یادداشت‌های Panah (24)

          مومنت،مومنت...
والا دروغ چرا،تا قبر آآآآ...
آخ که چقد دوسش داشتم...
توی یکی از سخت ترین دوره های زندگیم این کتاب و خوندم و واقعا در حالی که کم مونده بود اشکام سرازیر بشه،قهقهه زدم!
شخصیت مورد علاقم توی این کتاب اسدالله میرزا بود که با وجود خراب بودن فراوانش منو از همه بیشتر خندوند.😅
دلم تنگ میشه واسه ساکنان این باغ
واسه مش قاسم غیاث آبادی
واسه آقا جان که همش دنبال انتقام بود
واسه سعید عاشق
واسه لیلی بی معرفت
واسه دوستعلی خان ...
واسه دایی جان ناپلئون که رفتاراش همش رو مخم بود...
و از همه بیشتر واسه اسدالله میرزا😅
به نظرم اگر از همه چیز بریدین و خسته شدین،این کتاب میتونه لحظه ای فکرتون رو آزاد کنه؛از دستش ندین.

        

          نمی تونم بگم عاشقش شدم ولی دوسش داشتم.
دلم برای لایا خیلی سوخت ؛ حقش این همه ظلم نبود واقعا...
جلد اول انگار یه مقدمه است و داستان اصلی تازه در جلد های بعد قراره شروع بشه.
نمی دونم چرا جدیدا کتاب های فانتزی که میخونم همشون مثل هم در میان.توی همشون یه مسابقه است که برنده یا پادشاه میشه یا یه چیز خاص بهش میرسه...
خیلی من رو یاد ناتوان می انداخت.
در کل خوندنش بد نیست کشش خوبی داره حوصله سر بر نیست حداقل برای من که این طور نبود!
        

          عجب کتاب عجیبی بود...
کلا با جنایی خیلی حال نمیکنم.کم هم پیش میاد بخونم.
اتفاقی از دوستم قرض گرفتمش...
واقعا عجیب بود...
چقدر دلم برای الکس سوخت ؛ شاید واقعا حق داشت.
خلاقیت نویسنده خیلی زیاد بود.
اینکه چطور موضوعات رو به هم ربط می داد واقعا شوکه کننده بود.
شخصیت کارآگاه داستان،کامیل،برام جالب بود که همچین خصوصیاتی رو براش شرح داده بود...
اصولا ما ادم های کوتاه قد رو به اصطلاح خنگ میبینیم...
چون فکر میکنیم به بلوغ نرسیدن و همه این ها باعث شده از لحاظ جسمی و روانی و... ضعیف باشن.
اما نویسنده ثابت کرد این طور نیست😉...
خوب بود...
دوست دارم ازش یه اقتباس ببینم.به نظر خیلی جالب خواهد بود.

        

          باورم نمیشه که ۵۰۰ صفحه رو در چند ساعت خوندم...
به محض تموم شدن ناتوان شروعش کردم و خیلی زود هم تمومش کردم.
چرا اینجا تموم شد اخهههههه...😭
حالا تا کی باید واسه جلد بعدی صبر کنممممم؟😭
به نظرم از ناتوان یکم سطحش پایین تر بود و ناتوان جذابیتش بیشتر بود اما خیلی دوست دارم این مجموعه رو خیلیییی😭
واقعا فکر نمی کردم اینقدر باحال باشه...
امیدوارم چیزی که نویسنده آخر داستان نوشته الکی باشه چون من واقعاااا دلم اینو نمیخواد...🫤
حتما حتما بخونیدددد.
        

          وایییییی عاشقش شدممممم🫠
تا ۲۰۰ صفحه اول اینجوری بودم که این چیه دیگه!
نکنه بازم از اون معرفی های رده پایین بوک شاپ هاست😂
اما بعد به معنای واقعی عاشقش شدم...
یه جوری کشش داشت از صفحه ۲۰۰ به بعد که منی که اینو کتاب و از فروردین شروع کرده بودم و حس خوندنش و پیدا نمی کردم کل ۵۰۰ صفحه باقی مونده رو در یک روز خوندم.😂
ترجیح میدم چیزی درمورد محتواش ننویسم ؛ باید بخونیددد😭
این وسط بگم که من عاااشق کای شدم جذاب لعنتی😭😂
از کیت خوشم نیومده از همون اول...
پیدین هم ازون شخصیتا بود که خیلی جاها رو مخم راه می رفت.
یه موضوع دیگه  که بقیه دوستان هم گفتن اینه که داستان خیلی شبیه هانگر گیمز بود...
گرچه من اینو خیلی بیشتر از هانگر گیمز دوست داشتم...
        

