یادداشت‌های MDHtv (32)

MDHtv

MDHtv

6 روز پیش

          (( شانه‌های مردانه‌ی او نباید بلرزند. او نباید بگرید. گریستن نه کار مرد است و ابراوِ مرگان مرد بود. پسرم سنگ‌تر باش. ))
جای خالی سلوچ تنها یک رمان نیست. تاریخ است. حقیقت است. و‌ هرچند کمتر از گذشته، دنیای امروز است. 
یکی از واقعی‌ترین داستان‌های ادبیات فارسی. این داستان نه آرمان‌شهری‌ست و نه ویران‌شهری، نه قهرمان دارد و نه ضد‌قهرمان، نه سراسر نور است و نه تاریک؛ مثل دنیای حقیقی خاکستری‌ست. 
آقای دولت آبادی با قلمش نشان داد که انسان کاملی همچون فرشته وجود ندارد. با خلق شخصیت‌هایش به خوبی در‌هم‌آمیختگیِ خوبی و پلیدی را در یک انسان نشان می‌دهد؛ به شکلی که همزمان که خواننده برای شخصیتی دل می‌سوزاند و با او هم‌دردی می‌کند، از او تنفر و کینه هم دارد.
فضا‌سازی خوب بود. شخصیت پردازی عالی، و بهترین بخش این کتاب بود. پایانی نه‌ چندان خوب و کمی مبهم. اما توصیفات اضافی که بودن‌شان ضرورتی نداشت، در کتاب زیاد بود. 
کتاب تا نیمه من را عصبی کرد اما تا پایان نظرم را به کلی عوض کرد. 
شاید آقای دولت آبادی نویسنده‌ی محبوب من نباشد و سبک قلمش از سلیقه‌ی من دور باشد اما باید او را برای شخصیت‌ پردازی‌‌های هنرمندانه و‌ حقیقی‌اش ایستاده تشویق کرد. 
 و در آخر، (( کمرت بشکند، مرگان! )) ایشالا!

        

34

MDHtv

MDHtv

1404/1/25

          (( خورشید که می‌پیماید فرسنگ‌ها راه را
در دقیقه‌ای، 
ستارگان این گنبد مینا، که مسافت‌های بیشتری را 
می‌پیمایند، 
چندان تیزرو نیستند که تن من 
در راه خاک. ))
خولیو کورتاسار خواننده را با این کتاب می‌برد در کوچه پس کوچه‌های بوینس آیرس و در دلهره‌آور‌ترین لحظه، درست در زمانی ‌که خواننده دلواپس شخصیت‌ها، داستان را ادامه می‌دهد، قلم را غلاف می‌کند. و چه شاعرانه ما را با شخصیت‌هایش در شهری گرم، مه گرفته، در سیاهی شب تا صبح با استرس امتحان نهایی فردا، در کنسرت، در کافه، و در گفتگو‌ها و بحث‌های آن‌ها،همراه می‌کند، دلواپس و نگران‌مان می‌کند، و در حساس‌ترین لحظه به آرامی ما را رها می‌کند. 
این کتاب پر از متن‌ها، دیالوگ‌ها و توصیفات زیبا و دل‌نشین است؛ اما خواندن آن کمی دشوار است. زمانی به سراغ این کتاب بروید که قلم و داستان‌های کورتاسار را تجربه کرده‌اید و به دلتان نشسته.
تجربه‌ای لذت‌بخش و سخت بود. 
برای همه پیشنهاد نمی‌شود. 
        

