یادداشتهای S.HOPE (16)
1403/6/17
سال 1357 زلزله خیلی شدیدی توی استان اردبیل رخ میده اما زلزله بیشترین آسیب رو به روستا ها میزنه و این بین روستای ایران دره سی جایی وسط دره بودکه از شدت پرت بودن گویا تمامی مردم ایران فراموش کرده بودنش ، همه جمعیت خودش به جز دو پسر رو از دست میده همه کشته میشن چون حتی هلیکوپتر های امداد هم به موقع نمیتونن به اونجا برسن . داستان از سمت همون دو پسر تعریف میشه و خانواده ای که از دست دادن و غم جدایی این اتفاق . بنظرم خیلی بیشتر از چیزی که نوشته شده داستان میتونست ادامه پیدا کنه چون بعضی از شخصیت ها ناتموم موندن . افسانه ای که در ابتداش تعریف میشه از گرگها خیلی جالب بود و تقریباً آخر داستان میشه فهمید منظورش از اون افسانه چی بوده در کل بهش 45 از 100 میدم . آخر کتاب نوشته این داستان پایانی ندارد ، بی صبرانه منتظرم نویسنده برای شخصیت های ناتموم کاری انجام بده
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1