معرفی کتاب امپیریوم:خشم زاد (بخش اول) اثر کلر لگرند مترجم زهرا چفلکی

امپیریوم:خشم زاد (بخش اول)

امپیریوم:خشم زاد (بخش اول)

کلر لگرند و 1 نفر دیگر
3.2
6 نفر |
4 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

8

ناشر
ویدا
شابک
9786225649408
تعداد صفحات
308
تاریخ انتشار
1402/9/8

توضیحات

        هزاران سال قبل، قدیسان پیروز جنگی مقابل فرشتگان شدند، اما فرشتۀ پیشگو چنین گفت: «دو ملکه به‌پا خواهند خاست، یکی از نور و دیگری از خون.»
هویت رییِل داردن آشکار می‌شود. او یکی از دو ملکۀ موعود است؛ اما کدام یک؟
رییل به‌قصد آنکه ثابت کند ملکۀ خورشید و نور است، باید در هفت آزمون عنصری پیروز گردد... البته اگر پیش از آن در آزمون‌ها کشته نشود!
هزاران سال بعد، رییل برای الیانا فراکورا، شکارچی جایزه‌بگیر، چیزی جز افسانه‌ای بعید نیست. الیانا به امپراتوری جاودان خدمت می‌کند، با این حال، برای حفظ خانواده‌اش دست فرمانده شورشیان سرخ‌تاجی را می‌فشارد؛ هرچند به‌زودی می‌فهمد شرارتی که در دل امپراتوری نهفته است، وحشتناک‌تر از آن است که تصورش را می‌کند.
رییل و الیانا با هزار سال فاصله درگیر جنگی کیهانی‌اند. 
جنگی که مشخص می‌کند جهان یکپارچه غرق خون خواهد شد یا غرق نور...
      

لیست‌های مرتبط به امپیریوم:خشم زاد (بخش اول)

یادداشت‌ها

Elias

Elias

1403/7/5

          کتاب:#خشم_زاد ( جلد اول مجموعه امپیریوم)
نویسنده: کلر لگرند
مترجم: زهرا چفلکی
تعداد صفحات: ۶۱۶
ژانر: فانتزی حماسی
سال انتشار: ۲۰۱۸ 
ناشر: کنار ( ویدا) 
خلاصه داستان: 
هزاران سال قبل قدیسان بر فرشتگان پیروز شدند، اما فرشته‌ی پیشگو خبر از امدن دو ملکه داد یکی از نور و دیگری از خون. سالها بعد رییل دختری با قدرت خارق العاده در پی امتحان و ازمون قدرتش و هزار سال بعدش الیانا دختری آدمکش در پی محافظت از خانواده و کشف مادرش، سرگذشتشان به هم وصل کننده گذشته و اینده شد تا داستانی از خون و نور و خشم رقم بخورد.
بررسی: 
کتاب روایت دو دخترِ، رییِل و الیانا که در فاصله یک هزاره با هم زندگی میکنن و هر فصل از دید اونا با زبان دانای کل بیان میشه؛ هر کدوم به نوعی در گیر سرنوشتشون میشن. رییل دختری که با قدرتی خارق‌العاده به دنیا امده و الیانا قاتلی که برای زندگی دست و پا میزنه. سرنوشت این دو با اینکه با فاصله هزار سال از هم زندگی میکنن به هم گره خورده.
داستان روند نسبتا تندی داره و خواننده رو تقریبا از فصل اول کتاب درگیر میکنه.
سر اغاز هر فصل یک متن به صورت شعر، نامه یا نقل قولی از یه شخصیت داخل دنیای کتاب هست. نویسنده با کمک اینا خواننده رو نسبت به اتفاقاتی که در گذشته افتاده( مثل شعرها یا نقل قول ها) اگاه میکنه و یا یه دید از شخصیت‌هایی میده که داخل فصل‌ها ما دیدگاهشون رو نداریم( این رو به نوعی میشه ضعفم دونست. به شخصه ترجیح میدادم فصلی هم از زبان پدر لودیوین باشه).
جهان سازی کتاب خوب بود اما نویسنده میتونست خیلی قوی ترش کنه( دنیای کتاب قابلیت داشت که واقعا یه کار خفن بزرگسال ازش بیرون کشید اما خب نویسنده  در حد فهم خواننده و اطلاعات لازمه برای داستان بسنده کرده.) 
اما شخصیت پردازی کتاب. (اگر بخوام نقطه قوتی از داستان بگم قطعا شخصیت پردازی کتابه) اطلاعات دنیای کتاب به صورت فلش بک وسط فصل ها یا از زبان کاراکترها به خواننده داده میشه.
شخصیت پردازی پله پله و در روایت داستان کامل میشه و خواننده تک تک با قسمتهای مختلف گذشته و افکار کاراکتر ها اشنا میشه.
رییل با راز دردناک بچگیش و پنهان کردن قدرتی سرکش و پدری نامهربان و دلی عاشق و خشمش.
الیانا با اجبار به قاتل بودن و حفاظت از خانواده اش و دلتنگی برای مادر و رهایی و خشمش.
سایمن با حفظ راز و نگهداری خودش و .
کورین با خواستن ازادی و به دست اوردن قدرت و خشمش از سرکوب.
و شخصیت های فرعی از فراری ها و شورشی ها با خشمشون، کاراکترهای کتاب خشم زاد رو تشکیل میدن. کتابی که واقعا سراسر از خشم بود و همه جاش میشد خشم و درد کاراکترها رو از بی عدالتی حس کرد. 
رمنس داستان به شدت اندازه بود نه کم که ایراد داستان بشه نه زیاد که بر داستان قالب باشه. 
در کل با یه کار فانتزی خوب طرف هستید که شخصیت پردازی خوب و دنیا سازی ( که میتونست خیلی قوی باشه) قابل فهم با چاشنی رگه هایی از مسیحیت خود ساخته نویسنده، طرف هستید.
        

3

Panah

Panah

1403/4/29

          نمیدونم چرا ولی اونطور که تعریف شده بود ازش خوشم نیومد!
بزارین توضیح بدم:
ترجمه کتاب خیلی خوب بود.اصطلاحات به خوبی ترجمه شده بودن ابهامی درمورد ترجمه وجود نداشت...
اما
داستان کتاب اونطور که باید و شاید به نظر من قوی نبود! (البته شاید بخش دوم نظرم عوض بشه این دیدگاه فقط برای بخش اوله 😊)
وقتی خلاصه کتاب و میخونین با خودتون میگین واووووو !چه کتاب خفنی !حتما ارزش خوندن داره.اما وقتی شروع به خوندنش می کنید نظرتون عوض میشه...
(حداقل به نظر من)

موضوع جذابی داره می تونست خیلی بهتر نوشته بشه اما نویسنده این کارو نکرده (امیدوارم در جلد بعد بهتر بشه)


توصیفاتش احساس می کنم بیش از حد بود😅😅یه جاهایی رو به قول معروف سرسری می خوندم که رد بشه و کتاب رو تموم کنم...


تا وقتی بخش بعد رو نخونم نمی تونم پیشنهاد بکنم خوندنش رو...

شاید اسپویل:
شروع یعنی همون سرآغاز خیلی طوفانی بود!
نمیدونم چرا اینجور شد یهو...
شخصیتا هیچ ربطی به هم نداشتن .
الیانا هیچ نشونه ای نداشت که بتونه خلاصه کتاب رو دارا باشه.
این یه نقص به نظرم برای کتاب.
۳۰۰ صفحه خوندیم هیچی نشده که نشون بده فلانی می تونه اون شخصیتی که توی خلاصه گفته شده رو داشته باشه😐


        

3