معرفی کتاب یک انسان، یک حیوان اثر ژروم فراری مترجم بهمن یغمایی

یک انسان، یک حیوان

یک انسان، یک حیوان

ژروم فراری و 2 نفر دیگر
3.8
13 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

8

شابک
9786002293893
تعداد صفحات
86
تاریخ انتشار
1399/6/24

توضیحات

        :
ژورم فراری یکی از نویسندگان پرمخاطب ادبیات امروز فرانسه
محسوب می­شود. او نویسنده­ی جوانی است متولد 1968 که به خاطر
رمان خطابه­ی سقوط رم جایزه­ی گنکور را از آن خود کرد. رمان
یک انسان، یک حیوان یکی از مهم­ترین نوشته­های اوست که در 2099
منتشر شد و جایزه­ی لاندرنو را برای او به همراه داشت. یک رمان
تکان­دهنده درباره­ی خشونت و تنهایی انسان، به خصوص بعد از
ماجراهای یازده سپتامبر، رمان داستان مردی است که بعد از سقوط برج
های دوقلوی نیویورک به یک گروه نظامی می­پیوندند و در خاورمیانه له
یا علیه نیروهای گوناگونی می­جنگد.او سرشار از تلخی­ها و صحنه­های
نبردهای ریز و درشت خاورمیانه است. او در نهایت تصمیم می­گیرد به
روستای خودش بازگردد و دختری را که دوستش داشته بیابد مگر
جهانش کمی آرام­تر شود، اما ماجرا جور دیگری رقم خواهد خورد...
فراری که سال­های زیادی را در مناطقی چون الجزایر و شاخ افریقا
زندگی کرده و هم­اکنون هم ساکن جزیره­ی کرس است، به خوبی مناطق
مذکور را می­شناسد. او که فلسفه خوانده و فلسفه درس می­دهد، در این 
رمان سوگواره­ای عجیب می­نویسد برای انسانی که از فرط جنگیدن و جان
به در بردن از مرگ دچار غمی از جنس مورسو بیگانه­ی کامو شده است
گویا، غمی که می­خلد و پیش می­رود در جانش و حال قرار است عشق او
را نجات دهد...
 

      

لیست‌های مرتبط به یک انسان، یک حیوان

یادداشت‌ها

Mahdi

Mahdi

1403/7/3

          کتاب یک "انسان، یک حیوان" یا درست‌تر یک "خدا، یک حیوان" کنکاشی‌ست در وجود انسان که قابلیت کارهای خیلی زیادی رو داره، از شهید شدن در راه عشق خدا مثل حلاج تا حیوانی دست آموز شدن در دست سران قدرت که به عنوان مزدور و اسباب بازی قدرتمندان حرکت میکنه و تا مرز پوچی و نفرت از خود میره و به شکل احمقانه‌ای از هر حس انسانی‌ای خالی میشه. 
بخش‌هایی از کتاب:
"انسان برای زندگی به چیزی بزرگ‌تر و قوی‌تر از خود نیاز دارد. مهم نیست چه چیزی باشد. این نیاز انسان به همان اندازه‌ی نظام کائنات، قانونمند و ابدی است."

"تو اگر در مقابل صدای من، ناشنوا و بی‌توجه نبودی میدانستی به نوبه‌ی خود حق داری فریاد بزنی من عین حقیقتم(انالحق). زیرا آگاه بودی که خدا از طریق چشمان تو، و چشمان بی‌شمار حشرات به دقت جهان را می‌نگرد. خدا از طریق تپش ناشناس شفیره‌ها و شکم مرطوب حیوانات مواظب جهان است. این‌ها نقاطی‌ است که خدا در انتظار خلقت است، خلقتی که بدین‌گونه آن را تا بی‌نهایت تکثیر و تجدید می‌کند."

"قضاوت در مورد روزگار سخت است، زیرا انسان همیشه خود جزئی از آن است. بیرون از دنیا هیچ چیز وجود ندارد، هیچ آرامشی، هیچ خوبی‌ای، هیچ راه گریزی، و انسان نمی‌تواند به خارج از دنیا فرار کند."

