‌های زندگی‌اش می‌تواند در حرکت و رشد و شگفتی باشد.
آن‌قدر که گردباد سخت‌ترین مشکلات‌ هم‌ نتواند قامتش را خم کند و برجای بنشاند.

حتی اگر این گردباد، شهادت عزیزترینش باشد.
در تمام‌ لحظات وداع با محمد و شهادتِ او، اشک می‌ریختم و روح بزرگ‌ این مادر را می‌ستودم و وجودم درس می‌شد و قدرت و استواری
و امید.

بُرشی از کتاب:
"چشمم خورد به شاخه یکی از گلدان‌های شمعدانی.‌ چند تا گل کوچک سفید داشت. از سوز سرما مچاله شده‌ بود‌. تا از شاخه جدایش کردم، انگار یک چیزی از جانم کنده شد و افتاد روی زمین. نتوانستم سرپا بایستم. دستم را گرفتم به نرده آهنی و نشستم لبه‌ی پله.‌ هوا سرد بود ولی یک چیزی درون من شعله می‌کشید. گُر گرفته بودم. نفس گرفتم و با خودم گفتم:"خانم‌سادات! یادت نره داری با خدا معامله می‌کنی‌ها."

دلم‌ قدری آرام گرفت و برگشتم‌ پیش محمد. گل را انداختم داخل کاسه؛ روی آب چرخی زد و ایستاد؛ مثل دل خودم که بی‌قرار شده ولی حالا مطمئن ایستاده بود جلوی درِ کوچه، کنار محمد!"


#فاطمه_شایان_پویا
          
K.A

1401/02/15

            لبخندها و گریه ها
همیشه در مسیرهای زندگی پر است از سختی و اسانی. بعضی اوقات پس از پشت سر گذاشتن پله ها خدا به تو لبخند می زند و زمان هایی میشود که دیگر همه امید و مشوق ادامه دادنت همان لبخند میشود و زمان هایی میشود انقدر در سختی قرار می گیری، انقدر نمی کشی که  فقط دلت میخواد بنشینی و گریه کنی. گریه کنی و با همان خدای مشوقت درد و دل کنی. اشک بریزی و دوباره ادامه دهی. اشک بریزی و به عقب نگاه کنی، به اینده….
دنیای درون "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری است. همان دخترک 10 ساله شیطان امروز با اقتدار و افتخار نقش مادر شهید معماریان را در جامعه ایفا میکند
اول از همه باید گفت که این کتاب فوق العاده داستانی نبوده و همان طور که مشخصا معلوم است زندگینامه است. درست است که نمی توان گفت پیرنگ و … چطور بود اما سیر کتاب خوب بود و خواننده به خوبی با ماجراها و روایات همراه میشد
نکته دوم که معمولا مشهور ترین نکته می باشد دیالوگ ها است. دیالوگ ها به غیر از تعداد انگشت شماری محاوره بودند و مشکلی در درک متن ایجاد نمی کردند. البته که همان تعداد انگشت شمار هم خیلی به چشم نمی امد. در همین حیطه مبحث واقعی بودن دیالوگ ها هم در میان است که انقدر خوب بود که واقعا جای صحبتی ندارد. درست است که بخشی از ان به دلیل واقعی بودن ماجراها و دیالوگ هاست اما مطمئنا نباید توانایی نویسنده را هم فراموش کرد
مورد بعدی که به دیالوگ ها هم مربوط میشود توصیفات است. توصیفات خیلی خوب بود و همین به درک دیالوگ ها و متن هم کمک میکرد. خواننده واقعا نه تنها همراه میشد بلکه به درون داستان رفته همان ها را تجربه کرد. انگار در تک تک لحظات سختی کشیده بود و در صحنه های زیبایی مثل جمع کردن تمشک ها خودش تمشک چیده و حتی چند تایی هم خورده؛ و اینگونه بود که کتاب زیبا و دردناک شد!
زاویه دید داستان از زبان اول شخص بود و البته که معمولا در این نوع زاویه دید میتوان توصیفات بیشتر و واقعی تری کرد.
شخصیت پردازی داستان در واقع شخصیت پردازی نبود، بلکه توصیف شخصیت بود. چرا که شخصیت ها خلق نشده بودند و واقعا وجود داشتند. و همان طور که میدانید برای توصیف شخصیت های واقعی نویسنده باید توصیفات خوبی داشته باشد که "تنها گریه کن" به خوبی از پسش بر امده بود. 
و نکته اخر که اغلب در زندگینامه نویسی وجود دارد اسم خاصی ندارد و اگر هم دارد بنده نمیدانم اما شاید به توان ان را طبیعی بودن داستان دانست. اگر کتاب زیاد خوانده باشید می دانید که بعضی اوقات ماجرا از زبان راوی یا همان شاهد ماجرا،  فقط ضبط و سپس همان نوشته می شود. بدون هیچ تغییری. صد البته که منظورمان تغییر اتفاقات نیست بلکه فقط سر و سامان دادن متن است. وقتی این اتفاق می افتد اکثر اوقات متن خشک می شود و بعضی اوقات به قول معروف "یه جوری شده" اما در تنها گریه کن همچین اتفاقی نیفتاده بود و این صد برابر ارزشمند تر بود.
و در آخر اینکه "تنها گریه کن" را با عجله نخوانید. این کتاب هم مانند بعضی از خوردنی هایی است که یواش میخورید تا تمام نشود و بعد از تمام شدنشان باز همان را می خرید. پس آن را آرام بخوانید، برایش وقت بگذارید ، از ان لذت ببرید و بعد از اینکه ازش خوشتان امد دوباره به سراغش بروید!:)