3

MDHtv

MDHtv

1403/12/13

2

MDHtv

MDHtv

1403/12/9

          (( خیلی کم پیش میاد دو نفر باهم سفر کنن! نمی‌دونم چرا. شاید برای اینه که توی این دنیای کوفتی همه از هم می‌ترسن. ))
آیا می‌شود در ساده‌ترین شکل ممکن به درد سیاه‌پوستان، تنهایی کارگرانِ دوره گرد، رویای شیرین داشتن آشیانه‌ای گرم و امن برای خود‌ و چیره شدن هوس و لذت بر هدف را به تصویر کشید؟ 
جواب شما را جان اشتاین بک در یک رمان ۱۶۰ صفحه‌ای با قطع جیبی به خوبی می‌دهد! 
رمانی بسیار ساده و اما عمیق که حال روزِ رکود بزرگ آمریکا را به تصویر می‌کشد. روزگاری که کارگران حاظر به کار در مزرعه‌ها به‌دلیل حقوق کم نبودند ‌و کشاورزان مجبور بودند به کارگران دوره گردی کار بدهند که جز دوتا پتو و لباس تنشان دارایی نداشتند و آن‌ها را به دوش می‌کشیدند و در هر مزرعه چند روز مشغول می‌شدند و به مزرعه‌ی بعدی می‌رفتند. 
نویسنده در این اثر بسیار ساده شروع می‌کند، ساده به موضوعات مدنظرش می‌پردازد و داستان را جوری تمام می‌کند که شما مات و مبهوت خیره به جملات پایانی، چندین بار تک تک صحنه‌های توصیف شده‌ی پایان را تجسم می‌کنید. پایانی دردناک و غیر قابل پیش‌بینی. 
اما سوال اینجاست آیا عاقلان کارگرانی بودند که کار می‌کردند و در عیاشی خرج می‌کردند یا لنی که رویا و هدف آشیانه‌ای گرم و امن داشت؟ جایی که محصولاتشان را پرورش دهند و او فقط به خرگوش‌هایش برسد... عاقل اصلی کدام است؟
آیا در شرایطی مثل کارگران داشتن هدفی بزرگ دیوانگیست یا لنی فقط به هوس خود باخت؟ 
        

19

MDHtv

MDHtv

1403/11/22

          (( این کتاب فسلفه را ساده نمی‌کند بلکه از ابهتِ هراس آورِ فلسفه می‌کاهد. ))
سقراط اکسپرس کتابی‌ست که سعی دارد فلسفه و دیدگاه چهارده فیلسوف را با کاربرد‌هایشان وارد زندگی کند‌؛ از چگونه بیدار شدن تا چگونه مردن. 
کتاب به سه بخش: سپیده‌دم، ظهر و غروب تقسیم می‌شود. 
در قسمت اول با کاربرد فلسفه‌ی پنج فیلسوف در بخش اولیه‌ی زندگی‌مان آشنا می‌شویم.  چگونه بیدار شویم‌، چگونه حیرت کنیم، چگونه راه برویم، چگونه ببینیم و چگونه گوش بدهیم.
در قسمت دوم با کاربرد فلسفه‌ی پنج فیلسوف در بخش میانی زندگی‌مان آشنا می‌شویم. چگونه مهربان باشیم، چگونه قدر چیز‌های کوچک را بدانیم، چگونه توجه داشته باشیم، چگونه مبارزه کنیم و چگونه لذت ببریم‌.
و در قسمت سوم نویسنده ما را با کاربرد فسلفه‌ی چهار فیلسوف در آخر زندگی‌مان آشنا می‌کند. چگونه حسرت نداشته باشیم، چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشیم، چگونه پا به سن بگذاریم و چگونه بمیریم.
این کتاب با روایت زیبای نویسنده، داستان یا می‌شود گفت سفرنامه‌ای جذاب در هر فصل، خواندن مطالب فلسفی را راحت و شیرین می‌کند.  سعی کتاب با آشنا کردن مخاطب به کاربرد فلسفه‌ در نقاط مختلف زندگی، کمک کردن به فهم بهتر زندگی و پرسش‌ها و تجربه‌هاست. 
چیز جذاب در این کتاب توجه نویسنده به اندیشه‌ی فیلسوف‌های شرق است.
پس از خواندن این کتاب در هر بخش از زندگی‌ به گفته‌ها‌ی فیلسوف‌ها فکر می‌کنید. 

        

27