یادداشت آرتا
1403/5/28
شخصیت اصلی این روایت یک مزدور است؛ نه یک قاتل مشتاق کشتن، نه فردی در کشمکش وسوسهی کشتن، یک مزدور. و من تابهحال به کتابی برنخورده بودم که به افرادی شخصیت ببخشد، که در جنگهایی شرکت میکنند که هیچ ربطی به آنها ندارد. این افراد در نظر من همیشه سایههایی از ویژگیهایی بسیار ساده بودند و باید اعتراف کنم کتابی که مرا وادار به همدلی (empathy) با آنها کند، برایم تازگی داشت. کتاب مجموعهای از دوگانگیها را روایت میکند که مهمترین آن عشقونفرت است و در این راه، علاوه بر اشاره به مفاهیمی چون بیگانگی با میهن و پوچیافتن زندگی، موازات غریبی را میان رخدادهایی برقرار میکند که به ظاهر هیچ ربطی با همدیگر ندارند. به شخصه هرگز فکر نمیکردم از موازات "خشونت یک مزدور در کشورهای عربی" با "اعدام منصور حلاج" بخوانم. و حتی اگر با موازات برقرارشده در این کتاب همسو و راحت هم نباشم، تازگی و جذابیت آنها را دستکم برای یکبار خوانش انکار نمیکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.