          همین الان تمومش کردم و واقعا عاشقشم!😭
نمی دونم چطوری تا انتشار جلد بعد صبر کنم...
جولیت توی این جلد از این رو به اون رو میشه و کم کم دوستش خواهید داشت.
ارون...
وای نمی تونم حسمو بهش بیان کنم😅کیوت خوشگل جذاب...
خیلی دوست داشتنیه این شخص اصلا نمیتونم بگم😅باید بخونید.
حتما بخونید ؛ اگه سلیقتون مثل من باشه،عاشقش میشین.
بی صبرانه منتظر جلد بعدممم🥹
        

          بعد تقریبا ۵ ماه تموم شد...
نمیدونم چرا اینقدر خوندنش طول کشید🥵
اینجوری بودم که هر ماه لاشو باز میکردم ۲ صفحه میخوندم خداحافظ تا ماه بعد😂
فکر کنید یه روز پسرتون جلو چشمتون یه آدم و بکشه
چیکار می کنید؟
چه واکنشی نشون میدین؟
جنیفر پس از این اتفاق به طور عجیبی  به عقب برمی گرده تا دلیل این اتفاق رو بفهمه.
اونجوری نبود که بگم حتمااا باید بخونیدش و اگه نخونین از دستش دادین اما واسه سرگرمی خوبه.

قبل از خوندنش،با خوندن جنایی های قبلی خیلی به خودم مغرور شده بودم که اره دیگه جناییا مسخره شدن برام و پایانشو حدس میزنم...اما این اینطوری نبود😆هرچی حدس میزدم برعکس میشد...
نفهمیدم آخرش منظورش چی بود انگار یه داستان دیگه رو شروع کرد اما خب داستان اصلی تموم شد.
ترجمش روان بود و مشکلی نداشت.
به نظر امتیاز ۴/۵ مناسبشه .
همین!
        

          با باشگاه  نه و سه چهارم شروعش کردم و دوباره عقب موندم😂😭
شدیدا توی خوندنش دچار ریدینگ اسلامپ شدم طوری که خوندنش حدود ۲ ماه واسم طول کشید.
اما در مورد کتاب:
تقریبا ۲ ۳ بار شروعش کردم و بعد از کمی خوندنش بیخیالش شده بودم اما این بار عزمم رو جزم کردم و کامل خوندمش...
نمیگم که کاش همون موقع میخوندمش اما شاید اون موقع ۵ ستاره کامل و بهش میدادم.
داستان در مورد سیترا و روئنه که در آینده دنیای ما زندگی میکنن؛جایی که دیگه خبری از مرگ طبیعی نیست و داس ها وظیفه کشتن آدم هارو بر عهده گرفتن.
روزی از روز ها اتفاق عجیبی میوفته؛یه داس بهشون سر میزنه و ازشون میخواد تا برای کارآموز شدن باهاش همراه بشن و...
فضاسازی داستان بسیار عالی بود و مفهوم رو کاملا می رسوند.
شخصیت ها رو هم خیلی دوس داشتم و به خوبی بهشون پرداخته شده بود؛شخصیت های مورد علاقم داس کوری و سیترا بودن که باهاشون خیلی حال کردم.
اما در مورد ابر تندر حس می کردم یکم بیشتر باید توضیح داده میشد؛یکم برام نا آشنا و غریب بود.
فکر میکنم جلد بعد که "ابر تندر"نام داره ، بیشتر بهش پرداخته شده باشه...
یه موضوع دیگه هم که برام سوال شده بود،این بود که انسان ها پس از مرگ چه اتفاقی براشون میوفته😅
انتظار داشتم یه مقدار در موردش توضیح داده بشه چون داستان تقریبا در مورد مرگ بود...
به طور کلی با وجود ریدینگ اسلامپ طولانی(که البته مدرسه هم درش بی تاثیر نبود)دوسش داشتم و خوندش رو پیشنهاد میکنم.
اما خوندن باقی جلد ها فکر نمی کنم برای من به این زودی ها اتفاق بیوفته.
ایده داستان جالبه،فکر نمی کنم تا حالا کتابی با چنین تمی خونده باشین...

