یادداشت fatemeh jafarzadeh
7 روز پیش
از ماگدا سابو اغلب با رمان 《در 》یاد میشه اما اولین رمانی که از این نویسنده خوندم 《خیابان کاتالین 》هست. اوایل رمان به معنای واقعی کلمه کاملا سردرگم بودم هیچ خط روایی درستی پیدا نمیکردم و کاملا از شروع کتاب پشیمون بودم اما خب بهش فرصت دادم و چقدر خوشحالم بابت اینکه زود از خوندن دست نکشیدم در آخر هم دوباره برگشتم و فصل های اول رو خوندم و روایت به خوبی در ذهن و قلبم ته نشین شد. روایت سه خانواده و ارتباط انسانهایی که در جنگ جهانی دوم در مجارستان زندگی میکردن. به حدی ملموس و قابل درک که با هر شخصیت میشه همذات پنداری کرد و در اخر مثل دوستی صمیمی همه رو به خوبی شناخت. اصلا نمیشه از توصیفات و داستانگویی زیبایی که ماگدا سابو داره گذشت اما فکر میکنم تنها نقطه ضعف قلمش به کار بردن تشبیهاتی هست که عجیب و کاملا ناهماهنگ هستن. و همینطور رگههایی از فانتزی که فکر میکنم اصلا نیاز به وجودشون در رمان نیست شخصی که مرده دوباره در قالب یک شخصیت زنده میشه و به زندگیش ادامه میده حالا روایت از زنده بودن ارواح جالبه ولی اینکه قالب انسانی دارن در رمانی که در کمال رئال بودن جذابه خیلی برای من جذاب نبود. و در اخر باید از اهمیت شخصیتی بگم که در تمام رمان خواننده حس میکنه صرفا فقط وجود داره ولی وقتی میره و از خانواده جدا میشه همه میفهمن چقدر نقش مهمی در تحکم اون خانواده داشته و اون هم بلانکا هست. این دختر کوچیک خانواده که همه از بچگی بهش میگفتن ابله و احمق و ساده اما فقط وقتی در کنار خانواده بوده باعث پیشرفت و تحمل هر کاراکتر میشده. در اخر باید بگم کاملا اتفاقی به این رمان برخوردم و حتی شاید کتاب دیگه ای از سابو نخونم. ولی این کتاب بدون شک در ذهن و قلبم باقی میمونه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.