جنگ سار

جنگ سار

جنگ سار

ماری لو و 2 نفر دیگر
4.4
20 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

18

هر روز میلیون ها نفر در سراسر دنیا به «جنگ سار» وصل می شوند. البته جنگ سار برای بسیاری از کاربران محدود به بازی و سرگرمی نیست، عده زیادی در این دنیای مجازی زندگی و درآمد کسب می کنند. «امیکا چن»، هکر نوجوانی است که می خواهد به هر ضرب و زوری پولی به دست بیاورد. او در این دنیای مجازی، در ازای دریافت جایزه، خلافکارهایی را گیر می اندازد که غیرقانونی از مسابقه جنگ سار پول درمی آورند. امیکا به زودی تصمیم خطرناک و عجیبی می گیرد و افتتاحیه مسابقه بین المللی جنگ سار را هک می کند و ناخواسته دستش رو می شود. برخلاف انتظار، خالق میلیاردر بازی از امیکا شکایت نمی کند، بلکه پیشنهادی وسوسه انگیز به او می دهد، پیشنهاد سفر از امریکا به توکیو، شرکت در مسابقه بین المللی و پرده برداشتن از یک مشکل جدی امنیتی و... .

لیست‌های مرتبط به جنگ سار

یادداشت‌های مرتبط به جنگ سار

Panah

1403/6/29

        منتظر بودم داستان توی این جلد تموم بشه؛اما اینطور نشد!
همون موقع که امیکا متوجه شد که هیدئو برادر داره فهمیدم که صفر کیه...
منتظر بودم توی این جلد رو در رو شدن هیدئو و ساسکه رو ببینم اما انگار باید به جلد بعدی مراجعه کنم که خب فعلا در دسترسم نیست :)
داستان یکم کش دار بود حوصلم سر می رفت وسطا...
اما به طور کلی خوب بود.
اگه دنبال یه موضوع متفاوت هستین پیشنهاد میشه.
پ.ن:خوندنش تقریبا ۱ ماه طول کشید که زمان زیادی به حساب میاد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

        بسیار عالی راجب دختری یتیم که هکری بزرگ است
و توسط سازنده‌ی بازی ایرکه هک میکند برای دستگیری یک هکر دیگر ایتخدان میشود
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

مینااا

1403/5/27

          یه سری از نویسنده‌ها هستند که اصلا برای من مهم نیست چی می‌نویسند. کتاب، چرک نویس، لیست خرید و... هرچی باشه من می‌خونم. مری‌لو یکی از همین نویسنده‌هاست. از این بعد هم هرجایی اسم مری لو بیاد بلافاصله اسم جنگ‌سار توی ذهن من نقش می‌بنده!‌ 
چیزی که درمورد این نویسنده خیلی دوست دارم اینه که متفاوت می‌نویسه. برگزیدگان جوانش کتابیه کاملا تیره و تار. اسطوره یه کتاب دیستوپیایی جالب و حالا جنگ‌سار کتابی با دنیای مدرن و رنگارنگ. بابا بیخیال خانم خانما! چی می‌گذره توی فکر تو!
قبلا هم گفتم شخصیت‌های مری لو جوری هستند که ممکنه با یه سری تصمیم‌هاشون موافق نباشید اما درکشون می‌کنید. من واقعا در تمام لحظه‌ها امیکا، شخصیت اصلی داستان رو درک کردم. هم موقع خوشحالی، هم ناراحتی و هم وقتی که سردرگم بود! یعنی رسما من رو با خودش همراه کرد. هروقت به شخصیت هیدئو می‌رسیدیم می‌تونستم خودم رو به جای اون قرار بدم با اینکه حتی اولین شخصیت اصلی ما نیست! ( در حقیقت جمله‌ی اصلی‌ای که اومد توی ذهنم این بود: هروقت به شخصیت هیدئو می‌رسیدم چشمام قلب می‌شد
        

1