        

          این مجموعه رو از اوایل شهریور همزمان با همخوانی باشگاه گپ شروع کردم...
فکر میکنم تا جلد ۴ام با باشگاه پیش رفتم اما بعدش همراه با شروع مدارس وقتم برای مطالعه کمتر شد
اما الان بعد تقریبا ۵ ماه تمومش کردم
چقدر خوندنش لذت بخش بود
واقعا لحظه به لحظه احساس میکردم که کنار شخصیت هام و با چشمام اتفاقارو میبینم
فضا سازی داستان فوق العاده بود
شاید اگه ۲ سال زودتر این مجموعه رو میخوندم خیلی لذت بخش تر از الان بود برام
با این حال واقعا از خوندنش لذت بردم
پیشنهاد میکنم اگه شماهم عاشق قصه های پریان هستید این مجموعه رو از دست ندید
اگر مثل من بعد تموم کردنش دلتنگ شخصیتا میشین سریال روزی روزگاری رو ببینید😉
        

          مدت ها بود می خواستم بخونمش چون عاشق  داستان هایی شده بودم که توی قصر اتفاق میوفته و به شاه و ملکه مربوطه.اما هردفعه به خوندنش رو به تعویق مینداختم تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم بخونمش😅...
و طی ۳ روز تقریبا خوندمش.
باید بگم کاش زودتر می خوندم چون عاشقش شدم و اگه مدارس اجازه بده حتما حتما جلدای بعدش رو هم می خونم.

شخصیت امریکا رو مخم بود چون خیلی دو دل بود اگه جاش بودم با توجه به علاقه ای که مکسون نشون میداد حتما انتخابم مکسون بود😂

مکسون هم یه جاهایی میرفت رو مخم با کاراش اما به طور کلی دوسش داشتم

اگه به رمان عاشقانه ، دیستوپیایی و شاه ملکه ای😅 علاقه دارین بایدددد اینو بخونین🥲
درمورد ترجمه هم واقعا خوب بود و مشکلی نداشت.
        

          چه موضوع جدیدی😁
جالب بود تا حالا چیزی شبیه بهش نخونده بودم .
یه جاهایی واقعا رو مخ میشد توضیحاتش زیاد بود حوصلم سر میرفت.
اما جالب بود...
پیشنهادش میکنم.
        

          چقدر کتاب عجیبی بود!
طبق معمول تا اواسط کتاب مسخره بود😁
تقریبا ⅔ کتاب حوصله سر بر بود و تازه در⅓ آخر داستان جالب شد...
فکرشو بکن یه روز یه مرد عجیب سر زده بیاد خونتونو مادرپدرتو بکشه و شما رو با خودش به سرزمین پریان ببره!
چراشو می تونید با خوندن کتاب متوجه بشین.
توی تعاریفی که از این کتاب شده به شدت روی جذاب بودن شخصیت کاردن اصرار دارن؛اما توی این جلد من چیزی از جذاب بودنش حس نکردم.
خوندن این کتاب برای من تقریبا ۲ ماه طول کشید...
چون اوایل کتاب به شدتتتت حوصله سر بر بود.

