یادداشتهای رکسانا پیراسته (27) رکسانا پیراسته 1403/12/24 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 147 خیلی خیلی خیلی زیاد دوستش داشتم. 0 8 رکسانا پیراسته 1403/11/25 The picture of Dorian Gray Oscar Wilde 3.5 1 این کتاب هم تموم شد. فکر کنم اولی ادبیات انگلیسی واقعیای بود که به انگلیسی خوندم. ترکیب نقاشی و روح و کاری که آددم خودش با خودش میکنه واقعا ایده جالبی بود. توصیفهای دقیق و شخصیت پردازیهای بینقص از ویژگیهای کتاب بود. طوری که سیر تغییر شخصیت در کتاب نمایش داده میشد رو دوست داشتم و یکم به طرز ناراحت کنندهای واقعی به نظر میاومد. شاید واقعا در آخر همه اینها یک توهم بوده؟ #کتاب_نوشت 0 3 رکسانا پیراسته 1403/11/25 گتسبی بزرگ اف. اسکات فیتزجرالد 3.5 95 کتاب رو به طور عمومی دوست داشتم. اختلاف طبقاتیای که با پول هم داستانش حل نمیشه و درگیر شدن عشق با موقعیت اجتماعی و تلاش برای تصاحبش بدون اینکه هیچوقت ممکن بشه. ولی درنهایت اگه اخلاقی نگاه کنیم ما میدونیم کی آدم بهتریه. شخصیتهایی که داستانهاشون بهم گره میخورد و خیلی جاها شبیه هم میشدن ولی متفاوت بودن. شخصیت گتسبی برام جالب بود. واقعا جالب. 0 7 رکسانا پیراسته 1403/11/19 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 157 کمی خوندنش سخت بود ولی بالاخره تموم شد. کتاب رئالیسم جادویی عجیبی داشت. مثل یه توهم واقعی یا یه واقعیت توهمی. سرگذشت یک خانواده با رویدادهای عجیب و جادویی آمیخته با انسانیت. تکرار وقایع، پیشگوییها و همه چیز به طرز عجیبی دنیای خاصی رو ایجاد میکرد که باورش میکنی بدون اینکه به تخیلی بودنش فکر کنی. خیلی خاص و عجیب بود. و برعکس نظر اکثریت به نظرم به شجره نامه نیازی نبود! ممکن بود کمی گیج بشه آدم ولی با پیشروی کتاب همه چیز سر جای خودش بر میگشت. 2 42 رکسانا پیراسته 1403/9/23 سرزمین پدری هانس گئورک نواک 3.1 4 کتاب درمورد مهاجرت از روستا به شهر حرف میزد و این پروسه گیر کردن داخل یه چرخی که مدام داره میچرخه رو خیلی خوب نشون داد، با کمرنگ کردن شادی و افزودن یکنواختی. دوباره همون داستان همیشگی انجام دادن یک کار برای رویا و اونقدر درگیر شدن داخل کار که رویا فراموش شه. 2 8 رکسانا پیراسته 1403/9/19 یک انسان، یک حیوان ژروم فراری 3.9 6 چیزی که هست اینه که اگه حتی آدما زندگی حیوانی هم داشته باشن حیوان نیستن. نویسنده کتاب یک فرد فلسفه خونده بود، کل کتاب روایت دوم شخص بود و عجیب نشسته بود به محتوا. جنگ و بلایی که سر آدمها میاد، چیزی که سیستمها از آدما میسازن و نگاه و ارتباط عجیب با خدا وسط این آشفته بازار و انسانیت و عشق. و معنا درکی که تا الان از معنا داشتم شبیه یه ماهیه ماهی کوچولو از دستت سر میخوره و میره و میری تا ماهی بزرگتری بگیری و این روند ادامه داره نمیدونم یک جا ماهی رو تا آخر نگه میداری یا نه نمیدونم وقتی ماهی دستته میمیری یا وقتی که دستت نیست نمیدونم از ماهی داخل دستت راضیای یا نه ولی میدونم که وقتی به پروسه نگاه کنی دیگه اونقدر هم نگران نمیشی. نبود معنا نمیترسونتت چون نوید ماهیهای بزرگتر رو میده. و عشق برای ما آدما یه چیزی خیلی خیلی فراتر از میل جنسیه و همینه که پیچیدش میکنه دیگه فقط درمورد بقا نیست چون اگه بود انقدر پیچیده نمیشد و عشقی که به بنده خدا حس میکنی و عشقی که به خدا حس میکنی و توضیح دادنش سخته چون از جنس کلمات نیست و مثال حلاج داخل کتاب آورده شده بود که به طرز عجیبی با متن کتاب آمیخته میشد ما انسانیم و مطمئنم اگه اجازه ندیم هیج سیستمی نمیتونه انسانیت رو، عشق رو از ما بگیره، هیچ سیستمی. طوری که وقتی دو دست و پات قطع شده ذکر گفتن رو متوقف نمیکنی چون معنا اونقدر عمیقه که مرگ هم جلوش رو نمیگیره. 