کشتن کتاب فروش

کشتن کتاب فروش

کشتن کتاب فروش

سعدمحمد رحیم و 3 نفر دیگر
3.2
9 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

14

ناشر
نیماژ
شابک
9786003675612
تعداد صفحات
200
تاریخ انتشار
1399/6/10

توضیحات

        به سفارش یک شخص ثروتمند با نفوذ که هویت او پنهان می ماند روزنامه نگاری حرفه ای به نام «ماجد بغدادی»، که کنجکاوی او را برانگیخته است، پا به شهر «بعقوبه» در 60 کیلومتری بغداد می گذارد تا یک مأموریت تفحصی دوماهه را در آنجا به انجام برساند. در قرارداد کاری از او خواسته شده است تا کتابی تألیف کند که در آن نتایج تحقیقاتش را درخصوص کشف اسرار حیات یک کتاب فروش و نقاش 70 ساله به نام «محمود المرزوق» و نیز قتل مشکوکش منتشر کند. روزنامه نگار روابطی با آشنایان و دوستان کتاب فروش برقرار می کند؛ و بعدتر دفترچه ای را می یابد که المرزوق مقداری از خاطرات روزانه شهرش را از نخستین روزهایی که عراق به اشغال درآمد، در آن ثبت کرده است. او همچنان نامه هایی را می یابد که بین المرزوق و زنی فرانسوی به نام «ژانت» که به عنوان مدل نقاشان کار می کرده است، و روابط نزدیکی هنگام پناهندگی المرزوق در پاریس بین آن دو برقرار شده بود، ردوبدل شده است. از این منابع و چیزهای دیگر، فصول حیات پرنشیب وفراز المرزوق و روابط دوستانه او با مردان و زنان گوناگون و نیز تجربه متلاطم سیاسی او در عراق و سپس در چکسلواکی و نیز فرار او به فرانسه آشکار می شود. اما آنچه همچنان مبهم می ماند، راز مرگ المرزوق است... .
      

لیست‌های مرتبط به کشتن کتاب فروش

یادداشت‌ها

          این کتاب، داستان یک کتابفروش به نام مزروق را روایت میکند که در دوره ی تاریخی خاصی در عراق زندگی میکرده. بنظرم نقطه قوت این کتاب، جملات تفکربرانگیز آن بود که بسیار هنرمندانه نوشته شده بود و مسائل بنیادینی را به چالش میکشید و بیرحمانه انتقاد میکرد. اوایل کتاب کمی خسته کننده و آرام پیش میرفت اما به مرور برایم جالب شد. یه نکته برای من این بود که بنظرم ادبیات داستان و برخی شخصیت ها عجیب بود، به طوریکه در کتاب دیگری مشابهش را ندیده بودم. همینطور نویسنده سعی کرده بود داستان عاشقانه ای را هم به داستان کلی اضافه کند که بنظر من موفق نبود و من خیلی نپسنیدم! داستان تا یکجایی خیلی خوب و جالب پیش رفت اما در یک نقطه، نظرم کاملا برگشت. در این کتاب، کتابفروش به عنوان یک قهرمان معمولی نشان داده شده بود و بنظر شخصی متفاوت در جامعه‌ی خود اما تاثیر گذار بود. در اواخر کتاب در یک نامه درمورد کتابفروش مسائلی بسیار آزاردهنده و ناخوشایند بازگو شد که به این نتیجه رسیم که یک شخصی با این مشخصات که گویا اخلاقیات در زندگی اش جایی ندارد، صلاحیت داشتن اسم قهرمان را واقعا ندارد.
در کل اگر به تاریخ عراق علاقه دارید میتوانید این کتاب را بخوانید. پایان جالبی نداشت همانطور که نوشتم و اینکه اگر به دنبال یک رمان جذاب جنایی هستید، این کتاب مناسب نیست. بیشتر مفهومی بود تا جنایی!
        

0

          کتاب "کشتن کتاب‌فروش" درباره یک روزنامه‌نگار است که مامور می‌شود، درباره فردی به نام "المرزوق" که در شهر "بعقوبه" عراق کتاب‌فروشی داشته و کشته شده است، کتابی بنویسد و بقیه داستان شرح تلاش روزنامه‌نگار و آشنایی تدریجی ما با شخصیت کتاب‌فروش است...

شاید مهم‌ترین جنبه رمان روایتی است که از شهر «بعقوبه» عراق پس از سقوط دولت صدام و اشغال نظامی آمریکا ارائه می‌شود.

بعقوبه از جمله شهرهایی است که در سال‌های اشغال نظامی آمریکا درگیری‌های بیشتری در آن وجود داشت و المرزوق هم صاحب یک کتاب‌فروشی کوچک در این شهر بود. از لابه‌لای دست‌نوشته‌های او ما به اوضاع اجتماعی زمانه او پی می‌بریم.

روایت کتاب فقط روایت یک رخداد نظامی و سیاسی نیست؛ بلکه بیشتر از آن روایتی از جامعه، فرهنگ و مردمانی است که هر روز درگیر غارت، جنگ، تیراندازی و مرگند و درعین‌حال دارند به زندگی‌شان ادامه می‌دهند. مردمی که نمی‌دانند چه کسی مسئول اصلی رخدادهایی است که در سطح شهر رخ می‌دهد.

ابهام درباره اینکه چه کسی مردم را می‌کشد؟ چه کسی غارت می‌کند؟ چه کسی فضا را ناامن کرده؟ در لابلای نوشته‌های المرزوق به چشم می‌خورد و ما از این طریق متوجه فضای ذهنی مردم «بعقوبه» در آن زمان می‌شویم. فضایی پر از ابهام، آشفتگی و ناامنی.

رمان به ما نتایج اجتماعی، فرهنگی و فکری جنگ ها را می‌گوید. اینکه تاثیر جنگ‌ها بر جان و روان آدم‌ها عمیق و دامنه دار است.

به نظرم آهنگ داستان، از فصل هشتم به بعد جان‌دارتر می‌شود. آنجا که ما روایتی از شخصیت المرزوق متفاوت از آنچه پیش از آن می‌دانستیم می‌خوانیم. ما نمی‌دانیم کدام روایت درست است اما به نظرم نویسنده می‌خواهد به ما نکته مهمتری بگوید: این که تفاسیر واقعیت می‌تواند نزد افراد مختلف متنوع و متفاوت باشد. بستگی دارد کجا نشسته‌اید و از کجا به واقعیت نگاه می‌کنید؟

در پایان این یادداشت، شعر زیبای گروس عبدالملکیان از «سه‌گانه خاورمیانه؛ جنگ، عشق، تنهایی» تقدیم به شما:

سربازی دستش گلوله خورده
سربازی سینه اش
من اما
گلوله از پوستم گذشته
خورده است به گوشه خیالم
برای همین است که در تمام شعرهایم خون جاری است...
        

35