یادداشت‌های fatemeh jafarzadeh (40)

fatemeh jafarzadeh

fatemeh jafarzadeh

2 روز پیش

زندگی واسیلی
          خدای من هر صفحه از این کتاب نفس من رو بند می‌آورد.

و اما داستان کتاب چیزی نیست جز زندگی واسیلی. همین. هیچ اکشن و حتی هیچ سفری در این داستان نیست اما شما رو وادار به ساعتها نشستن و خوندن میکنه.
و چی بگم از قلم آندری‌یف و ترجمه و ترجمه و ترجمه‌ی شاهکار. توصیفاتی که فقط میتونه الهام یک خدای شعر در ذهن آندری‌یف باشه.

آندری‌یف رو به عنوان پدر اکسپرسیونیسم ادبیات روس میشناسن و سبک ادبی‌اش رو ترکیبی از عناصر مکاتب ادبی رئالیسم، طبیعت‌گرایی و نمادگرایی روسی. اما فارغ از ایسم‌ها باید بود و فقط خواند و لذت تام برد.

سفر فیزیکی در داستان نیست اما روح واسیلی دائم در سفر هست در حال تکامل و یا حتی در حال سقوط.
دومین کتابی هست که از آندی‌یف خوندم و یکی از بزرگترین دستاورد هایی که در کتاب خوندنم دارم آشنایی با این قلم هست. تا حدودی جنس آندری‌یف با تولستوی برای من شبیه به هم هستن و در تمام مدتی که زندگی واسیلی رو میخوندم به یاد پدر سرگی افتادم. 
        

34

نفوس مرده: نمایش نامه ای در چهار پرده و دوازده صحنه

1

خانه ی زویا (کمدی در سه پرده)
          و اما خانه زویا:
میشه گفت این نمایشنامه‌ی بولگاکف نسبت به آثار دیگه تالیفی که داره بیشتر به واقعیت شبیه و فقط اومدن یک کاراکتر ایوان مخوف از گذشته باعث به وجود اومدن المان خیال و فانتزی می‌شه که البته این شخصیت حضور چندان مهم و طولانی نداره.
نمایشنامه بر پایه مهاجرت و مهاجرین نوشته شده و از مشکلاتی که این اشخاص دارند در نمایش حرف زده میشه.
بدون شک بولگاکف از سیاست جدا نیست در این نمایش هم المان‌های سیاسی زیادی قابل مشاهده هست مثل اینکه هر شخصیت بعد از معرفی خود اعلام می‌کنه که جزو حزب نیست.
 نکته جالب دیگه وجود شخصیتی هست که به مورفین اعتیاد دارد اعتیادی که خود بولگاکف هم داشته و داستان معروف مورفین رو بر اساس زندگی واقعی خودش نوشته.
کاراکتر زویا برای من تا حدودی شبیه هدا گابلر ایبسن بود شاید شباهت های زیادی در جزئیات نداشته باشن اما در کلیات میشه گفت هر دو زن خودخواه و خودپسندی هستن که فقط به فکر منافع خودشون بودن البته میشه گفت زویا در مواردی لطافت داره که هدا گابلر اصلا نداشت.
        

13

ایوان واسیلویچ: کمدی در سه پرده

7

مولیر
          در این اثر علاقه بولگاکف به مولیر کاملاً مشهود است و با توجه به اینکه زبان فرانسوی تا مدت زیادی در روسیه جریان داشته این علاقه کاملاً منطقی است. میشه گفت این نمایشنامه با توجه به واقعیت نوشته شده با اضافه کردن چاشنی علاقه بیش از حد به مولیر و ساختن یک کاراکتر تاثیرگذار مثبت و خوب از او. تاثیر مذهب و اعتقاد افراطی به مذهب و ظالم بودن کلیسا در این اثر به تصویر کشیده شده. سرنوشتی که مولیر بولگاکف داره تقریباً چیزی هست که سر خود بولگاکف اومده هر دو  نویسنده تمام زندگیشون رو برای تئاتر گذاشتن و در آخر از طرف دولت و یا پادشاه طرد شدند مولیر آخرین لحظات زندگیش رو روی صحنه تئاتر سیر می‌کنه و حتی با اینکه علاقه به تئاتر تمام زندگیشو ازش می‌گیره باز هم از این علاقه دست نمی‌کشه در اینکه بولگاکف هم شیفته تئاتر بوده شکی نیست اما با توجه به اینکه آثار دیگه‌ای مثل رمان و داستان کوتاه داره میشه میشه گفت نویسندگی برای بولگاکف مثل تئاتر برای مولیر بوده. او تمام زندگیش رو برای نوشتن میده از سمت دولت طرد می‌شه سختی می‌کشه و تا پایان عمر دست از نوشتن برنمی‌داره. وقایع نمایشنامه خیلی به واقعیت نزدیک نیست اما شخصیت‌ها اکثراً واقعی هستند.
        