0 3 رکسانا پیراسته 1403/9/15 دوباره از همان خیابان ها بیژن نجدی 4.0 6 این کتاب هم نصفش رو خوانده بودم و نیمه باقی موند برای امشب. مجموعه داستان بود ولی به طرز عجیبی با هم پیوند میخوردن، انگار نه انگار که یه داستان دیگست... از طرفی ادامه داستان بعدی هم نبود! بعضی از داستانها رو دوست داشتم بعضیها بیش از حد غریب بودن.... این کتاب جزو کتابهایی بود که باید میخوندم ولی خیلی متفاوتتر از چیزی بود که فکر میکردم، حتی اونقدر متفاوت و دور از من که انگار برای یه کشور دیگه بود! یه جای دیگه! و انگار نه انگار که من و آقای نجدی هردو ایرانی بودیم. تفاوت نوشتار و قلم رو دوست داشتم، قلمی که فقط و فقط مال همین نویسنده بود! از طرفی همین داستان کمی خوندن رو برای من سخت میکرد چون عادت نداشتم! نمیدونم چرا ولی همش انگار زندگی مادربزرگم رو داخل داستانها میدیدم، انگار مرتضی و طاهر و عالیه و ... همه همسایههای مادربزرگم بودن و هنگام جوانی مادربزرگم اینا اتفاق افتاده بود! مرثیهای برای یک چمن، دوباره از همان خیابانها،تن آبی تنابی داستانهایی بودن که بیشتر از بقیه ازشون خوشم اومد. 0 4 رکسانا پیراسته 1403/9/14 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 51 این کتاب یه چیز مهم رو در ذهنم گسترش داد، چیزی که برای آدمهایی که علوم انسانی میخونن حیاتیه. واقعیت و ایده. تفاوت چیزی که روی کاغذ نوشته میشه و چیزی که در جامعه جریان داره چیزی که داخل اخبار میبینی و چیزی که واقعا هست. ایسمها و ایستهای مختلفی که روی برگههای کتاب پرفروش و مشهور میدرخشن کلماتی که مدام ازشون استفاده میشه: عدالت! عدالت واقعی! و چیزی که واقعا داخل جامعه هست. چیزی که وقتی میری و میگردی و فکر میکنی میبینی و متوجه میشی که ایدئولوژیهای کاغذی کافی نیستن، رژیمهای مختلف کاغذی کار نمیکنن. درک تفاوت کاغذ و واقعیت چیزی که به نظرم باید بهش برسم و بفهمم تعادلی که بینش باید رعایت شه. کتاب از دید جالبی کل ماجرای کمونيسم و سوسیالیسم در اروپای شرقی و دموکراسی نوپای جایگزین شده رو بررسی میکرد. از دید روایتهای واقعی زنان. آدمها با زندگیهای واقعیشون. توزیع عادلانه فقر! در نظر گرفتن نیازهای ابتدایی یک جنسیت به عنوان نیمی از جمعیت یک جامعه درنظر نگرفتن زندگی روزمره مردم یک جامعه برای رسیدن به هدفی که صد سال یا بیشتر سال دیگه قراره احتمالا به جایی برسه... و زندگی آدمهایی که این بین نابود میشه برای یک هدف به قول بعضیها مهمتر. کتاب رو دوست داشتم و واقعا از کتاب یادگرفتم و به همه پیشنهادش میکنم! 3 46 رکسانا پیراسته 1403/9/2 روح گریان من: داستان واقعی یک جاسوس زن کره ای هیون - هوی کیم 4.0 18 ساعت یازده شروعش کردم و الان تموم شد واقعا کتاب رو دوست داشتم و حس عجیبی از ترکیب غم و شادی داشت انگار دوباره این حس انسانیت و اشتراک وجودی خارج از مرزها در من زنده شد امیدوارم دنیا واقعا به جای بهتری ابدیل شه برای همه 0 0 رکسانا پیراسته 1403/8/10 خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت شرمن الکسی 4.0 55 پشت جلدش را باور نکنید. کتاب کاملا گریهدار است! 1 6 رکسانا پیراسته 1403/1/20 اقیانوس انتهای جاده نیل گیمن 3.9 30 نیل گیمن یک قلم جادویی دارد. نمیتونم باورش نکنم. جادویی که اون ازش سخن میگه متفاوت و واقعیه و من رو به اون دنیای جادویی میبره و من