یادداشت Mahdi

Mahdi

Mahdi

1403/7/3

        کتاب یک "انسان، یک حیوان" یا درست‌تر یک "خدا، یک حیوان" کنکاشی‌ست در وجود انسان که قابلیت کارهای خیلی زیادی رو داره، از شهید شدن در راه عشق خدا مثل حلاج تا حیوانی دست آموز شدن در دست سران قدرت که به عنوان مزدور و اسباب بازی قدرتمندان حرکت میکنه و تا مرز پوچی و نفرت از خود میره و به شکل احمقانه‌ای از هر حس انسانی‌ای خالی میشه. 
بخش‌هایی از کتاب:
"انسان برای زندگی به چیزی بزرگ‌تر و قوی‌تر از خود نیاز دارد. مهم نیست چه چیزی باشد. این نیاز انسان به همان اندازه‌ی نظام کائنات، قانونمند و ابدی است."

"تو اگر در مقابل صدای من، ناشنوا و بی‌توجه نبودی میدانستی به نوبه‌ی خود حق داری فریاد بزنی من عین حقیقتم(انالحق). زیرا آگاه بودی که خدا از طریق چشمان تو، و چشمان بی‌شمار حشرات به دقت جهان را می‌نگرد. خدا از طریق تپش ناشناس شفیره‌ها و شکم مرطوب حیوانات مواظب جهان است. این‌ها نقاطی‌ است که خدا در انتظار خلقت است، خلقتی که بدین‌گونه آن را تا بی‌نهایت تکثیر و تجدید می‌کند."

"قضاوت در مورد روزگار سخت است، زیرا انسان همیشه خود جزئی از آن است. بیرون از دنیا هیچ چیز وجود ندارد، هیچ آرامشی، هیچ خوبی‌ای، هیچ راه گریزی، و انسان نمی‌تواند به خارج از دنیا فرار کند."

پ.ن: این کتاب مرزهای رمان فلسفی رو جابه‌جا میکنه و با توجه به شروعش با جمله‌ای از حلاج میشه کاملا به عنوان یک رمان عرفانی شناختش.
اگر رمان‌های عرفانی دیگری هم میشناسید معرفی کنید بهم. ممنون.
      
24

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.