پ.ن: این کتاب مرزهای رمان فلسفی رو جابه‌جا میکنه و با توجه به شروعش با جمله‌ای از حلاج میشه کاملا به عنوان یک رمان عرفانی شناختش.
اگر رمان‌های عرفانی دیگری هم میشناسید معرفی کنید بهم. ممنون.
        

8

          چیزی که هست اینه که اگه حتی آدما زندگی حیوانی‌ هم داشته باشن حیوان نیستن‌.
نویسنده کتاب یک فرد فلسفه خونده بود، کل کتاب روایت دوم شخص بود و عجیب نشسته بود به محتوا. جنگ و بلایی که سر آدم‌ها میاد، چیزی که سیستم‌ها از آدما می‌سازن و نگاه و ارتباط عجیب با خدا وسط این آشفته بازار و انسانیت و عشق.
و معنا
درکی که تا الان از معنا داشتم شبیه یه ماهیه
ماهی کوچولو از دستت سر می‌خوره و می‌ره و می‌ری تا ماهی بزرگ‌تری بگیری و این روند ادامه داره
نمی‌دونم یک جا ماهی رو تا آخر نگه می‌داری یا نه
نمی‌دونم وقتی ماهی دستته می‌میری یا وقتی که دستت نیست
نمی‌دونم از ماهی داخل دستت راضی‌ای یا نه
ولی می‌دونم که وقتی به پروسه نگاه کنی دیگه اونقدر‌ هم نگران نمی‌شی.
نبود معنا نمی‌ترسونتت چون نوید ماهی‌های بزرگ‌تر رو می‌ده.
و عشق برای ما آدما یه چیزی خیلی خیلی فراتر از میل جنسیه
و همینه که پیچیدش می‌کنه
دیگه فقط درمورد بقا نیست
چون اگه بود انقدر پیچیده نمی‌شد
و عشقی که به بنده خدا حس می‌کنی
و عشقی که به خدا حس می‌‌کنی
و توضیح دادنش سخته
چون از جنس کلمات نیست
و مثال حلاج داخل کتاب آورده شده بود که به طرز عجیبی با متن کتاب آمیخته می‌شد
ما انسانیم
و مطمئنم اگه اجازه ندیم
هیج سیستمی نمی‌تونه انسانیت رو، عشق رو از ما بگیره، هیچ سیستمی.
طوری که وقتی دو دست و پات قطع شده ذکر گفتن رو متوقف نمی‌کنی 
چون معنا اونقدر عمیقه
که مرگ هم جلوش رو نمی‌گیره.
        

3

آرتا

آرتا

1403/5/28

          شخصیت اصلی این روایت یک مزدور است؛ نه یک قاتل مشتاق کشتن، نه فردی در کشمکش وسوسه‌ی کشتن، یک مزدور. و من تابه‌حال به کتابی برنخورده بودم که به افرادی شخصیت ببخشد، که در جنگ‌هایی شرکت می‌کنند که هیچ ربطی به آن‌ها ندارد. این افراد در نظر من همیشه سایه‌هایی از ویژگی‌هایی بسیار ساده بودند و باید اعتراف کنم کتابی که مرا وادار به همدلی (empathy) با آن‌ها کند، برایم تازگی داشت.

کتاب مجموعه‌ای از دوگانگی‌ها را روایت می‌کند که مهم‌ترین آن عشق‌و‌نفرت است و در این راه، علاوه بر اشاره به مفاهیمی چون بیگانگی با میهن و پوچ‌یافتن زندگی، موازات غریبی را میان رخدادهایی برقرار می‌کند که به ظاهر هیچ ربطی با همدیگر ندارند. به شخصه هرگز فکر نمی‌کردم از موازات "خشونت یک مزدور در کشورهای عربی" با "اعدام منصور حلاج" بخوانم. و حتی اگر با موازات برقرارشده در این کتاب هم‌سو و راحت هم نباشم، تازگی و جذابیت آن‌ها را دست‌کم برای یک‌بار خوانش انکار نمی‌کنم. 
        

3