من نسخه ی چاپ ۱۳۴۷ به قبل نشر شعله رو خوندم ولی بنظرم خیلی جاها نویسنده با ساده گذشتن از اتفاقای مهم سعی در نشون دادن اثرات جنگ و سرنخ دادن به ما میشد و این جالبه
      

        بنظرم بی اندازه عمیق و فکر شده بودن جملات و روح سنگین و قوی ای بر داستان حاکم بود. حتما توصیه میکنم.
      

        موضوع جالب و طنزش بعضی جاها خوب بود و ترجمه خوبی داشت که خوانشش رو راحت می‌کرد ولی خب در کل برای من حوصله‌ سر بر بود الان. شاید بعدا بیشتر خوشم بیاد
      

        بی نظیز 
جرعه ای درد بنوشیم و انسان بمانیم.
      

        در‌ عین حجم کم ، خیلی سنگینه
جابه جایی های بین زمان ها به جذابیتش اضافه میکنه و راستش فکر میکنم باید دوباره بخونمش ...
      

        We all need to know what happened and they are humans like us, we all could be Nadia or ISIS ...
      

        3.7
      

        مدت‌ها بود از داستان فراری و به ناداستان پناه برده بودم اما این رمان به زیبایی روی تمام ناداستان‌هایی که خونده بودم سوار شد و هیچ وقت از خوندنش سیر نشدم و واقعی نبودنش دلم رو نزد. ترجمه قوی و گیرا بود ولی خب تاثیر سانسور بنظرم حس می‌شد