واقعا عاشق کتاباشم و راستش ناراحت میشم وقتی آدم بزرگا کتاباش رو میخونن و بهش میگن داستان خیالی! من که نفهمیدم! یا چیزی تو این مایهها. چون جادوش انگار برای بعضی از آدمهاست. به هرحال که شاهکار بود کتاب مثل بقیه کتابای گیمن 2 9 رکسانا پیراسته 1403/1/2 تس دوربرویل تامس هاردی 3.8 8 ترجمه آقای سیروان آزاد فوق العاده بود کتاب غمگین بود غمگین بود غمگین بود پس گفتار کتاب خیلی کمک کننده بود شخصیت پردازی ها فوق العاده بودند، کامل بودند! همه چیز قابل لمس بود درکل کتابی خواندنی بود اما تاریکی گاهی فراتر از حد تحمل میرفت. 0 2 رکسانا پیراسته 1402/11/30 نووه چنتو (افسانه 1900) الساندرو باریکو 4.2 28 طوری عاشق کتاب شدم که هرچه بگویم کم است. واقعا صدای موسیقی را از داخل کتاب میشنوید و به طرز عجیبی با کتاب همراه میشوید و لذت میبرید. نووه چنتو، کتابی که پنج ستاره برایش خیلی خیلی کم است. نووه چنتو، کتاب موردعلاقه عزیز و جذاب من. 2 14 رکسانا پیراسته 1402/11/18 شکار و تاریکی ادوگاوا رانپو 3.8 41 داستان حتی بعد از تمام کردن کتاب هم ادامه دارد. 0 5 رکسانا پیراسته 1402/11/3 دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 45 به طرز حیرت انگیزی 《شاهکار کوچک》 برازندش بود. کلا دوبار از سر کتاب از اول تا آخرش بلند شدم یک بار برای باز کردن در و بار دوم وقتی به ۵ صفحه آخر رسیدم. کتاب را گذاشتم کنار و چند نفس عمیق کشیدم و ذهنم رو جمع و جور کردم تا ببینم پایانش چطور میشود و من را تکاند! کتاب بلند شد و من را تکان تکان داد. واقعا فوق العاده بود و آن چند لحظهای که از کتاب جدا شدم هم ناراحتم کرد... 2 28 رکسانا پیراسته 1402/10/2 اوا پیتر دیکنسون 3.3 2 متفاوت و جذاب و هیجان انگیز! 0 3 رکسانا پیراسته 1402/10/2 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 450 پایان موردعلاقم! 0 0 رکسانا پیراسته 1402/10/2 جنگ کهکشانها عزیز احمدیان 5.0 1 در نگاه اول فکر نمیکنید از کتاب خوشتان بیاید احتمالا داستان کپی باشد یا برگرفته از ایده شخصی دیگر و ... اما بعد وارد داستان میشوید نه! کاملا با آنچه که فکر میکردم متفاوت است به عنوان کسی که هیچ علاقهای به ژانر کتاب نداشت فکر نمیکردم جذبش بشم و همینطوری شروع کردم و واقعا از کتاب خوشم اومد داستان آدم رو با خودش همراه میکرد و من خودم رو جز کسایی میدونستم که سوار سفینن و با خوشحالی اعضا خوشحال و در غمشون شریک میشدم! جذاب و گیرا اما متاسفانه شناخته نشده:( 3 6 رکسانا پیراسته 1402/10/2 خطای ستارگان بخت ما جان گرین 4.0 73 هرچند وقت یکبار دوباره میخوانمش عاشقانهای به شدت دوست داشتنی که هم لبخند روی لبانتان میآورد و هم اشک میریزید. نمایی نزدیک از زندگی با سرطان و عشق دوست داشتنی بود برای من... بسیار زیاد 0 6 رکسانا پیراسته 1402/10/2 اعتراف لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.1 68 کاملا وارد ذهن نویسنده میشوید و جهان را با چشمهای دیگری نگاه میکنید. چشمهای دیگری که عقاید متفاوتی دارند و طور دیگری دنیا را میبینند کتاب را عجیب دوست داشتم سیر تفکرات نویسنده و طوری که میدیدم چقدر من هم همینطور فکر میکردم و یا فکر میکنم احساس کردم بعد از خواندن این کتاب تولستوی دیگر برای من تولستوی بزرگ و دست نیافتنی نیست یک آدم است که مثل من هم ناامید میشده و دیدگاههای متفاوت و مشابهی مانند من داشته... همه ی کتاب انگار برایتان یک خواب است خواب خودتان نیست بلکه دزدکی وارد خواب شخص دیگری شدهاید و زندگیاش را تماشا میکنید... 2 19