12

قلب سگی
          و اما بولگاکف که در وصف ذهن خلاقش کلمه‌ای رو پیدا نمیکنم.
ادبیات روس همیشه جذاب‌ترین بوده برای من اما نمیشه بولگاکف رو حتی کاملا روس دونست و از طرفی حتی زیر مجموعه‌ی ادبیات آمریکای لاتین و رئالیسم جادویی هم قرار نمیگیره بولگاکف و آثارش کاملا مستقل از هر ادبیات و هر موقعیتی جالب و جذاب و خواندنی هست.
رگه های طنز در تمام آثارش وجود داره و فانتزی و انتقاد از اوضاع سیاسی هم که عناصر جدا نشدنی از قلم اون هستن.
در قلب سگی از یک دانشمند حرف زده میشه با اینکه شخصیت اصلی نیست اما در رمان تخم مرغ‌های شوم و نمایشنامه‌ی آدم و حوا هم این کاراکتر دانشمندی که به فکر تغییر زندگی بشریت هست تکرار میشه.
فقط کافیه کمی از سیاستی که در زمان حیات بولگاکف بوده خبر داشته باشید تا درک بهتری از این رمان داشته باشید با اینکه رگه‌های طنزی که داره وابسته به اطلاع داشتن از اوضاع سیاسی اون زمان هست اما همچنان قابل درک هستن.
این رمان برای شروع خواندن از بولگاکف مناسب هست اما شاید بهتر باشه از ابلیس نامه و یا تخم مرغ های شوم شروع کرد و وارد دنیای بولگاکف شد و بعد درک بهتری از قلب سگی و قلم بولگاکف پیدا کرد.
        

19

برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو

1

اسپارتاکوس
          این کتاب رو بینهایت دوست داشتم.
همیشه تاریخ و مخصوصا تاریخ روم و یونان باستان برای من جذاب بوده و چی بهتر از یک رمان تاریخی برای خواندن.
درسته که به ترجمه‌ی آقای منصوری خرده هایی گرفته میشه اما کاملا بدون درنظر گرفتن هرچیزی از این رمان به شدت لذت بردم.
این رمان فقط درباره‌ی اسپارتاکوس و انقلاب و آزادی‌خواهی اون نیست در کنار سیر اصلی داستان از مسائل مهمی مثل سیاست، طرز تفکر، معیشت، شغل، تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم روم باستان هم حرف زده میشه و به نظر من همین نقطه‌ی قوت این رمان هست یعنی فقط به یک جنبش که البته جنبش مهمی هم هست اکتفا نمیشه و در کنارش یک فضاسازی کامل از روم باستان به تصویر کشیده میشه.
و اما اسپارتاکوس که حرف زدن درباره‌اش کار آسانی نیست این مرد فقط و فقط به دنبال آزادی بود و برای این حق جنگید. بارها و بارها در کتاب از تفکری که رومیان درباره‌ی غلامان داشتن گفته شده و بسیار دردناکه.
اگر زمانه‌ی امروز رو اسپارتاکوس میدید بدون شک باز هم دست به انقلاب میزد چون ما انسان ها برده‌های مدرن این زمان هستیم و هر کی به نوعی برده‌ی چیزی و یا نظام سرمایه داری شده🥲
        

3