اوایل کتاب نویسنده فقط اصرار داشت به گفتن اینکه جود از کاردن بدش میاد؛کاردن شخصیت منفیه داستانه و...
تقریبا تا صفحه ۲۴۰ قضیه همین بود تا اینکه یهویی روند داستان تغییر کرد و از اونجا به نظرم جالب شد.🙂
فکر میکنم ۴.۵ ستاره امتیاز مناسبی برای حداقل این جلد باشه...
توصیه می کنم بخونید:)


        

          تازه توی این بخش داستان اوج گرفت!
البته از صفحه ۱۲۰ به بعد...
یه مقدار زمان رو درست توصیف نکرده بود که اگر بخوام توضیحش بدم اسپویل میشه.
منتظر جلد دوم هستم :)
        

          نمیدونم چرا ولی اونطور که تعریف شده بود ازش خوشم نیومد!
بزارین توضیح بدم:
ترجمه کتاب خیلی خوب بود.اصطلاحات به خوبی ترجمه شده بودن ابهامی درمورد ترجمه وجود نداشت...
اما
داستان کتاب اونطور که باید و شاید به نظر من قوی نبود! (البته شاید بخش دوم نظرم عوض بشه این دیدگاه فقط برای بخش اوله 😊)
وقتی خلاصه کتاب و میخونین با خودتون میگین واووووو !چه کتاب خفنی !حتما ارزش خوندن داره.اما وقتی شروع به خوندنش می کنید نظرتون عوض میشه...
(حداقل به نظر من)

موضوع جذابی داره می تونست خیلی بهتر نوشته بشه اما نویسنده این کارو نکرده (امیدوارم در جلد بعد بهتر بشه)


توصیفاتش احساس می کنم بیش از حد بود😅😅یه جاهایی رو به قول معروف سرسری می خوندم که رد بشه و کتاب رو تموم کنم...


تا وقتی بخش بعد رو نخونم نمی تونم پیشنهاد بکنم خوندنش رو...

شاید اسپویل:
شروع یعنی همون سرآغاز خیلی طوفانی بود!
نمیدونم چرا اینجور شد یهو...
شخصیتا هیچ ربطی به هم نداشتن .
الیانا هیچ نشونه ای نداشت که بتونه خلاصه کتاب رو دارا باشه.
این یه نقص به نظرم برای کتاب.
۳۰۰ صفحه خوندیم هیچی نشده که نشون بده فلانی می تونه اون شخصیتی که توی خلاصه گفته شده رو داشته باشه😐


        

          روند مطالعش برای من خیلی طولانی بود!
البته نه به خاطر داستان؛به خاطر یه سری اتفاقاتی که میوفتاد و منو مجبور به توقف می کرد.
داستان درباره آلساندرا استاثوسه؛ دختری که به طمع سلطنت قصد جان پادشاه رو کرده!
به طور کلی روند داستان شیرین بود.
شخصیت کلایس رو خیلی دوست داشتم.
البته که از همون اوایل کتاب متوجه پایان شده بودم اما روند داستان جذاب بود و منو کشوند تا پایان.
یکی از کتاب هایی بود که فکر میکنم شاید ارزش تعاریفی که ازش شده بود رو داشت .(البته سلیقه ها متفاوته مثلا از نظر دوستم کتاب مسخره ای بود 😅)
پیشنهاد میشه😊
        

          چقدر داستان عجیبی داشت!...
به شخصه خیلی خوشم اومد
چاشنی ترسش خیلی خوب بود یه جاهایی واقعا می ترسیدم😁
ترجمه هم عالی بود
توصیه میکنم بخونید
        

          حقیقتا جلد بیخودی بود!
تمام اینها می تونست از زبون جولیت توی همون کشفم کن گفته بشه
اگر نخونید چیز زیادی از دست نمیدین
        

          این جلد از دو جلد قبل خیلی بهتر بود
خردم کن حقیقتا آدم و ناامید می کرد و فکر میکردی که این چیه
یه مشت اراجیف بی سر ته که یه انتشارات برداشته چاپش کرده
ولی وقتی ویرانم کن و میخوندم کم کم نظرم عوض شد
 و این خیلی بهتر از دو جلد قبل بود
یه سری از راز هایی که توی این جلد فهمیدم واقعا شوکه کننده بود
دوست داشتم
ولی جولیت واقعا اعصاب خورد کنه نه؟
بخونین :)
البته که همچنان به نظرم هیچ کدوم از کتابای نشر مجازی تا اینجا که خوندم ارزش این همه تبلیغ و ندارن :))